مدیریت فرهنگی انقلاب اسلامی
پرسش : مدیریت فرهنگی انقلاب اسلامی ازچه نقاط قوت وضعفی برخوردار است؟
پاسخ : T} مدیریت فرهنگی انفلاب اسلامی{T انقلاب اسلامی به لحاظ تغییر نظام فرهنگی، تغییر اهداف و ارزشها و اصلاح دیدگاه عمومی جامعه نسبت به مقوله فرهنگ, موجب تغییری ژرف در فرهنگ شد. این تغییر به همراه دیدگاهی استقلال طلب، فرهنگی زاینده و مولد به وجود آورد و با شعار استقلال فرهنگی, الگوی بسیاری از ملتهای جهان گردید. مدیریت ارزشی و کارآمد فرهنگی نظام نیز در سالهای اولیه انقلاب، موجب بالندهتر شدن این تغییرات گردید. مدیریت فرهنگی، پس از انقلاب به دلیل به کارگیری نیروهای ارزشی, دچار تحولی عمیق شد. اما به رغم توفیقات بسیاری که این مدیریت در سالهای آغازین پس از انقلاب کسب کرد، در سالهای اخیر دچار نوعی بحران گردید. بحران مدیریت فرهنگی ـ که از مهمترین مشکلات پیش روی انقلاب اسلامی است ـ به بررسی گسترده و همه جانبهای نیاز دارد و چنانچه حل آن را اولین اولویت نظام بدانیم، سخنی به گزاف نگفتهایم. T} علل موفقیت{T برای بررسی بیشتر این بحران, بهتر است ابتدا علل موفقیت مدیریت فرهنگی در دهه اول حیات انقلاب را بررسی کنیم. شاید بتوان این علل را در عوامل زیر جستوجو کرد: 1. تکیه بر منابع معنوی در کنار منابع مادی, 2. بهرهگیری درست از منابع انسانی, 3. ایجاد تحول در نظام ارزشی, 4. مدیریت پویا، مشارکتی و مردمی, 5. توجه به نیازهای مدیریت تحولآفرین. پس از پیروزی انقلاب اسلامی مدیران و مسئولان بخش فرهنگ، نیازمند ایجاد دو تحوّل اساسی در حوزه فعالیتهای خویش بودند: ایجاد تحوّلی بینشی در نظام فرهنگی کشور, 2. ایجاد تحوّلی در نظام روشها. سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب, درخشانترین مقطع به ثمر رسیدن تحولات بینشی نسبت به فرهنگ بود؛ ولی پس از مدتی این امردچار ایستایی و عدم تحول شد. در حقیقت موفقیتآمیزترین دستاورد انقلاب در بخش فرهنگ، ایجاد تغییر در نوع نگرش مردم و مسئولان به نظام ارزشی و موضوعات فرهنگی بود. در حوزه تحولات روشی، به دلیل عدم نگرش علمی مدیران به موضوع مدیریت ـ به خصوص در سالهای اخیر ـ روشها چندان کارآمد و مؤثر نبودهاند. میتوان گفت: تحوّلات روشی ناکارآمد، ضربههای زیادی بر پیکره فرهنگ و سیاستهای فرهنگی فرود آورده است. T} علل ناکارآمدی مدیریت فرهنگی{T در بیان علل ناکارآمدی مدیریت فرهنگی پس از انقلاب که متأسفانه موجب پدید آمدن نتایج منفیای در حوزه فرهنگ بهخصوص فرهنگ عامه شده است، میتوان علل زیر را برشمرد : 1. کمرنگ شدن باور برخی از مسئولان فرهنگی به آرمانهای انقلاب, 2. عدم توجه مسئولان به فرهنگ به عنوان موضوعی دست اول, 3. عدم توجه به مسئله توسعه فرهنگی, همپای توسعه سیاسی و اقتصادی, 4. نگرش اقتصادی به فرهنگ, 5. عدم ارائه تبیین و تعریفی درست از شاخصها و فعالیتهای فرهنگی, 6. عدم ارائه الگو و نظام استاندارد مدیریت فرهنگی. برای اثبات این نقایص, بررسی عملکرد نامطلوب مدیران فرهنگی در طول 23 سال پس از انقلاب، میتواند مفید باشد. ذکر این نکته دردآور و سخت است که بهرغم متعالی بودن اهداف فرهنگی، مدیریت ناکارآمد و گاه غیر مؤمن به انقلاب، موجب عدم تحقّق کامل اهداف فرهنگی انقلاب اسلامی شده است. ایجاد تحوّل در ساختار فرهنگی و نظاممند ساختن فعالیتهای فرهنگی و از همه مهمتر ادامه یافتن تحولات بینشی نسبت به مقوله فرهنگ، نیازمند عزم عمومی کلیه نهادهای حکومتی است. البته نقش ویژه مردم و نهادهای مردمی در جریان این تحوّلات، کارآمد و ستودنی است و به همان نسبت، کوتاهی مجموعهای از عوامل حکومتی ـ نظیر دولت، مجلس شورای اسلامی و … و از همه مهمتر شورای عالی انقلاب فرهنگی ـ نابخشودنی و غیر قابل اغماض است. به راستی اگر مجلس شورای اسلامی و نمایندگان آن در برخی دورهها، به جای پرداختن به نزاعهای سیاسی و طرحها و لوایح بدون اولویت، اصلاح شرایط فرهنگی و نظارت بر مدیریت فرهنگیکشور را وجهه همت خود قرار میدادند، امروزه شاهد ناکارآمدی این مدیریت نبودیم! شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز که وظیفه سیاستگذاری فرهنگی را برعهده دارد، چه نقشی در ارتقای کمی فعالیتهای فرهنگی و ارائه الگوهای درست و دقیق فرهنگی به جامعه داشته است؟ مجموعه فعالیتهای شورای عالی انقلاب فرهنگی, حتی در حد شناخت مؤلفههای فرهنگی کشور نیز قانعکننده نیست؛ چه رسد به «انقلاب فرهنگی»! مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز که وظیفه تصویب سیاستهای کلان را برعهده دارد, تا چه اندازه در این زمینه گرهگشایی کرده است؟ همانگونه که ملاحظه میشود مدیریت فرهنگی کشور بدون توجه به مسائل مهم و بنیادین فوق، توان برنامهریزی فرهنگی را از دست خواهد داد. V}بر گرفته از : درآمدی بر کارنامه فرهنگی انقلاب اسلامی، دکتر علی عسگری، ناشر: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر {