پی بردن به زیبایی ها عاشورا
پرسش : چگونه مىتوان به زیبایىهاى عاشورا پى برد و این کلام حضرت زینب(س) را که فرمود: «ما رایت الا جمیلا» را درک کرد؟
پاسخ : اگر گاهى «عظمت در نگاه است، نه در چیزى که بدان مىنگرند.» – آن گونه که برخى گفتهاند – گاهى هم زیبایى در نگاه و دید انسان است، نه در دیدنىها. آن که به چشم «نظام احسن» به همه هستى مىنگرد؛ از این نگاه، خیلى چیزها هم «دیده» مىشود، هم «زیبا» دیده مىشود؛ تا چه عینکى بر چشم زده باشیم و از کدام زاویه به هستى و حوادث بنگریم. «زیبابینى» هستى و حیات، هم آرامش روح و وجدان مىبخشد، هم صلابت و پایدارى و پایمردى مىآفریند و هم قدرت تحمل ناگوارىها را مىافزاید. از این نگاه، «عاشورا» – همان گونه که زینب کبرى(س) فرمود -، جز «زیبایى» نبود. آنچه زینب قهرمان در مقابل طعنه و طنز دشمن نسبتبه این حادثه، بر زبان راند (ما رایت الا جمیلا)V}بحارالانوار، ج 45، ص 116.{V، پیش تر آرزوى حسین بن على(ع) بود که در طلیعه این سفر، آرزو و اظهار امیدوارى کرده بود که آنچه پیش مىآید و آنچه اراده خدا است، «خیر» براى او و یارانش باشد؛ چه به صورت «فتح»، چه به شکل «شهادت»: H}«ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا»{H؛ V}اعیان الشیعه، ج 1، ص 597.{V. زیبا دیدن خواهر و خیر دیدن برادر، مکمل یکدیگرند. جلوههاى زیبایى و نمادهاى جمال در آینه کربلا بسیار است که به برخى از آنها اشاره مىشود: T}1. تجلى کمال آدم{T اینکه انسان تا کجا مىتواند اوج بگیرد، و خدایى گردد و فانى در او، در «میدان عمل» روشن مىشود. کربلا نشان داد که سقف تعالى انسان و آستانه رفعت روحى و تصعید وجودى و ظرفیت کمال جویى و کمال یابى او تا کجا است. پرونده آن حماسه نشان داد «که تا چه حد است مقام آدمیت». این نکته براى جویندگان ارزشها بسى زیبا است و معیار! T}2. تجلى رضا به قضا{T در مقامات و مراحل عرفانى و سلوک، رسیدن به مقام «رضا» بسى دشوار و ارجمند است. اگر حضرت زینب، حادثه کربلا را زیبا مىبیند، به دلیل بروز این شاخصه متعالى در عملکرد ولى خدا سیدالشهدا(ع) و یاران و دودمانش است. به راستى که حسین بن على(ع) در میان آنان – که یکى به درد یا درمان و یکى به وصل یا هجران مىاندیشید و آن را مىپسندید – «آنچه را جانان پسندد» مىپسندید. کربلا تجلىگاه رضاى انسان به قضاى خدا بود. آن حضرت در واپسین لحظات حیات در قتلگاه، چنین زمزمه مىکرد: H}«الهى رضى بقضائک»{H. خواهر خویش را نیز به همین نکته توصیه کرده بود: H}«ارضى بقضاء الله»{H. این مرحله از عرفان؛ یعنى خود را هیچ ندیدن و جز خدا ندیدن و در مقابل پسند خدا اصلا پسندى نداشتن. در آغاز حرکت از مکه به سوى کوفه نیز در خطبهاى فرموده بود: H}«رضا الله رضانا اهل البیت»{H؛ V}موسوعه کلمات الامام الحسین، ص 328.