دیدگاه ها در مورد ازدواج موقت
پرسش : چه دیدگاههایی در مورد ازدواج موقت وجود دارد؟ چگونه میشود برای گسترش آن بستر سازی کرد؟
پاسخ : T} دیدگاهها در مورد ازدواج موقت{T نسخ حکم نکاح منقطع و عدم آن یکی از موارد اختلافی بین اهل سنت و شیعیان است؛ چرا که گروه اول معتقدند این تأسیس حقوقی از سوی پیامبر اسلام به دستور خداوند متعال قرار داده شد؛ لیکن به جهت گذشتن و سپری شدن آن وضع خاص، به دست خلیفه دوم نسخ گردید. این عده در اثبات اعتقادشان به ادله سه گانه (قرآن، سنت و اجماع) استناد کردهاند. در مقابل، گروه دوم (شیعیان) معتقدند: حکم الهی قابل نسخ به دست هیچ کس نیست و فقط پیامبر(ص) میتواند حکم را نسخ کند. از این رو آنان حکم نکاح منقطع را تا به امروز جاری و ساری میدانند و در جای خود به طور مفصل به ادله اهل سنت پاسخ میدهند. قانون مدنی ایران نیز چون تحت تأثیر فقه شیعه است، از ابتدا تا به امروز نکاح منقطع را به رسمیت شناخته است. V}مواد 1075: 1076، 1077، 1113، 1152 {V به رغم پذیرش این نوع نکاح در شرع و قانون، همواره بحث بین معتقدان و منتقدان این نوع ازدواج رواج داشته است. علت هم آن است که هر گروهی با دیدگاه و از زاویهای خاص به قضاوت مینشیند. برای قضاوت بین این دو عقیده و اشراف به بحث، لازم است ادله هر گروه بررسی شود: T} یک. ادله منتقدان نکاح منقطع: {T 1ـ1. عدهای این نوع ازدواج را راهی برای سوء استفاده دانستهاند. این عده همیشه پیرمرد پول داری را تصور میکنند که برای خوشگذرانی، دختری را صیغه میکند و بعد از ارضای شهواتش، او را رها میسازد، یا مرد زنداری که بیاعتنا به خانوادهاش هر روز به دنبال یک زیبارویی است که بتواند او را اسیر کند و کام گیرد و…!! در جواب این عده همین بس که همه آزادیهای قانونی و تأسیسهای حقوقی، میتوانند مورد سوء استفاده قرار گیرند برای مثال حق رانندگی ـ که یک حق مشروع و پسندیدهای است ـ از سوی عدهای به بدترین نحو مورد استفاده قرار میگیرد و حتی منجر به وارد آمدن خسارت جانی و مالی میشود. پس بدین ترتیب باید گفت: حق رانندگی امری مذموم و پلید است!؟ در حالی که چنین نیست. پس اگر عدهای از این نهاد حقوقی به جهت سوء استفاده بهرهبرداری کنند این امر خدشهای به اصل آن وارد نمیکند؛ بلکه ایراد به خود این افراد یا گریزگاههای قانونی و… وارد است. 1ـ2. عدهای دیگر با تشبیه نکاح منقطع به کرایه و اجاره، سعی دارند که وانمود کنند زنی که صیغه میشود، در واقع به اجاره زوج خویش درمیآید و این را خلاف شأن زن و سوء استفاده از او دانستهاند. در پاسخ گفتنی است آنچه خلاف شأن زن است، این است که زن همچون کالایی بدون هیچ حق و حقوقی و بدون هیچ ضابطهای، مورد بهرهبرداری جنسی قرار گیرد؛ یعنی، دقیقاً آنچه که در دنیای غرب اتفاق میافتد و یا آنچه که در نزد افراد لاابالی و بیبند و بار در مشرق زمین میگذرد! حال اینکه زن این چنین مورد سوء استفاده قرار گیرد، خلاف شأن زن است یا این که او به طور قانونی و مشروع با حفظ حقوقش به استمتاعاتش دسترسی یابد؟ به فرض که عقد نکاح منقطع در مواردی شبیه عقد اجاره باشد، آیا این دلیل میشود که این دو عقد یکی باشند؟ در حالی که میدانیم این دو عقد در خیلی از اوصافش با یکدیگر تفاوت دارند. نکته دیگر اینکه مخالفان گمان میکنند در عقد نکاح منقطع فقط مرد است که بهره میبرد و زن در اینجا هیچ بهرهای نمیبرد؛ در حالی که بهرهمندی این دو طرفینی است و همانطور که زن در مقابل مرد تکالیفی دارد، دارای حقوقی نیز است. 1ـ3. عدهای دیگر متعه و نکاح منقطع را سدّی در جهت تشکیل خانواده میدانند، چرا که افراد اگر برای ارضای نیازهایشان به سهولت دسترسی به دیگری داشته باشند، انگیزهشان برای تشکیل دائمی خانواده کم میشود. V}اسماعیل هادی، دورنمای حقوقی ازدواج موقت، ص 90 ـ 75{V در پاسخ میگوییم: همانطوری که شما با دید منفی نگاه میکنید و این امر را سدی برای تشکیل خانواده میدانید، ما از زاویه مثبت به این نهاد مینگریم و آنرا زمینهساز تشکیل خانواده دائمی میدانیم T} ب. ادله موافقین نکاح منقطع: {T 2ـ1. عدهای از موافقین معتقدند: در اجتماعی که دسترسی به ازدواج دائم روز به روز مشکلتر میشود، ازدواج موقت راهکار مناسبی است تا افراد بتوانند در کنار یکدیگر به آرامش برسند و بدین ترتیب متعه مانع رواج فساد و فحشاء میشود. 2ـ2. اگر این نوع ازدواج در غیاب نکاح دائم تجویز نشود، افراد برای ارضای روحی و جنسی خویش به روابط آزاد و نامشروع روی میآورند و بدیهی است که این روابط آزاد از هیچ انضباط و نظم و تعهدی برخوردار نیست. در حالی که نکاح منقطع برای طرفین تعهد و مسئولیت ایجاد میکند. برای نمونه زن میتواند از زوج طلب نفقه کند یا اینکه مشخص شود اگر فرزندی حاصل شد، چه تکلیفی دارد. هر یک از این مسئولیتها میتواند ضمانت قانونی داشته باشد. حال اگر این ضوابط موجود نباشد، فرزندی که به دنیا میآید، تکلیفش چیست؟ در اینجا مرد میتواند این فرزند را به مرد دیگری نسبت دهد و از پذیرفتن مسئولیت او شانه خالی کند. 2ـ3. کسانی که نمیتوانند بار مسئولیت پیمان دائم را بر دوش بکشند، عقد منقطع بهترین راه برای ارضای جنسی آنان است. برتراند راسل میگوید: «در عصر حاضر بدون اختیار ازدواج به تأخیر میافتد، در حالی که صد تا دویست سال قبل تحصیلات دانشجو در هر رشتهای که بود در هجده سالگی تمام میشد… اما در حال حاضر از سن بلوغ تا 30 سالگی که فرد آمادگی برای زندگی حاصل میکند (یعنی 15 سال) میگذرد که دقیقاً دوران بحران جوانی و نمو غریزه جنسی است… برای مقابله با این بحران و پاسخگوئی به نیازهای جنسی در حالیکه فرد نمیتواند مسئولیت زندگی دائمی را بپذیرد، چه باید کرد؟ یا باید جوانان را از تحصیل محروم کردو آنها را مجبور نمود که در جوانی ازدواج کنند که این معقول نیست یا باید به آنها اجازه دهیم قوای غریزی خویش را در فاحشه خانهها مصرف نمایند که این مستلزم بروز عوارض روحی و امراض مقاربتی است، پس فقط یک راه باقی میماند و آن ازدواج موقت است». V}حسین صفائی، اسدالله امامی، حقوق خانواده صفحه 22 {V 2ـ4. دختر و پسری که میخواهند با یکدیگر ازدواج کنند، لازم است هر چه بیشتر و بهتر با خصوصیات یکدیگر آشنا شوند. در همین راستا نکاح منقطع میتواند یک دوره آزمایشی برای ازدواج دائم باشد که افراد سنتی و مذهبی به خوبی میتوانند از این نهاد میتوانند استفاده کنند. این نوع ازدواج موقت در بین مسیحیان آمریکا نیز مورد توجه قرار گرفته است. V}سید رضی شیرازی، بنبستهای اجتماعی، صفحه 16{V اینک با تمام این اوصاف خود شما به قضاوت بنشینید و معایب و محاسن را در دو کفه ترازو بگذارید و نظاره کنید که کفه ترازو به نفع کدام گروه سنگینتر است؟ T} دید منفی نسبت به ازدواج موقت{T با این همه محاسن و خوبیهایی که ازدواج موقّت دارد و در واقع در غیاب ازدواج دائم بهترین راهکاری است که میتوان ارائه کرد، پس چرا بازتاب اجتماعی آن پسندیده نیست و جامعه ـ به خصوص بانوان ـ با دید مثبت به آن نمینگرند؟ در جواب به این پرسش میتوان به علل زیر اشاره کرد: 1. سوء استفاده برخی افراد از این نوع ازدواج، سبب شده جلوهای نامیمون از آن نهاد حقوقی به جای بماند و عدهای نیز با بیان این سوء استفادهها، اصل این نوع ازدواجها را زیر سؤال بردهاند. 2. جامعه امروزین ما بیشتر با فرهنگ غرب آشنا شده است؛ در حالی که یکی از ارکان این فرهنگ هرج و مرج و بیبند باری جنسی است. طبق این آموزه بهرهمندی هر چه بیشتر و منفعت هر چه بالاتر از جنس مخالف ـ بدون داشتن مسئولیتی در مقابل او ـ مورد تأکید قرار گرفته، رایج میشود! روشن است افرادی که با این فرهنگ مأنوس میشوند، یاد میگیرند که تن به محدودیتی در خصوص روابط جنسی ندهند و خود را محصور به یک نفر نکنند و در عین حال مسئولیتی نداشته باشند. 3. تبلیغات منفی گروهها و افراد که درباره این نوع ازدواج، عامل دیگر بعضی از مخالفت ها است؛ زیرا عدهای قائل به ارتباط آزاد بین دختر و پسر میباشند!! بدیهی است این عده چون منافع و یا اعتقاداتشان چنین ارتباطاتی را اقتضا میکند، درباره این نوع ازدواج تبلیغات منفی میکنند. 4. در این نوع ازدواج، گمان بانوان آن است که هیچ حق و حقوقی ندارند و صرفاً استثمار آنها مورد نظر است. این امر سبب مخالفت ایشان با این نوع ازدواج میشود. با این اوصاف برخی از دختران و پسران در عین حال که با افراد متعددی ارتباط دارند و روابط نزدیکی را با آنها برقرار میکنند و احیاناً لطمات روحی و جسمی متعددی نصیبشان میشود؛اما حاضر نیستند که طی یک عقد حقوقی و با ضمانت قانونی، با یک نفر ارتباط منضبط و مسئولیتآور داشته باشند! این نشانگر برخورد احساسی با مسئله ازدواج موقّت و غریزه جنسی است و مخالفت برخی از ایشان، به جهت هواپرستی و شهوترانی باشد. T} بسترسازی{T برای بسترسازی این امر، باید نکات زیر مورد توجه قرار گیرد. 1. فعالیت فرهنگی جهت آشنایی جوانان با محسنات این تأسیس حقوقی و اینکه آنچه مخالفان میگویند در واقع چیزی جز نگریستن به ظاهر ازدواج موقت و برداشتی سطحی از آن نیست. 2. فعالیت فرهنگی برای روشن شدن حقوق و تکالیف زوجین در این عقد؛ چرا که آنچه در سطح عمومی مطرح است، آن است که پسر در عقد موقّت همه کاره است. در حالی که این بینش غلط است و قانونگذار تا حدودی هر یک از شرایط و حقوق و تکالیف را برای زوجین معین کرده است. اما این زوجین هستند که بدون اطلاع کافی، دست به این ازدواج میزنند و در این بین حق یکی از طرفین ضایع میشود!! در حالی که دختران اگر با بینش کافی ازدواج موقّت کنند، قادر خواهند بود شروطی را در عقد بگنجانند و حق خود را تماماً استیفا نمایند (از جمله آنکه شرط کنند در این ازدواج مباشرت جنسی نباشد و…). 3. نمیتوان منکر شد که قانون در این زمینه نقصی ندارد. به هرحال ابهاماتی در قانون هست که هم سبب میشود افراد به طور کامل نتوانند به حقوقشان دسترسی یابند و یا جلوی سوء استفاده عدهای گرفته شود. در پایان حدیثی از حضرت علی(ع) نقل میشود : «H} ما کانت المتعه الا رحمه من الله رحم بها امه محمد(ص) {H »؛ «قانون متعه رحمتی است از طرف پروردگار بر امت محمد(ص)». راستی چه رحمتی بالاتر از اینکه انسان در ایام جوانی و تجرّد، بتواند خویشتن را از وسوسههای شیطانی و آتش شهوت رها سازد و در عین حال دچار عواقب نامطلوب سرکوب غریزه جنسی نگردد.