شرایط تبادل نظر در زمینه های مذهبی سیاسی
پرسش : تبادل نظر و مباحثه در زمینههای مذهبی و سیاسی چه شرایط و آثاری دارد؟
پاسخ : T}تبادل نظر در زمینههای مذهبی و سیاسی {T برای روشن شدن بهتر پاسخ، توجه به سه نکته اساسی بایسته است: یکم. انسان موجودی است متفکر و خوشبختی و خسران او در گرو بهرهمندی از افکار و اندیشه او است. به همین جهت، ولیّ خداوندی ـ که برای هدایت انسان آمده ـ میکوشد از راه تفکر، او را به منافع مادی و معنوی خود متوجه سازد تا هر چیزی را که در سعادت او نقش دارد، از راه اندیشیدن به وی بفهماند و از راه دل در او شوق و انگیزه ایجاد کند تا به فکر بفهمد و با دل بدان بگرود. بر همین اساس، بیدار کردن افکار و عقول، در سر لوحه برنامههای پیامبران خدا قرار گرفته است. حضرت علی(ع) فرمود:« H} … فبعث فیهم رُسُلَه و واتر إلیهم أنبیائَه … و یثیر والهم دفائن العقول … {H »؛ «خداوند پیامبران خود را در میان مردم برانگیخت و آنان را پی در پی فرستاد [… تا موانع سر راه اندیشه را بردارند] و گنجینههای خود را بر ایشان آشکار گردانند». V}نهج البلاغه، خطبه 1 {V انسان با اندیشیدن و فکر کردن، شخصیت والای خود را رقم میزند؛ پس اگر این جایگاه بلند انسانی را از او بازدارند، پیامدهای ناگوار و ناهنجاری متوجّه آدمی و جامعه بشری خواهد شد. دوم. مردم به طور طبیعی در افکار و اندیشهها مختلفند و اساساً تنوع در افکار، از شرایط اصلی و ضرور زندگی بشر است. گوناگونی افکار و اندیشههای انسانها ـ که از فطرت آنان سرچشمه میگیرد ـ این عالَم را از ملال و یکنواختی به درمیآورَد و زیستن در آن را لذتّ بخش و موجب خرسندی و خوشوقتی میگرداند. علاوه بر آنکه قوای عقلانی، اخلاقی و ذوقی را میپرورد. V}تکاپوگر اندیشهها (زندگی، آثار و اندیشههای استاد محمد تقی جعفری)؛ عبدالله نصری، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، چاپ اول، تابستان 1376، ص 408 {V P}این تفاوت عقلها را نیک دان {E} در مراتب از زمین تا آسمان{P P}هست عقلی همچو قرص آفتاب {E} هست عقلی کمتر از زُهر و شهاب{P P}هست عقلی چون چراغی سرخوشی {E}هست عقلی چون ستاره آتشی{P V}مثنوی، دفتر پنجم، شماره 459-461 {V سوم. اکنون که اندیشیدن، مهم تلقّی گشته و گوناگونی فکرها نیز فطری دانسته شده است، چگونه میتوان در عین حفظ تفکّر و تعقّل، به اختلاف اندیشهها احترام گذاشت؟ آنچه ما آن را «تبادل نظر» و «مباحثه» نام مینهیم، همه برای ارجگذاری بر اندیشه، با حفظ تفاوت آرا است. در واقع، در پرتو تضارب آرا و اندیشهها، علاوه بر حفظ دو نکته پیشگفته، فکر و خلاقیّت ذهن نیز رشد مییابد و معارف و علوم کاملتر میگردد. به هر روی، استفاده از آرا و نظریّات دیگران و در هم آمیختن افکار و تضارب آرا و دوری جستن از خودمحوری و استبداد در رأی، آدمی را در عقل دیگران شریک میگرداند و از تجارب آنها بهرهمند