رویا و خیال پردازی خوب یا بد!
پرسش: من خیلی نسبت به آینده خیال پردازی می کنم و کلا در رویا به سر می بریم، چکار کنم؟
در زمینه رؤیا و خیال پردازى، لازم است متذکر شویم، هرگونه نقشه کشى و برنامه ریزى براى آینده رؤیا پردازى محسوب نمى شود. انسان موجودى است عاقل و از فواید مهم عقل در او دوراندیشى، عاقبت اندیشى، برنامه ریزى و نقشه کشى و به عبارت بهتر هدفمندى نسبت به آینده زندگى است. از طرفى نیز انسان به طرز فطرى موجودى است کمال طلب و رو به تعالى و ترقى و آشکار است که شکوفایى این فطرت و تحقق آن در زندگى انسان، بدون برنامه ریزى و هدف مندى امکان پذیر نیست، بنابراین وجود برنامه ریزى و دانستن هدف متعالى براى انسان هم به اقتضاى عقل اوست و هم به اقتضاى فطرت کمال جویى او به هیچ وجه مذموم و غیر مستحسن نمى باشد.
آنچه تحت عنوان رؤیا و خیال پردازى غلط و پرورش آرزو و آمال غیر مستحسن مطرح مى شود، مربوط به نقشه کشى و آرزو و آمالى است که یا معقول و مشروع نیستند و یا امکان تحقق و فعلیت ندارند. دانستن چنین هدف و برنامه اى براى آینده البته خوب و پسندیده نیست ولى تحصیل نمودن به امید این که انسان به مدارج عالى علم و کمال صعود کند، برترین هدف انسانى است.
در حدیثى که از پیامبر (ص) آمده است که در مورد آرزوى بزرگ در بین امتم مى ترسم. منظور آن است که انسان دل به خواهش هاى رنگارنگ نفسانى و آرزوهاى دیریاب دنیوى نسپارد زیرا موجب غفلت از یاد و انس با خداوند و حیات جاوید آخرت مى شود وگرنه آرزوهاى خوب معنوى و اخلاقى همان نیت است که درباره آن گفته شده که نیت روح عمل و حتى با ارزش تر از خود عمل است.
انسان با آرزو همزاد است و با آن زندگى مى کند. شب هنگام به امید و آرزوى روزى سرشار از سعادت و موفقیت به بستر مى رود و صبح به امید طلوع دوباره خورشید و روزى توأم با بهروزى و سعادت از خواب بر مى خیزد.
انسان نمى تواند از امید و آرزو و خواسته جدا باشد چون او به گونه اى آفریده شده که این خواسته ها با اوست و به طور طبیعى و فطرى و به حق در وجود او قرار داده شده است. به او شکم داده اند پس غذا مى خواهد و ذائقه و چشم و گوش و احساس داده اند پس باید طالب چشیدن و دیدن و گوش دادن و احساس کردن باشد.
به او غریزه جنسى داده اند پس باید طالب همسر و ازدواج باشد و در درونش میل به داشتن فرزند قرار داده اند پس طبیعى است که این خواسته را داشته باشد. آن چه مذموم و ناپسند است و در آیات و روایات گوناگون ما را از آن نهى کرده اند، داشتن آرزوى طولانى و دراز است، یعنى آرزوهایى که متناسب با میزان توانایى و استعداد و در محدوده قدرت ما و حتى عمر کوتاه ما نمى باشد، چیزى که نکوهش شده «طول امل» یعنى آرزوهاى غیر معقول و غیرمنطقى و دور از دسترس است که معمولا جز غم و غصه و حسرت و غلطیدن به ورطه گمراهى و دور شدن از حدود شرع و چارچوب دین ثمرى ندارد.
((طول امل)) داشتن آرزوهاى دور و دراز دنیوى است البته لزوما به این معنا نیست که یک آرزوى خیلى بزرگ در کار باشد بلکه هر روز به آرزویى دل سپردن و زندگى را در چاله آمال و هوس ها و آرزوها سپرى کردن و هر روز در پى چیزى از متاع دنیا بودن همان طول امل است. و براى مبارزه با آن باید:
1- حقیقت فانى بودن و گذراى این جهان و جاودانگى و ابدیت آخرت را شناخت.
