مباحث روشنفکری که از سوی مرحوم دکتر سید احمد فردید، دکتر رضا داوری اردکانی، دکتر محمد مددپور، دکتر سید حسین نصر و… مطرح شده است؛ در بسیج دانشجویی دانشگاه ما در قالب یک طرح چند ساله، مطرح می‌شود می‌خواستم بدانم آیا این اندیشه‌ها با اسلام سازگار است یا نه؟

مباحث روشنفکری که از سوی مرحوم دکتر سید احمد فردید، دکتر رضا…

سوال

مباحث روشنفکری که از سوی مرحوم دکتر سید احمد فردید، دکتر رضا داوری اردکانی، دکتر محمد مددپور، دکتر سید حسین نصر و… مطرح شده است؛ در بسیج دانشجویی دانشگاه ما در قالب یک طرح چند ساله، مطرح می‌شود می‌خواستم بدانم آیا این اندیشه‌ها با اسلام سازگار است یا نه؟

پاسخ

در بررسی موضوع انواع واکنش روشنفکران ایرانی صده اخیر در مواجهه با فرهنگ غربی، به سه واکنش مهم می‌توان اشاره نمود:
ـ عده‌ای از روشنفکران در تقویت و تجدید عظمت گذشته ایران، ابتدا از علوم و فنون غرب کمک گرفتند و سپس در ابعاد اداری و آموزشی به اصلاحات دست زدند.[1] این روی‌کرد به فن آوری غرب اعتقاد داشت؛ مثل عباس میرزا، قائم مقام فراهانی و امیر کبیر.
ـ دسته‌ای دیگر خواهان تقلید از غرب در همه زمینه‌ها شدند. تنها راه پیشرفت کشور را فرنگی شدن و تقلید از غرب آن هم به صورت لجام گسیخته می‌دانستند؛ مثل ملکم خان، آخوند زاده و تقی زاده.[2]
ـ تعداد دیگری از روشنفکران، بحث بازسازی تفکر دینی و بازگشت به خویشتن[3] را مطرح کردند. این رویکرد به دو گرایش عمده تقسیم می‌شود:
الف. جریان معتقد به اخذ جنبه‌های مثبت تمدن غربی و ردّ جنبه‌های منفی.
متفکران این جریان اصرار داشتند، اقتباس فقط در تکنولوژی و دانش و دستاوردهای مثبت تمدن غرب آن هم آگاهانه و با تشخیص و نه به صورت کورکورانه صورت گیرد ولی نظام ارزشی، مکتب و ایدئولوژی غربی‌ها باید قاطعانه کنار زده شود. اینها معتقدند که اسلام با افکار جدید سازگاری دارد، امّا ناآگاهی از اسلام راستین و جلوگیری استعمار از ترقی کشورها، باعث عقب ماندگی مسلمانان و کشورها شده است. اینان غرب را به صورت صحیح شناختند و به علت عقب ماندگی ایران پی بردند و راه حل مشکلات را در بازگشت به اسلام راستین معرفی کردند.
هدف اصلی این جریان، واکنش در برابر خطر فرهنگی و سیاسی اروپا و رفع سلطه و نفوذ استعمار غربی و بازگرداندن سیادت گذشته اسلام و قدرت سیاسی مسلمانان بود. این جریان هیچ یک از دو دیدگاه «پذیرش مطلق غرب» و «ردّ مطلق غرب» را نپذیرفتند و با شناخت عمیق‌تر و غنی‌تر قائل به تفکیک جنبه‌های مثبت و منفی آن شدند و خواستار اخذ جنبه‌های مثبت فرهنگ و تمدن غرب و مبارزه با چهره استعمار در همه ابعاد آن گردیدند.[4] سید جمال الدین اسدآبادی، مرتضی مطهری طرفدار این گرایش بودند.[5]
ب. جریان معتقد به ردّ مطلق غرب و تجدد
در این دیدگاه دو گرایش وجود دارد: رویکرد سنتی و دیگری متجددین. سنّت گراها معتقدند که راه حل معضلات ایران تنها با تکیه بر ره‌یافت‌های سنتی ممکن است و هر گونه الگوگیری از راه و رسم زندگی فرنگیان نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند بلکه بر مشکلات می‌افزاید. مهمترین و بهترین شارح این رویکرد رساله شیخ و شوخ است. در این رساله، راه حل غرب‌گرایان شدیداً مورد انتقاد قرار گرفته و از غرب گرایان با نامهایی چون شوخ، تمسخر پیشه، بی‌سواد و مقلّد یاد شده است.[6]
گرایش دیگر این جریان روشنفکران تحصیل کرده در غرب و غیر روحانی می‌باشند. آنان خواستار نفی مطلق غرب هستند به دلیل این که معتقدند غرب مجموعه‌ای یکپارچه است و نمی‌توان چیزهایی را به دلخواه خود از آن برگزینیم. به نظر آنها تکنولوژی مجموعه‌ای از اشیاء‌و ابزار نیست بلکه ذات و شیوه تفکر است که بر جهان تسلط یافته است.[7]
احمد فردید ( 1291 ـ 1373) معتقد است، انسانها دارای سه بعد عملی، فلسفی و معنوی هستند، گر چه اولی و دومی در سنّت فکری غرب جایی برجسته داشته، ولی سومی به گونه‌ای آشکار غایب و خاموش شده است. بدین سان او به این نتیجه می‌رسد که غرب را هم به عنوان یک هستی شناسی و هم به عنوان یک شیوه زندگی باید ترک گفت.[8]
سید حسین نصر (… ـ 1312)منتقد تجدد است و ادعا می‌کند که عصر نو ـ که ویژگی آن طغیان انسان علیه خداوند، جدایی عقل از نور راهنمای خرد و کمبود فضیلت است ـ به منجلاب آشفتگی، انحطاط و نادرستی انجامیده است.[9] او در مورد وضع خاص ایران، طغیان فکری خود را در برابرغرب تهدید کننده و وسوسه‌گر، در قالب چهار استراتژی زیر بیان می‌کند: اوّل، احیای سنّت‌های اصیل فکری ایران از راه جان بخشی دوباره به فلسفه و عرفان اسلامی. دوّم، هشدار به ایرانیان در مورد سرشت علوم، فلسفه و تکنولوژی غربی و خطراتی که اخذ آنها برای فرهنگ ایران به بار می‌آورد. سوّم آگاه ساختن ایرانیان از فرهنگ‌ها و تمدن‌های آسیا به عنوان وزنه‌ای متعادل سازنده در برابر نفوذ تمدن غرب. چهارم، کوشش در ایجاد راهی که از طریق آن حفظ اصالت فرهنگی ایران در برابر فرهنگ، تکنولوژی و علوم غربی امکان پذیر گردد.[10] وی معتقد است که نه تنها اثرها بلکه شالوده‌های تمدن مدرن را باید بی‌اعتبار دانست و به نقد جامع از تجدد و سکولاریسم پرداخت.[11]
رضا داوری (… ـ 1312) غرب را کلیت و مجموعه‌ای واحد می‌داند به اعتقاد او، انتقاد باید با هدف گرفتن انسان باوری و تجدد به عنوان معروف‌ترین میراث آن، تفکر غربی را بی‌اعتبار سازد.[12] به نظر وی تکنولوژی نه تنها مردم را ارباب خود نساخته بلکه آنان را فرمانبردار خود کرده است؛ یعنی وسیله آزادی به ابزار اسارت تبدیل شده است. او می‌گوید: غرب مجموعه‌ای یکپارچه است و نمی‌توان چیزهایی را به دلخواه از آن برگزینیم. در نتیجه باید به سرنوشت خود غرب بیندیشیم نه به سرنوشت فرد فرد غربیان.[13]
به نظر می‌رسد که در میان واکنش‌های موجود، واکنش سوّم (جریان احیا و بازسازی تفکر دینی، بازگشت به خویشتن) آن هم دسته‌ای که به اخذ جنبه‌های مثبت فرهنگ و تمدن غربی و ردّ جنبه‌های منفی و استعماری غرب معتقد می‌باشد، از صحت و درستی بیشتری برخوردار است؛ چون به روز، مطابق با واقع و منطقی است و عمل به آن موجب عمران و آبادی و پیشرفت مادی و معنوی جامعه می‌گردد. آنها کوشیدند تا به وسیله امروزی کردن سنّت‌ها، راه میانه‌ای را برگزینند؛ یعنی نه از روی تعصب، با فرهنگ و تمدن غرب مخالفت می‌کنند و نه بی‌تفکر به طور مطلق آن را می‌پذیرند.
این رویکرد تاکنون آثار مثبتی در پیشرفت و ترقی ایران داشته است. تقویت این نگرش موجب توسعه و شکوفایی بیشتر و رفع عقب ماندگی خواهد شد. این رویکرد دارای بیشترین نفوذ و طرفدار می‌باشد.[14]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ جلال آل احمد، غرب زدگی، انتشارات رواق، تهران، چ دوّم، 1344.
2ـ ماوراه دشوار تجدد، رضا داوری اردکانی، نشر ساقی.
3ـ جوان سلمان و دنیای متجدد، سید حسین نصر، انتشارات طرح نو.

پی نوشت ها:
[1] . تقوی، علی محمد، جامعه شناسی غرب گرایی، تهران، امیرکبیر، 1361، ج1، ص26.
[2] . موثقی، سید احمد، جنبشهای اسلامی معاصر، تهران، سمت، 1374، ص100.
[3] . بازگشت به خویشتن، جریان تعدیل غرب گرایی مفرط است و تأکید مجدد بر نظام ارزشها، فرهنگ، تاریخ، دین، عقیده و ایدئولوژی دارد. در این رویکرد اقتباس از تکنولوژی و دانش غربیان از روی تشخیص صورت می‌گیرد و برداشت‌هایی که با اسلام اصیل منافات دارد، طرد می‌شود. از مهمترین ویژگی این گرایش، تلاش در پیراستن اسلام از خرافات است. (ر.ک: تقوی، علی محمد، پیشین، ص20).
[4] . موثقی، سید احمد، پیشین، ص113.
[5] . ر.ک: آل احمد، جلال، در خدمت و خیانت روشنفکران، تهران، انتشارات فردوسی، 1372، ص255، و ص275ـ296؛ و بروجردی، مهرزاد، روشنفکران ایرانی و غرب، ترجمه جمشید شیرازی، تهران، فروزان، 1377، ص118؛ و بهنام، جمشید، ایرانیان و اندیشه تجدد، تهران، نشر فروزان، 1375، ص126.
[6] . پور اکبر، محمد، فرهنگ و مدنیت غرب در چشم و دل متفکران ایرانی از آغاز تا پایان دوره ناصر الدین شاه، کیان، سال ششم، اسفند 75، ص38.
[7] . بروجردی، مهرزاد، روشنفکران ایرانی و غرب، پیشین، ص248.
[8] . همان، ص108.
[9] . همان، ص192.
[10] . همان، ص193.
[11] . همان، ص198.
[12] . داوری اردکانی، رضا، فلسفه در بحران، تهران، امیر کبیر، 1373، ص73 و 137.
[13] . بروجردی، مهرزاد، پیشین، ص249.
[14] . با کمی تلخیص از: اکبری معلم، علی، واکنش روشنفکران ایرانی در مواجهه با فرهنگ غربی، رواق اندیشه، سال دوّم، شماره 9، مرداد و شهریور 1381، ص69ـ84.

مباحث روشنفکری که از سوی مرحوم دکتر سید احمد فردید، دکتر رضا داوری اردکانی، دکتر محمد مددپور، دکتر سید حسین نصر و… مطرح شده است؛ در بسیج دانشجویی دانشگاه ما در قالب یک طرح چند ساله، مطرح می‌شود می‌خواستم بدانم آیا این اندیشه‌ها با اسلام سازگار است یا نه؟ / مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم

دکمه بازگشت به بالا