میسازد. اسلام که به همه ابعاد تکامل و ترّقی بشر نظر دارد، به این موضوع ارزش خاص و ویژهای داده است. حضرت علی(ع) تضارب آرا و تبادل نظر را وظیفه هر عاقل و صاحب فکری دانسته، میفرماید: «سزاوار است که انسانِ خَردمند، رأی دیگران را بر رأی خویش بیفزاید و دانش و آگاهی خویش را با به دست آوردن دانش حکیمان افزون سازد». V}بِحارالانوار، ج 72، ص 100 {V از منظر امیرِ خرد، جمعآوری آرا و نقد و بررسی آنها انسان را به واقعیت و حقیقت رهنمون میسازد. نیز فرموده است: «آرا و اندیشههای دیگران راـ همانند مایهای که در مَشک میزنند تا زبده و شیره آن را بیرون آورند ـ در عالم ذهن در هم بزنید و نقّادی کنید تا ذهن فعال گردد و بر اثر آن، هم به رشد و ابتکار برسد و هم بتواند در میان انبوه آرا نظریات منفی را از مثبت باز شناسد». V}میزان الحکمه، (مکتب الاعلام الاسلامی، قم 1362،ش، چاپ اول)، ج 4، ص 36 (حدیث6834) {V P} زان که با عقلی چو عقلی جفت شد {E} مانع بد فعلی و بد گفت شد {P P} نفسِ با نفس دگر چون یار شد {E} عقل جزوی عاطل و بیکار شد{P P}عقل قوت گیرد از عقل دگر {E} پیشهگر کامل شود از پیشهگر{P P}آشنایی عقل با عقل از صفا {E} چون شود هر دم فزون باشد ولا{P P}عقل را با عقلِ یاری یارکن {E} امرُ هم شوری » بخوان و کار کن {P V}مثنوی، دفتر دوم، شمارههای 20 و21 و2277 ودفتر سوم، شماره 2689 ودفتر پنجم، شماره 167{V پیامدهای جلوگیری و یا محدود کردن تبادل نظر، رکود استعدادها، طغیان و انفجار جامعه، سطحینگری و آسیبپذیری و رشد تسلیمپذیری و جمودگرایی است. هر یک از این امور، نتایج بدی را برای جامعه بشری به دنبال خواهد داشت که تحلیل و توضیح آنها مجال دیگری میطلبد. حال که اهمیتّ و ماهیتّ تبادل نظر در پرتو خردورزی انسان و تکّثر اندیشهها روشن گشت، به بیان مهمترین ویژگیهای آن میپردازیم: T}یک. رعایت روش گفتوگو: {T گفتوگو «تبادل نظر» درباره یک موضوع، مستلزم تحلیل پرسش و محور مبحث و در نتیجه، مشخص ساختن و توضیح مفاهیم، و آشکار نمودن اصل یا مقدماتی است که این مفاهیم با توجه به آنها استنباط شده و در راستای آن، دیدگاهی گزینش شده است. T}دو. حق جویی: {T هدف هر تبادل نظری، باید شناخت حقیقت باشد و شرکت کنندگان در مباحث فکری، باید حقجویی را سر لوحه کار خود قرار دهند. در گفتوگو نباید اصل، بر برخورد اندیشهها باشد و سرنوشت آب و سراب یا حق و باطل، مهم تلقّی نگردد. متأسفانه برخی از معاصران، این گمان را رواج میدهند که آنچه در آن به سر میبریم، «بازی» است و اساساً دیگر حق و باطلی معلوم و مطرح نیست و آنچه اَصالت دارد، تنها خودِ گفت و شنود است. این پندارِ! خطا، منجرّ به این خواهد شد که از هیچ تعامل فکری، نتیجهای برای رشد و خلاقیتّ ذهن به دست نیاید و این بسیار خطرناک است. مقصود از حقجویی آن است که از ادعایی که متّکی به دلیلی قوی است، با هیچ تهدید و تطمیع و