2- لوح دل را ازمحبت و وابستگى به دنیا پالایید و بخش مهمى از برنامه هاى خود را براى ساختن جهان آخرت ترتیب داد.
3- معرفت و خداشناسى خود را بالا برد و دل را خواستگاه عشق به معبود حقیقى قرار داد.
امیر مؤمنان (ع) مى فرماید: «من اطال الامل اساء العمل هر کس آرزویش را طولانى کند عملش را زشت و ناپسند مى گرداند»(1) چون اگر انسان در زندگى بلند پرواز بود و خواسته اى بالاتر از حد امکانات و توانایى خود داشت و اصرار بر رسیدن به آن به هر قیمت و از هر راهى داشت، مجبور است همه حریم ها را بشکند و به هر وسیله روا یا ناروایى متوسل گردد تا به خواسته خود برسد و طبیعى است که چنین انسانى نمى تواند درچارچوب شرع و دین و عقل حرکت کند و اعمالش از حکم دین و عقل پیروى نمى کند،
در نتیجه اعمالش زشت و ناپسند و ناگوار مى گردد و تازه این به معناى وصول قطعى و صد در صد به خواسته مورد نظر نمى باشد چون ممکن است علیرغم دست زدن به هر کار و وارد شدن از هر در و خود را به آب و آتش زدن همه سرمایه انسان بر باد رود و انسان به مقصد خود نرسد اما براى رسیدن به خواسته هاى معقول در چارچوب تعالیم شرع و دین، باید از نیروى فکر و اندیشه و اراده قوى کمک گرفت و با استعانت از عنایات و امدادهاى الهى و توسل به اولیاى برگزیده او، راه رسیدن به خواسته را هموار کرد. ولى باید توجه داشت که اراده انسان تنها جزیى از علت تحقق خواسته و آرزوست و گاه مى شود که انسان مؤمن با وجود سعى فراوان در رسیدن به هدفى، موانعى شناخته یا ناشناخته میان انسان و خواستهاش فاصله مى اندازد و گاه انسان خواسته اى را به خیر و صلاح خود مى داند ولى چون واقعا چنین نمى باشد و به زیان و ضرر اوست، خداوند از لطف و کرمش این خواسته را تأمین نمى نماید.
پس هر چند سعى و کوشش در رسیدن به مقصد و هدف نقش تعیین کننده دارد و اراده انسانى داراى نقشى محورى و کلیدى است ولى باز اراده انسان مقهور اراده خداوند است و اراده خداوند هرگز مغلوب و مقهور اراده انسان نمى گردد. پس باید با سعى و تلاش منطقى و معقول و با نعمت تفکر و اندیشه و ارزیابى در راه رسیدن به خواسته به راه افتاد ولى در هر حال مطیع و پیرو خواست الهى و راضى از آن بود و امور خود را باید به او واگذار کرد تا نتیجه آن سعادت و کامیابى واقعى باشد.
ریشه یابى آرزوهاى زیاد:
امیدهاى زیاد درباره زندگى، داشتن آرزوهاى طول و دراز، انتظار باقى ماندن و همیشه بهره بردن از لذات دنیوى امل مىباشد. امل ریشههایى دارد که مهمترین آن ریشهها جهالت و محبت دنیا مىباشد.
1 جهالت: آدم نادان در هنگام جوانى، سلامت، برخوردارى، امنیت و آسایش، این نعمتها و ودیعهها و امانتهاى الهى را مالک و دائمى مىداند و تصوّر انفصال و جدایى از آنها را باور نمىکند، به آنها دل خوش نموده تا جایى که تصوّر مرگ را، که سبب مىشود انسان به فکر تجهیز شدن باشد، از یاد مىبرد تا مىرسد به اینکه ناگهان مرگ او را درمىیابد.