{V «رضا و پسند ما خاندان، همان پسند خدا است». این مبناى جانبازى و عشق حسین(ع) است و زینب عزیز، این را زیبا مىبیند و این منطق و مرام را مىستاید. P}آن روز که جان خود فدا مىکردیم{E}با خون به حسین اقتدا مىکردیم{P P}چون منطق ما منطق عاشورا بود{E}با نفى «خود»، اثبات «خدا» مىکردیم{P V}از نویسنده.{V T}3. رسم الخط حق و باطل{T از زیبایىهاى دیگر عاشورا، خط کشى میان حق و باطل و تبیین منطقه حضور و عمل انسانهاى «دد منش» و «فرشتهخو» است. وقتى خوبى و بدى و حق و باطل به هم در آمیزد، تیرگى باطل حق را هم غبار آلود و ناپیدا و مشوّه جلوه مىدهد. در ظلمت آبادى این چنین، گمراهى اندیشهها و انسانها طبیعى است و «کفر نقابدار»، مسلمانان ساده لوح و سطحى نگر را به شبهه مىافکند! زیبایى کار امام حسین(ع) آن بود که مشعلى روشن کرد، تا راه، روشن و تیرگىها زدوده شود و، چهرهها در آن هواى گرگ و میش «فتنه و دروغ»، نمایان و باز شناسانده شود، تا دیگر فریب و نقاب، بىاثر گردد؛ آیا این زیبا نیست؟ عاشورا یک رسم الخط بود؛ ترسیم روشن خطى که حق و باطل را جدا کرد و مسلمان ناب را از مسلمان نماى مدعى باز شناساند و پیروان رحمان و جنود شیطان هر کدام در یک سو به عیان دیده شدند. حق، پى برده و صریح، به نبرد باطل آمد که عیان و بىنقاب به کربلا لشکر کشیده بود و مزورانه بر طبل H}«یا خیل الله ارکبى»{H مىکوبید. اگر هم اندک تردیدى در «شناخت» باقى مانده بود، خطبههاى زینب در کوفه و شام، آن را زدود. این از زیبایىهاى بس قیمتى حادثه خونین عاشورا بود. T}4. تبلور فتح ناب{T از زیبایىهاى دیگر عاشورا، مفهوم تازهاى از «پیروزى» است. عدهاى به غلط، پیروزى را تنها در «غلبه نظامى» مىپندارند وشکست را در مظلومیت و شهادت! عاشورا نشان داد که در اوج مظلومیت هم مىتوان «فاتح» بود و با کشته شدن هم مىتوان دفتر و کتاب پیروزى را نگاشت و با خون هم ترسیم «تابلوى ظفر» میسر است. پس فاتح معرکه کربلا امام حسین(ع) بود و چه فتح زیبایى! این همان «پیروزى خون بر شمشیر» است که در سخن امام راحل(قدس سره) هم جلوه گر شد و فرمود: «ملتى که شهادت براى او سعادت است، پیروز است … ما در کشته شدن و کشتن پیروزیم»V}صحیفه نور، ج 13، ص 65.{V و این همان آموزش قرآنى «احدى الحسنیین» است که فرهنگ مبارزان الهى است. کسى که به «تکلیف» عمل کرده باشد، در هر حال پیروز است؛ آن هم پیروزى ناب. P}گر چه از داغ لاله مىسوزیم{E}ما همان سر بلند دیروزیم{P P}چون به تکلیف خود عمل کردیم{E}روز فتح و شکست پیروزیم{P V}از نویسنده.{V این دیدگاه را، هم امام حسین(ع) داشت، هم امام سجاد و هم حضرت زینب. با این دید، همه آن حوادث تلخ، چون پیامدى به سود اسلام و حق داشت، جمیل و شیرین بود. وقتى ابراهیم بن طلحه از امام زین العابدین پرسید: «چه کسى غالب شد؟» حضرت فرمود: «آن گاه که وقت نماز فرا مىرسد، اذان و اقامه بگو، خواهى فهمید که چه کسى پیروز شد!»V}اذا دخل وقت الصلاه فاذن و اقم، تعرف من الغالب (امالى شیخ طوسى، ص 66).