الگوی دیگران بودن
پرسش : چگونه میتوانم الگوی کامل اخلاقی، علمی و معنوی برای دیگران باشم؟
پاسخ : T}تکامل روحی در اسلام {T انسان دارای دو بُعد است: جسم و روح. در هر یک از این دو بعد، رشد و تکاملی یا سقوط و انحطاطی متصور است. رشد یا انحطاط جسمانی انسان، مرهون بهرهمندی یا محرومیت وی از خوردنیها و آشامیدنیها و دیگر نیازمندیهای مادی است. ولی تکامل یا سقوط روحی وی، مرهون بهرهمندی یامحرومیت از علم و عمل خالصانه است؛ چرا که علم و عمل، انسانسازند و مانند مصالح ساختمانی، در عمران و آبادی شخصیت انسان و شکلگیری حقیقت وی، به طور مستقیم تأثیر دارند. انسانها در رشد جسمانی خویش، به دو صورت میتوانند عمل کنند: یکی به صورت معمول و متعارف؛ که هرگاه تشنه شدند، آب بنوشند و هر وقت گرسنه شدند، غذا بخورند و هر وقت خوابشان گرفت، بخوابند… و دیگری به صورت ویژه و متعالی؛ که حساب شده بنوشند و بخورند و حساب شده بخوابند و استراحت کنند. همینطور در رشد روحانی خویش نیز به دو صورت میتوانند عمل کنند: یکی به صورت معمول و متعارف؛ که هر وقت میلشان کشید، درس بخوانند و هر وقت حوصله داشتند، عمل کنند و هر طور دلشان خواست، درس بخوانند و هر جور دوست داشتند، عمل کنند و… و دیگری به صورت مخصوص و متعالی؛ که طبق برنامه خاص درس بخوانند و براساس طرح مخصوص، عمل کنند. بیتردید، رشد و تکامل انسان ـ چه در بعد جسم و چه در بعد روح ـ اگر به صورت مخصوص و متعالی صورت گیرد، در مقایسه با رشد و تکامل، وی به صورت معمولی و متعارف، بهتر، جامعتر، اصیلتر و منسجمتر خواهد بود. مراعات این امر، برای کسی که خود میخواهد مربی دیگران باشد، ضروری¬تر و لازمتر است. رشد و تکامل روحی انسان به صورت متعالی و مخصوص، هم طرح و برنامه میخواهد و هم مربی و کارشناس. T}برنامه تکامل روحی {T [طرح و برنامه تکامل روحی انسان، در دو بخش قابل تنظیم و ارائه است: علم و عمل. بهینهسازی شخصیت واقعی انسان، در گرو علم و عمل وی است؛ بلکه به حق میتوان ادعا کرد که انسان، عبارت از علم و عمل خویش است و جز این، حقیقتی ندارد. این مطلبـ علاوه بر اینکه با برهانهای عقلی، در جای خود به اثبات رسیده استـ از برخی از آیات و روایات و دیگر متون دینی و اسلامی نیز به دست میآید. قرآن میفرماید: «A} یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ{A ؛ ای نوح! او (فرزند نوح) عضو خانواده تو نیست؛ چرا که او [یکپارچه] عمل غیر صالح است». V} هود(11)، آیه 46 {V امام صادق(ع) فرموده است: «H} مَن تعلَّمَ لِلّه و عَمِلَ لِلّه و عَلَّمَ للّه دُعِی فی ملکوت السموات عظیما{H »؛ «هر کس دانش را برای خدا فراگیرد و به کار بندد و به دیگران آموزش دهد، به عظمت ملکوتی خواهد رسید». V}کافی، ج 1، ص 27 {V بنابراین، عظمت ملکوتی انسان، جز با علم و عمل خالصانه، حاصل نمیشود و کسی که میخواهد به کمال انسانی خویش برسد، ناگزیر است که همّت خود را در کسب دانش و عمل صالح بگمارد. لازم است تأکید شود که بُعد علمی انسان، نسبت به بعد عملی وی، از تقدّم برخوردار است. امیرمؤمنان علی(ع) به کمیل میفرماید: «H} یا کمیل! ما مِن حَرَکه إلاّ و أنت محتاج فیها إلی معرفهٍ{H ؛ هیچ حرکتی نیست، مگر اینکه تو در آن، به علم و معرفت نیازمندی». V}تُحَف العقول، ص 