2 محبت دنیا و انس به لذّات زودگذر: انس با شهوت و دلخوشى به مطامع دنیوى سبب مىشود انسان از مرگ غافل شود و غفلت از یاد مرگ بزرگترین آفتى است که زندگى معنوى و سعادت انسان را تهدید مىکند. انسان غافل سعى و تلاش براى رسیدن به قرب و خشنودى الهى را به تأخیر مىاندازد و اگر گاهى به یاد مرگ و قبر و قیامت بیفتد خود را به امید و آرزوى واهى تسلّى مىدهد و تصوّر نزدیک شدن اجل را نمىکند، تا پایان عمر به دنیا دلخوش مىدارد تا آنجا که قرآن مىفرماید: انّ الذینَ لایرجون لِقائَنا و رَضوا بالحَیوه الدّنیا و اطمأنّوا بها والذین هم عَن آیاتنا غافلون اولئک مَأواهُم النّار بما کانوا یکسبون
کسانى که امیدى به لقاى ما ندارند و دل بستهاند به زندگى دنیا، و آرامش یافتهاند به آن، و کسانى که از آیات ما بىخبرند ایشان جایگاهشان آتش است به سبب آن چه که عمل مىکردهاند ((2)).
حال که دانستیم امل، ریشه در جهالت و حبّ دنیا دارد و نیز فهمیدیم که آفت و ضرر «امل» این است که آدمى را از یاد مرگ و مهیّا شدن براى سفر آخرت باز مىدارد و سرانجامِ امل را متوجه شدیم که شقاوت و بدبختى انسان را به دنبال دارد، در ریشهکن ساختن آن اقدام کنیم در مرحله اوّل مىبایست معرفتى صحیح نسبت به مبدأ و معاد خود به دست آوریم و از مواعظ و اخبار قرآن و اهلبیت (ع) بهرهمند شویم. فاصله مبدأ و معاد فرصتى براى رسیدن به سعادت است.
اگر انسان از دو ودیعه الهى که انسان را از سایر موجودات ممتاز نموده آگاهى و قدرت انتخاب و اختیار، در راه رسیدن به مقصود استفاده کند مسلماً درمىیابد که سعادت دنیوى و اخروى وى در پیمودن صراط مستقیم نهفته است و دورى از این راه (هوسمدارى و شیطانپرستى) به ضلالت او خواهد انجامید.
تفکر در ابتداى انسان که از نطفهاى به وجود آمد و در مبدأ او که سرانجام به مردارى تبدیل خواهد شد، دامن آرزوهاى طولانى را برخواهد چید و عمده آرزومندى و اَملزدگى انسان به خاطر فراموشى تولد و مرگ است.
پس معالجهى طول امل، با یاد مرگ میسر است. امیر بیان، مولى على (ع) چه زیبا از دنیادوستى بر حذر مىدارد (:(3)).
پس از ستایش پروردگار همانا من شما را از دنیاى حرام مىترسانم، زیرا در شهوات و خواهشهاى نفسانى پوشیده شده و در دیده انسان سبز و رنگارنگ و به کام شیرین مىنماید… در لباس آرزوها خود را نشان مىدهد (و تحلّت بالآمالِ)… دنیاى حرام بسیار فریبنده و بسیار زیان رساننده است… آنگاه که به دست آرزومندان رسید و با خواهشهاى آنان دمساز شد مىنگرند که جز سرابى بیش نیست. آیا شما در جاى گذشتگان خود به سر نمىبرید؟ که عمرشان از شما طولانىتر و آثارشان بادوامتر و آرزوهایشان طولانىتر بود (وَ اَبعَد آمالاً؟) دنیا را چگونه پرستیدند؟ و سپس از آن رخت بربستند و رفتند؟ بىتوشهاى که آنان را براى رسیدن به منزلگاه کفایت کند و بىمرکبى که آنان را به منزلشان رساند… پس بدانید و مىدانید که آن را ترک مىکنید و از آن رخت برمىبندید.
