آیا توصیه عرفان به سکوت و تنهایی منافاتی با اجتماعی بودن دارد؟

پرسش:
با اینکه انسان چارهای ندارد که در اجتماع حضور داشته باشد، آیا این منافاتی با آنچه در عرفان از تفکر، ذکر، تنهایی، سکوت، روزه و… ندارد؟

پاسخ:
دستورهای اخلاقی و عرفانی که مراعات آنها انسان را به درجاتی از ایمان و عرفان و کمالات معنوی میرساند، منافاتی با اجتماعی بودن و در اجتماع زندگی کردن ندارد. البته اجتاعی بودن مراتبی دارد. یکی بیش از اندازه اجتماعی است، بهطوری که از خود و از امورات مربوط به روح و روان خود غافل میشود. اینگونه اجتماعی بودن با روحیات معنوی و عرفانی خیلی سازش ندارد. امّا اگر انسان به اندازهای که وظائف اجتماعی خود را انجام دهد و اجتماعی باشد، منافاتی با ذکر، دعا، مناجات و روزهگرفتن ندارد. اینکه دربحث عرفان عملی ، به گوشه نشینی و عزلت سفارش شده، برای جلوگیری از افراط در اجتماعی شدن است. ازدیدگاه عارفان حقیقی، انسانِ عارف در اجتماع زندگی میکند و با اجتماع است، ولی خود و ارزشهای معنوی را فدا نمیکند، دروغ نمیگوید، غیبت نمیکند، حق دیگران را پایمال نمیکند، به کسی ظلم نمیکند، امر به معروف و نهی از منکر میکند. گوشهن شینی به معنای افراطی که رهبانیّت و ترک دنیا باشد، در اسلام ممنوع است.

پیامبر(ص) خطاب به ابن مسعود فرمود: “رهبانیّت در هجرت، جهاد، نماز، روزه، حج و عمره است”. 1 تذکر این نکته لازم است که اجتماعاتی که فعلاً در قرن بیستم وجود دارد با این وضعیت نابسامان فرهنگی و ولنگاری و حضور بیش از اندازه مردان و زنان و دختران در اجتماع، کار را بر کسانی که بخواهند ایمان و اعتقادات مذهبی خود را حفظ کنند، بسیار مشکل کرده و کمتر کسی میتواند با ایمان کامل و سالم در اجتماع امروزی زندگی کند.

از اینرو در روایات از امام صادق (ع)آمده است: “از جمله دستورهایی که خداوند متعال به موسی(ع) وحی کرد این بود: ای موسی لباست پاره باشد، امّا قلبت پاکیزه باشد و گوشه خانهات بنشین(بیش از اندازه دراجتماعات حضور پیدا نکن) و چراغ شب باش (شب زندهدار و به عبادت مشغول باش). در بین آسمانیان معروف و در بین زمینیان نامعروف باش. ای موسی از لجاجت پرهیز کن و بیجهت به این طرف و آن طرف نرو و بیجهت خنده مکن و بر خطایا و گناهانت گریه کن”. 2 خداوند متعال در خطاب به پیامبر(ص) فرمود: “ای احمد! هرکه میگوید من خدا را دوست دارم، در صورتی راست میگوید که سجده و قیام طولانی داشته باشد؛ همواره خاموش و کمسخن باشد؛ فراوان بگرید و کم بخندد و مخالفت با هواهای نفسانی خود بکند و مسجد را خانه خود بداند(بیشتر عمرش را در مسجد بگذراند)، زاهد باشد و علما را دوست بدارد، با فقیران رفیق باشد، از گناهکاران فراری باشد و مشغول به ذکر و تسبیح و تحمید باشد…”. 3.

پی نوشت ها:
1 . محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، چاپ مختلف، ج 16، ص 333.
2 .همان، ج13، ص 331.
3 .همان، ج74، ص30

دکمه بازگشت به بالا