فشاری ـ چه از ناحیه افکار عمومی و چه از ناحیه دیگر ـ دست برنداشت. البته این دست برنداشتن، باید تا زمانی باشد که این مدّعا همچنان متّکی به آن دلیل مُتقن باشد؛ ولی بعد از نقض و یا ردّ دلیل، نباید در طرد آن، مسامحه کرد. T}سه. عقلمداری: {T حقجویی در سایه «عقلمداری» امکان تحقّق دارد. مراد از عقلمداری آن است که شرکت کنندگان در مباحث نظری، برای تحققّ حقجویی و ترویج آن، تنها تابع استدلال باشند و روح «چرا و به چه دلیل» را در فضای گفتمانهای خود حاکم سازند و سنجشگری خود را محدود نسازند. برای حاکمیّت عقلمداری، پرسشها و نقد و بررسیها، باید منطقی و صحیح و واقعبینانه باشد؛ حال فرقی نمیکند که موضوع گفتوگو علمی باشد یا فکری و یا اجتماعی. P}عقل باشد ایمنی و عدلجو {E} بر زن و بر مرد اما عقل کو؟ {P V} مثنوی، دفتر ششم، شماره 3861 {V در اینجا یادآوری دو نکته بایسته است: یکی اینکه مقصود از عقلمداری، عقلگرایی معتدل است؛ یعنی، عقلی که در کشف حق و اثبات حقّانیت مطلب، در چهارچوب ویژه و محدوده مشخّصی عمل میکند. چنین عقلی از دیدگاه فرهنگ دینی، ابزاری است که با آن، میتوان مجهولات را از معلوماتی که در فطرت سالم انسانی وجود دارد (بدیهیّات)، کشف و استنباط کرد. از این رو مراد ما از عقلگرایی، عقلانیتّ نیست که در قواعد استنتاج تردید میکند و اثبات یک مطلب و حقانیت آن را، چیزی جز حصول اجماع و توافق عقلای یک جامعه در باب آن اعتقاد نمیداند. همچنین منظور ما از عقلگرایی، عقلانیتّ حداکثری یا عقلگرایی حداکثری(Strong Rationalism) نیست که بیش از حد بر عقل تکیه کرده و آن را عالیترین ابزار کسب دانش تلقّی میکند. عقلگرایی انتقادی(Rationalism Critical )نیز مورد نظر ما نیست؛ چرا که در چهارچوب عقلگرایی انتقادی، یک روش همیشه به نتایج واحد نمیانجامد. مجموعه پیشفرضها و مبادی به کاربرنده روش، لزوماً یکسان نیست. عقلگرایان انتقادی بر این باورند که تنوّع در مبادی ـ به فرض که روش و قواعد استنتاج واحد باشند ـ در نتیجه حاصل از آن روش، تأثیر مستقیم دارد و چون مبادی و پیشفرضهای مقبول اشخاص و جوامع متنوع است، نتیجه حاصل نیز متنوع و گوناگون خواهد بود. V}نقد این سه رویکرد ـ که در برابر «عقلمداری در فرهنگ دینی» مطرح میشود ـ مجال دیگری میطلبد {V نکته دومی که باید گفت این است که ما معتقدیم مطالب و مسائلی فراتر از خرد ـ نه خردستیز antiraional« ـ داریم که برای داوری، در حق بودن یا نبودن اعتقادات ما، توانمند است. در تفکّر و اندیشه اسلامی، تنها ذهن عاقل نیست که به گونهای انحصاری، عینیّات جهان خارج را درک و تعقلّ میکند؛ بلکه وحی به عنوان حقیقتی فراتر از ذهن ـ نه مخالف و ضد آن ـ نقشی اساسی در درک و کشف حقایق و اثبات آن بر عهده دارد. T}چهار. آزاد منشی: {T بیشک، یکی از نخستین و اساسیترین شرایط پدید آمدن روح تحقیق و علمی که در سایه تبادل نظر