برنامهریزى و مدیریت مقولهاى است که انسان در عرصه زندگى از آن براى رسیدن به اهداف خود استفاده مىکند، هر کس در طول زندگى خود با مسائل و مشکلاتى روبروست. مثلاً یک دانشجو با مسائلى از این قبیل مواجه است: چگونه درس بخوانم؟ چگونه زندگى زناشوئى را تشکیل دهم؟ در زندگى با چه کسانى معاشرت داشته باشم؟ چه مطالعات و تحقیقاتى داشته باشم تا به موفقیت تحصیلى برسم؟ اوقات فراغت را چگونه سپرى کنم؟ و… برنامهریزى و مدیریت، اهداف را روشنتر و قابل دسترستر مىسازد، به طورى که هیچ کس بر حسب تصادف به هدف خود نمىرسد بلکه با برنامهریزى به سمت تحول و دگرگونى مثبت و مفید پیش مىرود، وانتخابهایش را عاقلانهتر مىکند تا سرانجام به مقصد برسد.
برنامهریزى و مدیریت یک روند فعّال و پویا در جهت هدفیابى و کامروایى است. اگر این روند و سیر در جهت رسیدن به لذّت پایدار و سعادت اخروى باشد بسیار پسندیده و مورد تحسین است. کسب روزى، تحصیل، کار و فعالیت اجتماعى، ازدواج و زناشویى، روابط اجتماعى، صله رحم، انجام وظایف اجتماعى و مسئولیتهاى فردى و گروهى و… جملگى امورى هستند که هر کس موظف است درباره آنها اطلاعات لازم را کسب نموده و با یک برنامهریزى دقیق براى موفقیت در آنها به تلاش و مجاهده بپردازد و در پایان به خاطر این تلاشها پاداش داده خواهد شد.
مردى به امام صادق (ع) عرض کرد: سوگند به خدا که من دنیاطلب شدهام، (به وسیله کار و کشاورزى) دنیا را مىطلبم و دوست دارم ثروتمند شوم. امام از او پرسید: مىخواهى با این ثروت چه کنى؟ جواب داد: مىخواهم به وسیله آن هزینه زندگیم را تأمین کنم. امام صادق (ع) فرمود: لیس هذا طلبالدّنیا، هذا طلب الآخره این روش دنیاطلبى نیست، بلکه آخرتطلبى است ((4)).
اینکه آن شخصى به امام عرض مىکند «مىخواهم به وسیله آن هزینه زندگیم را تأمین کنم» نشان دهندهى هدف و مقصود او مىباشد. هدف او امرار معاش و سربار اجتماع نبودن است و هر کار و فعالیتى که به این منظور انجام شود مورد تأیید دین مىباشد.
بعد از اینکه شناختى اجمالى راجع به «امل» و «برنامهریزى» و اختلاف آرزو به دست آوردیم به این نتیجه مىرسیم که برنامهریزى در جهت رسیدن به اهداف واقعى و برآوردن نیازهاى مادى و معنوى، بسیار پسندیده است و این فعل اختیارى مشمول پاداش و جزاى الهى مىباشد و با امل و آرزوى واهى اختلاف ذاتى دارد.
برنامهریزى انسان را به تلاش و جدیت وامىدارد و برعکس اَمَل انسان را از وصل به مقاصد اصلى زندگى بازمى دارد. این برنامهریزى است که در ارتباط با هدفى مشخص و متعالى برگزیده مىشود، اما در مورد آرزو و امل، هدف مشخص و معین وجود ندارد.
یعنى در برنامهریزى یک هدف در نظر گرفته مىشود، امّا در آرزو محورى، اکتفا نمودن به خود امَل مطرح است و نیز اهدافى که در برنامهریزى یک مؤمن و مسلمان مدّ نظر است ارزشمند مىباشد، اما هدف «امَل» بىارزش و نابودشونده است.
پی نوشت ها:
(1) (نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 35).
(2) سورهى یونس، آیات 7 و 8
(3) نهج البلاغه، خطبهى 111
(4) وسائل الشیعه، ج 12، ص 19