119. رسول اکرم(ص) فرمودهاند: «العلم امام العمل»؛ «علم، پیشاپیش عمل و جلودار وی است.» (عُدّه الداعی، ص 64){V قلّهای که انسان در بُعد علم باید بدان دستیابد، درنوردیدن مرزهای محسوس و رسیدن به جهان نامحسوس است که از آن به «عالم غیب» تعبیر میگردد. قّلهای که وی در بُعد عمل باید بدان صعود کند، گذشتن از اعمال طبیعی و غریزی و رسیدن به اعمال صالح، مشروع و معقول است؛ چه فردی و چه جمعی، و چه در محیط خانه و خانواده و چه در صحنه شهر و اجتماع. بیشک، انسانی که در دو بُعد یاد شده به قله ایمان و عمل صالح دست یازد، به انسانی موفق و به بارنشسته و پر ثمر بدل میشود؛ درست برخلاف انسانی که از ایمان و عمل صالح بیبهره است و زیان ابدی و حسرت سرمدی را نصیب خود خواهد ساخت. که قرآن میفرماید: «A} وَ الْعَصْر، إِنَّ اْلإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ، إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ{A »؛ «قسم به زمانه که آدمی در زیانکاری است؛ جز آنان که اهل ایمان و عمل صالحباشند». V}عصر(103) {V T}برنامه تکامل در بخش علم: {T انسان هنگام تولد، موجودی است دارای حس و حرکت که نسبت به علوم و معارف، فقط «قابلیت» پذیرش آنها را دارد و از هرگونه معرفت بالفعلی عاری و مجرد است: «H} واللهُ أخَرَجکم مِن بُطونِ اُمَّهاتِکم لاتعلمونَ شیئا{H؛ ». V}خداوند شما را در حالی از شکم مادرانتان درآورد، که چیزی نمیدانستید.(نمل(27) آیه 78) {V بعد از آنکه مرحله یاد شده، با به کارگیری حواسّ ظاهری و قوای باطنی و کسب بدیهیات طی شد، کمکم ملکه استنباط نظریات از بدیهیات در او پدیدار میگردد و بدین ترتیب، شخصیت انسانی وی شکل میگیرد و رفته رفته با استنباطات و استنتاجات جدید، اندوختههای علمی او فزونی مییابد. اگر این روند بر مبنا واصول صحیح ادامه یابد، میتواند انسان را به اوج کمالات انسانی برساند. حکما این مراحل را «عقل ملکه»، «عقل بالفعل»، «عقل مستفاد» و «اتصال به عقل فعال» نام دادهاند. در این رابطه آنچه بر شخص جویای کمال لازم است، مجهز کردن خویش به نظام فکری منسجم است که با فرا گرفتن علم «منطق» میتوان بدان دست یافت. V}برای مطالعه در این زمینه، نگ: محمدرضا مظفر، المنطق؛ اشارات (بخش منطق)، ابوعلیبن سینا (همراه با شرح خواجه نصیرالدین طوسی)؛ همو، برهان شفا {V بعد از آنکه همه این مراحل پیموده شد و انسجام فکری حاصل آمد، نوبت به فرا گرفتن یک دوره حکمتِ متعارف ـ که از آن به «حکمت مشّاء» تعبیر میکنند ـ میرسد. V} برای آگاهی بیشتر نگ: اشارات (بخش فلسفه)، (همراه با شرح خواجه نصیرالدین طوسی)؛ الهیات شفا {V بعد از فرا گرفتن «حکمت مشّاء»، باید به تحصیل «حکمت اشراق» همت گماشت. V}کتابی که در این قسمت خوانده میشود، حکمه¬الاشراق، تألیف شیخ شهاب¬الدین سهروردی، همراه با شرح قطب¬الدین شیرازی است {V پس از آنکه عمده مباحث حکمت تحصیل شد، نوبت به فراگرفتن عرفان نظری میرسد؛ چرا که حکمت نواقصی دارد که جز با قدم عرفان جبران نمیشود. حکمت راه را برای عرفان باز میکند؛ همانگونه که منطقْ راه را برای حکمت باز مینماید. پس نمیتوان به حکمت و فراگیری آن بسنده کرد. بی¬تردید، کسی که ترتیب یاد شده را در فراگیری علوم و معارف انسانی، به دقت مراعات کند و