ظهور میکند، پرورش فکر آزاد و رهیده از هر گونه تعصّب و عقاید تقلیدی است. افرادی که در مباحث نظری پا به عرصه گفت و گو میگذارند، باید برای نهادینه کردن حقجویی و ترویج عقلمداری در پذیرش یا رد هر مدعا و دلیلی، هیچگاه پیشفرضهای ذهنی و دلبستگیهای شخصی یا گروهی را دخیل نکنند؛ بلکه با کاوشی آزادانه، هدف هر «گفت و شنودی» را تنها شناخت حقیقت بدانند. درست است که هیچ فردی بدون ارتباط با اندیشمندان دیگر و برخورداری از دانش آنان در صحنههای گوناگون زندگی، به پیروزی نمیرسد؛ ولی اگر این عشق و علاقه به انسانهای والا ـ که در جای خود بسیار ارزشمند و مقدس است ـ فکر را در چارچوبی خشک و بیروح به نام «پیروی از بزرگان» به بند کشد، خود مانع بزرگی برای اندیشه و رشد آن خواهد بود. P}علمِ تقلیدی بُوَد بهر فروخت{E} چون بیاید مشتری، خوش برفروخت {P P}مشتری علم تحقیقی حقْ است {E} دائما بازار او با رونق است{P V}مثنوی، دفتر دوم، شماره 3265 و 3266 {V T}پنجم. توافق ارزشی: {T شرط اساسی تبادل نظر، توافق ارزشی است. اینکه در «گفت و شنود»، وحدت ارزشی از میان برود؛ یعنی، توافق بر سر ارزشهای اصولی وجود نداشته باشد و هر کس علاقهها و منافع فردی یا گروهی خود را بر منافع جمع و مصالح عمومی و ارزشهای اصولی پذیرفته شده از سوی اجتماع، ترجیح دهد و تعامل فکری را تنها برای نفوذ بر دیگران به کارگیرد؛ در چنین حالتی، دیگر مباحثههای نظری، به معنای قانون جنگل خواهد بود و آنچه از بحث فکری انتظار میرود، به وقوع نخواهد پیوست و تنها در حد شکل صوری و راهی برای طرح دیدگاههای شخصی یا گروهی و تبلیغ و نفوذ بر افکار دیگران خواهد بود؛ نه بیش از آن. T}ششم. خوش خویی: {T برای آنکه تبادل نظر به میدان ستیز تبدیل نشود، باید اصول اخلاقی و انسانی بر آن حاکم باشد و یکی از بارزترین این اصول، حسن رفتار و گفتار در طول بحث است. کسانی که درباره موضوع یا مسئلهای خاص، به گفتوگو میپردازند، باید از به کار بردن کلمات پوچ و آزاردهنده بپرهیزند و با رویی خوش و رفتاری پسندیده و انسانی، منظور و مقصود را به درستی برای یکدیگر بازگو کنند؛ به صورتی که گفتهها و کردارشان رنگ احساسات منفی به خود نگیرد. در تعامل فکری، باید کوشش شود با انتخاب انگیزهای مناسب ـ که برای شخص مقابل ارزشمند است ـ ضعف دلایل و گفتههای او روشن گردد. چه خوب است که این گفته امام محمد باقر(ع) در تفسیر آیه «A} قولوا للناسّ حُسنا{A »؛ فرمود: «نیکوتر از آنچه دوست دارید با شما سخن گفته شود، با دیگران سخن بگویید». V}وسائل الشیعه، ج 11، ص 563 {V P}من ندیدم در جهان جست و جو {E} هیچ اهلیت به از خوی نکو {P T}هفتم. تحملّ اندیشهها: {T با بردباری در برابر افکار و اندیشهها، میتوان تبادل نظر و آرا را بهبود بخشید و به راه اصلی و هویت خویش بازگردانید. اگر به نتایج مثبت تحمّل اندیشهها و به آثار منفی ناشکیبایی در برابر