{V آیا این، در حادثه کربلا زیبا نیست؟ پیروزى، حتى در صورت کشته شدن و شهادت! T}5. حرکت در مسیر مشیت خدا{T زیباترین جلوه این است که انسان، یک عمل و حادثه را در بستر «مشیه الله» و همسو با «خواست خدا» ببیند. اگر سالار شهیدان و یارانش به خون نشستند و اگر زینب و دودمان مصطفى به اسارت رفتند، این در لوح مشیت الهى رقم خورده بود و چه جمالى برتر از اینکه کار گروهى، با جدول مشیتخدا هماهنگ گردد؟! مگر به حسین بن على(ع) از غیب، خطاب نیامده بود که خواسته خدا آن است که تو را کشته ببیند: H}«ان الله شاء ان یراک قتیلا»{H؟ و مگر مشیتخدا آن نبود که عترت پیامبر در راه نجات دین و آزادى انسان، به اسارت بروند: H}«ان الله شاء ان یراهن سبایا»{H؟ پس چه غم از آن شهادت و این اسارت؟ هر دو، هزینهاى بودند که براى بقاى دین و افشاى طاغوت، مىبایست پرداخته مىشدند؛ آن هم عاشقانه، صبورانه و قهرمانانه! براى زینب بزرگ – که پرورده دامان وحى و تربیتشده مکتب على(ع) است – این حرکت در بستر مشیت الهى، اوج ارزشها و زیبایىها است. وى مجموعه این برنامه را از آغاز تا انجام، زیبا مىبیند؛ چون تک تک صحنهها را منطبق با آن «خواسته ربوبى» مىبیند. آیا با این تحلیل و نگاه، حادثه عاشورا زیبا نیست؟ T}6. شب قدر عاشورا{T این صحنه، از درخشانترین جلوههاى زیبایى است. کسانى که در سر دوراهى رفتن و ماندن، «ماندن» را – که نشان «وفا» و «ایثار» است – بر مىگزینند و «زندگى بدون حسین» را ذلت و مرگ مىشمارند. آن خطبه امام، ابراز وفادارى یاران، سخنان و سؤال امام با قاسم، شب بیدارى اصحاب تا سحرگاهان، زمزمه تلاوت قرآن و نیایش از خیمهها، اعلام وفادارى یاران در حضور زینب کبرى و امام حسین(ع) و…، هر کدام برگى زریّن از این «کتاب جمال» است؛ چرا زینب، عاشورا را زیبا نبیند؟ آنچه در کربلا اتفاق افتاد، به یک «بنیاد»، براى مبارزه با ستم در طول تاریخ و در همه جاى زمین تبدیل شد؛ آیا این زیبا نیست؟ لحظه لحظههاى عاشورا، به صورت یک «مکتب» در آمد که به انسان «آزادگى»، «وفا»، «فتوت»، «ایمان»، «شجاعت»، «شهادت طلبى» و «بصیرت» آموخت؛ آیا این زیبا نیست؟ خونهاى مطهرى که در آن دشتبر زمین ریخت، سیلى شد و بنیان ستم را ویران کرد؛ آیا این زیبا نیست؟ P}هر بساطى را که عمرى شامیان گسترده بود{E}نیم روزى این حسین بن على برچید و رفت{P فاجعهآفرینان کوفه و شام، فکر مىکردند با قتل عام اصحاب حق، خود را جاودانه مىسازند؛ ولى در نگاه ژرف زینب، آنان گور خویش را کندند و چهره نورانى اهل بیت روشنتر و نامشان جاودان و دین خدا زنده و کربلا یک دانشگاه شد. زینب قهرمان و عارف، اینها را مىدانست و از وراى قرون مىدید. این بود که در مقابل سخن نیشدار و زخم زبان والى کوفه – که با طعنه خطاب به این بانوى اسیر گفت: کار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدى – فرمود: «ما رایت الا جمیلا»؛ … جز زیبا چیزى ندیدم!