این مراحل را ـ همانطور که گفته شد ـ تحت اشراف و تعلیم کارشناسِ خبره بپیماید، درخت وجودیاش در بُعد علم و معرفت، به بار مینشیند و در فهم حقایق و دقایقِ هستی، به اندازه وسع خود معطّل نخواهد ماند. این روش، همان روشی است که سرانجام، از حکمت متعالیه ملاصدرا سر در میآوَرد و انسان را لایق نشستن بر سر آن سفره و بهره بردن از افکار بلند آن یگانه میکند؛ چرا که خودِ آن بزرگوار، بعد از پیمودن این راه و روش، توانست به قلّه رفیع حکمت متعالیه صعود کند و به معارف عقلی و ذوقی و حقایق فلسفی و عرفانی دست یابد. T}تکامل روحی در عمل {T انسانها معمولاً کارها و اعمال خود را براساس کششهای طبیعی یا کراهتهای غریزی انجام میدهند. سالکی که میخواهد به کمال انسانی خویش نایل آید، نخستین کاری که باید بدان تن دهد، این است که خود را از این چرخه نجات بخشد و به اقتضای «H} قل الله ثم ذَرهم فی خَوضهم یلعبون{H ؛». V}بگو «خدا» و سپس آنان را رها کن تا به بازی خویش سرگرم شوند. انعام(6)آیه 91 {V پشت به همه کند و رو به دیار دوست نماید؛ دیگران را با طبیعتشان تنها نهد و دست طبیعتِ خود را از حکومت و سلطنت بر عقل و سایر قوا کوتاه کند و خواستههای آن را در مهار شرع و عقل درآورد. بیتردید، انسان برای تحقق بخشیدن به این دستور، باید برخی از کارها را رها کند و بر انجام برخی از کارها اصرار ورزد. البته باید تأکید کرد که آنچه در این میان از اهمیت فراوان برخوردار است، ترک امور مزاحم و دست کشیدن از اعمال منافی کمال است. رسول خدا(ص) به ابوذر فرمود: «H} یا أباذر! کُن بالتقوی أشدا إهتماما منک بالعمل{H »؛ «ای ابوذر! باید کوششی که در مراعات تقوا میکنی، از کوششی که در انجام سایر اعمال به خرج میدهی، بیشتر باشد». V}بحارالانوار، ج 74، ص 86 {V امیر مؤمنان علی(ع) نیز میفرماید: «H} اجتناب السیئات أولی مِن اکتساب الحسنات{H »؛ «دوری از بدیها، بر کسب خوبیها مقدم است». V}غررالحکم، حرف الف {V در توضیح، گفتنی است: همانگونه که فرد مریض، بدون مراعات پرهیز، روی صحت و سلامتی را نمیبیند ـ گرچه از قویترین و مؤثرترین داروها استفاده کند ـ شخص سالک نیز بدون مراعات تقوا و پرهیز از کارهای منفی، سیمای نورانی معرفت و سعادت را نخواهد دید؛ هر چند پرمشقّتترین و مشکلترین اعمال را انجام دهد. از رسول خدا(ص) روایت شده است: «H} إنّکم لوصلَّیتم حتی تکونوا کالحنایا و صُمتم حتی تکونوا کالأوتار، ما ینفعکم ذلک إّلا بورع{H »؛ «به درستی که اگر از کثرت نمازگزاردن، همچون کمان ِخمیده و بر اثر زیاد روزه داشتن، چون زهِ کمان باریک شوید، آن نمازها و این روزهها به حالتان مفید نخواهند بود؛ جز آنکه تقوا پیشه سازید و از محرّمات و بدیها دوری کنید». V}بحارالانوار، ج 74، ص 87 {V P} ما در این انبار، گندم میکنیم{E} گندمِ جمع آمده، گم میکنیم {P P} مینیندیشیم آخر ما به هوش {E} کین خلل در گندم است از مکر موش{P P}موش تا انبار ما حفره زدست {E} وزفنش انبار ما ویران شُدَست {P P}اول ای جان! دفع شرّ موش کن {E} و آنگهان در جمعِ گندم، کوش کن {P P}بشنو از اخبار آن صدر صدور {E} لاصلوْ ثَمّ إلا بالحضور {P P}گرنه موشی دزد در انبار ماست{E} گندمِ اعمال چل ساله کجاست {P P}ریزه ریزه صدق بر روزه چرا {E} جمع مینماید درین انبار ما؟ {P V}مثنوی، دفتر اول، ص 24 {V پس مَثَل کسی که بدون اجتناب از معاصی، در به جا آوردن اعمال عبادی میکوشد، مَثَل کسی است که بدون دفع شرّ موش، گندمها را ذره ذره انبار میکند. از این رو همانطور که جمع کردن گندم با وجود آفتی چون موش، جز رنج و زحمت حاصلی ندارد، به جا آوردن اعمال عبادی نیز با ابتلای به معاصی، جز خستگی و تعب حاصلی نخواهد داشت؛ زیرا گناهان (مانند موشها) به جان گندمِ اعمال میافتند و همه را تباه و نابود میسازند. بنابراین، در بُعد عمل، تقوا و پرهیز از ناپاکیها و دوری از بدیها، بر هر عملی مقدم است. سالک بیش از آنکه در انجام خوبیها میکوشد، باید بر دوری از بدیها اهتمام ورزد. پس از آنکه سالک بر ترک محرّمات و مکروهات همت گماشت و با جدّیت تمام، وجود خویش را از رذایل اخلاقی تخلیه کرد و با به کار بستن شرعیات و به جا آوردن واجبات و مستحباتِ ظاهر و باطن، خود را جلا بخشید، کم کم شجره طوبای وجودش به بار مینشیند و به کمالات و فضایل انسانی، آراسته میشود. بدیهی است که انسان در پیمودن مراحل سه گانه یاد شده (تخلیه، تجلیه و تحلیه)، از راهنمایی و دستیگری استاد راهنما و همراهی و مصاحبت با دوست همراه بینیاز نیست؛ بلکه بدون این دو نمیتواند راه را آن طور که باید بپیماید و به مقصد و مقصود خویش نایل آید؛ چراکه بدون استاد، راه را گم میکند و بدون رفیق، بهوحشت یا ملالتِ تنهایی گرفتارمیآید. P}به کوی عشق منه بیدلیلِ راه قدم {E} که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد {P P}قطع این مرحله بیهمرهی خضر مکن {E} ظلمات است بترس از خطر گمراهی {P ممکن است این سؤال مطرح میشود که:برای رسیدن به شیخ کامل، یا دوست و رفیق همراه، باید چه چارهای اندیشید؟ در پاسخ، گفتنی است که انسان سالک برای رسیدن به هدف، باید دستورهای زیر را به کار بندد: 1. با تضرّع و زاری نیمهشب، از هادی مطلق مدد جوید؛ 2. با صداقت و جدّیت تمام، برای یافتن مراد بکوشد؛ 3. برخلاف آنچه میداند، عمل نکند. بیشک، اگر آدمی به این دستورها پایبند باشد و عملاً ثابت کند که در معامله با ملکوت صادق است، طبق وعده خداوندی «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» مقدمات کار، خود به خود فراهممیآید و اسباب رشد و تعالی، یکی پس از دیگری محقق خواهد شد. از برخی از بزرگان نقل شده که همان¬طور که مرغ، دانههای گندم را با حرص و ولع تمام، از لابهلای خاکها و ریگهای فراوان برمیچیند و در خود هضم میکند، شیخ کامل نیز انسانهای مستعد و لایق را از لابهلای انبوه افراد بر میگزیند و آنها را تربیت میکند و هر یک را به کمال خاص خویش میرساند. و اگر تاکنون چنین نشده، سرّش این است که مقدمات لازم فراهم نگشته و شرایط آن تحقق نیافته است. P}آب کم جو تشنگی آور به دست {E} تا بجوشد آبت از بالا و پست {P V}مولوی {V P}طبیبِ عشق، مسیحا دمست و مشفق لیک {E} چو درد در تو نبیند، کرا دوا بکند {P V}در پایانِ این گفتار، مناسب است به دو کتاب ـ که برای انسانهای مستعد، حاوی دستورهای خوب و مطمئن هستندـ اشاره شود: شیخ بهائی، مفتاح الفلاح؛ حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، المراقبات {V P}ای برادر تو همه اندیشهای {E} مابقی، خود استخوان و ریشهای {P V}مولوی