تفکر دیگران بیندیشیم، خواهیم پذیرفت که تحمّل افکار، یکی از شرایط اساسی افرادی است که در تعاملات فکری مشارکت میکنند. با صبوری در برابر افکار، قدرت تعقلّ و نقّادی در جامعه رشد میکند؛ روابط کلامی و ارتباطی تغییر مییابد؛ روح تعاون و کار جمعی، وحدت ملی، مسئولیتّ اجتماعی، مفاهمه سیاسی و تبادل فرهنگها و اندیشهها بالنده میشود. اما اگر ظرفیت شنیدن آرا و نظریات گوناگون را نداشته باشیم، نمیتوانیم با دیگران مفاهمه برقرار کنیم و به ناچار، علاوه بر آنکه روح همکاری از میان میرود، روح تعصّب و بدتر از آن، خشونت بر مباحث نظری حاکم خواهد گشت و این برابر است با «مرگ اندیشه». حال باید پرسید: مشکل کجااست؟! اصحاب فکر و اندیشه، به امور پیشگفته و وقوف کامل دارند و خود از همه بهتر میدانند که شرایط ورود به عرصه تبادل نظر چیست. پس چرا با اطلاع کافی و وافی به این ویژگیها، باز هم از «بحث» و «گفت و شنود» ناخشنودیم؟ به نظر میرسد که تعامل فکری در دوران معاصر، دچار آفتهای جدی شده و این خود، مانع بزرگی بر سر راه تبادل اندیشهها است. خودمحوری به جای حقمحوری، نقد اشخاص به جای نقد افکار، پرخاشگری به جای منطقورزی و مطلقاندیشی به جای آزادمنشی، از مهمترین آفات مباحثههای فکری است. نبودن آموزش رفتار مشارکتجویانه در خانه، مدرسه، دانشگاه و جامعه باعث شده است که تحلیل و بررسی و نقد آرا و اندیشهها، جنبه بسیار مضرّ و تخریب کننده به خود بگیرد، و این خود، دلیل مناسبی برای جلوگیری از استفاده درست و صحیح از «تبادل نظر» میشود. نحوه برخورد آرا و تقابل اندیشهها ـ حتی در موضوعات مهمی همچون «تبادل نظر و بحث» ـ به صورتی است که خود منجر به نفی آنها میگردد. متأسفانه برخی از اندیشمندان در فکر آزاداندیشیاند؛ ولی در عمل آزادمنش نیستند. نباید غفلت کرد که جمود در فکر، چیزی است و جمود در برخورد، چیزی دیگر. تمایز میان این دو، یکی از گرههای کورتحلیل جریانهای فکری در کشور است. چو پرده دار به شمشیر میزند همه را کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند V}حافظ {V به هر حال، در چنین فضایی تبادل آرا و نقد و بررسی آنها معمولاً همراه با احساس است و طی آن از الفاظی استفاده میشود که بار ضد ارزشی دارد و گاه توهینآمیز و پرخاشگرانه است! در نتیجه، نیاز به احترام در شخص مقابل تحریک میشود و در پی آن، آمادگی او برای پذیرش آرای دیگران، کاهش مییابد و بدتر موجب تثبیت رفتار و مقابله با اندیشه مقابل میگردد. در چنین حالتی، هدف بیشتر مشارکت جویان در تعامل فکری، بزرگ نشان دادن خود و تحقیر دیگری است. پس در فرآیند «گفتوشنود» علاوه بر آنکه از روشهای مضبوط و منطقی استفاده نمیشود، جبهههای مثبت نیز نادیده انگاشته میشود و آرا و اندیشههای دیگران، در کلیه زمینهها نفی میگردد. ای زِ خود پوشیده! خود را بازیاب در مسلمانی حرام است این حجاب V}اقبال لاهوری