چرا مذهب ما سراسر غم و گریه است
پرسش : در حالى که خنده بر هر درد بى درمان دوا است، چرا حالت هیجانى غالب بر آیین دینى و مراسم اجتماعى دین سراسر غم و گریه مىباشد و مراسم دینى ما مسلمانان، همیشه آمیخته با مصیبت و مرثیه خوانى حزنآفرین و غمافزا است؟ آیا اسلام مراسم شادى و جشن ندارد که تمام مراسم دینى به حزن و اشک آمیخته است؟
پاسخ : این سؤال نشانگر ابهام فکرى عمیق در بین بیشتر مسلمانان است. عمق و بسط این مسأله مىطلبد تا در خور یک جامعه جویاى حقیقت و پوینده ره حقیقت، ابهامزدایى نمود و شکل صحیح و اسلامى این نوع احساسات و عواطف را بیان کرد و در سطح حوصله این قلم و کاغذ مطالبى را ارائه نمود. به منظور پاسخ به این سؤال، چهار مرحله به شرح زیر مطرح و تبیین مىگردد: 1. شناسایى منشأ و خاستگاه این ابهام فکرى و انحراف رفتارى و علت یا علل بروز آن، 2. جایگاه غم و شادى در معارف اسلامى، 3. جایگاه غم و شادى در روانشناسى، با تکیه بر منابع دینى و علمى، 4. تعیین شکل صحیح و مطلوب غم و شادى (گریه و خنده). T}یک. منشأ و خاستگاه{T بى تردید آنچه امروز در برخى مراسمهاى دینى و بعضى اجتماعات رسمى اجرا مىگردد، مستند شما قرار گرفته است تا این گونه در مورد شادى و غم قضاوت کنید و یا دچار ابهام شوید؛ در حالى که این قضاوت و اظهار نظر، هرگز با تعاریف و احکام دین حنیف اسلام مطابقت و هماهنگى ندارد. شکل عملکرد برخى گردانندگان و برگزارکنندگان مراسم دینى، به گونهاى است که حتى در اعیاد دینى و جشن تولد ائمه(ع)، مصیبتخوانى و گریاندن را عنصر ضرورى و تردیدناپذیر این محافل مىدانند! این افراد این گونه مىپندارند که هیچ مسؤولیتى جز گریاندن و اشک گرفتن از چشمان مردم کارى ندارند! این پندار غلط از یک اندیشه و تفکر بى بنیان تغذیه مىشود که مىگوید: گریه کردن عملى پسندیده است و انسان در حالت غم و گریه، به خدا مىرسد و با مرکز ثقل هستى مرتبط مىشود. لذا این افراد به هر وسیله و بهانهاى، در صدد گریاندن مردم هستند واین کار را هنر خود مىدانند و به اصطلاح آنگاه محفل گرم مىشود که گونه حضّار با اشک چشمان آنها خیس گردد!! رفتار این گروه افراد به عنوان مرثیه خوان و مصیبت سرا و مداح – که مىپندارند رسالت و وظیفه دینى و شغلشان گریاندن مردم است – موجب بروز چنین پندار غلطى شده است! البته این پندار خود محصول برداشت یک سویه و افراطى از برخى روایات و معارف دین است. در برابر این دسته از مسلمانان افراط گر، گروه دیگرى از مسلمانان تفریط گرا قرار مىگیرند که به استناد دسته دیگرى از روایات و برخى یافتههاى علمى – مبنى برآسیبزا بودن غم و ماتم و مذموم بودن غمگسارى و ماتمزده بودن و گرفتگى – تمام همت و تلاش خود را صرف شاد بودن و شاد نمودن دیگران مىکنند! از این رو به هر وسیلهاى براى ایجاد شادى و خوشى تمسّک مىجویند و به هزاران حیله و زور و فشار، در صدد هستند تا خوش باشند و خوشى و شادى بیافرینند؛ هر چند بىخودى خوش باشند! گروه اول در حالى که از سرآگاهى تمام عناصر شادى آفرین و فرح افزا را از زندگى خود حذف مىکنند و یا آنها را کم رنگ جلوه مىدهند و حتى لباسهاى شاد و جذّاب را از تن خود دور مىسازند؛ این گروه از عربده خوش گذارانه خود و سرور دردآور خویش، گوش فلک را کر مىسازند و به وجد ومسرّت بىهدف و حتى مصیبتزا دل خوش مىکنند! این شکل رفتار و برداشت، موجب شده است که عدهاى اسلام را دین گریه ببینند و گروهى، آن را دین خنده و خوشى و خوشبودن بپندارند؛ گویا این حالت با هم قابل جمع نیست! این دو گرایش افراطى و تفریطى، آن گونه در تمام سطوح جامعه نفوذ کرده است که بیشتر مسلمانان در برخوردارى از این دو حالت، راه اعتدال را کاملاً گم کردهاند و یا در تیم افراطیان عضو مىشوند و یا در محفل تفریط کنندگان خود را مىیابند؛ گویا راه سوم نمىتواند وجود داشته باشد و و جود ندارد و مجبورند دریکى از دو تیم عضو باشند. غافل از آنکه هر دو گرایش، محکوم به شکست و در مسیرى غلط و انحرافى است و راه حق و اسلام حقیقى، نه این است و نه آن؛ بلکه خود واقعیتى دیگراست. T}دو. جایگاه غم و شادى در اسلام{T از دیدگاه اسلام خنده و گریه، شادى و غم و سرور و ماتم، هیچکدام مطلوبیت ذاتى، استحباب نفسى و ارزش ماهوى ندارند تاچه رسد به آنکه یکى بر دیگرى رجحان و برترى داشته باشد. اسلام کسى را به گریه کردن – به عنوان گریه – ترغیب نکرده است، همانگونه که به شاد بودن – به عنوان شادى – امتیاز نداده است؛ مگر به واسطه مقدمات و پیامدهاى آن. خنده و گریه بر اساس آن پیامد و یا مقدمه، مىتوانند در مورد قضاوت و ارزش گذارى واقع شوند. غم و شادى از جمله حالات نفسانى و صفات روحى و هیجانات حاکم بر ابعاد وجود آدمى هستند که در قالب خنده، گریه و … نمودار مىشوند و هر انسانى به عنوان انسان، از این گروه هیجانهاى اوّلیه برخوردار است. مهم آن است که این حالات، بر تعامل اجتماعى مطلوب و بندگى خداوند تأثیر منفى نداشته باشد؛ بلکه تأثیر مثبت بر آنها بگذارد. غم و گریهاى که به آدمى آسیب رساند و یا مانع خدمت به بندگان خداوند و بندگى شود و انسان را از رسیدن به هدفش باز دارد، مذموم است؛ همانگونه که شادى آسیب زا و مانع عبادت و انجام وظایف دینى و انسانى نیز سخت مذمت شده است. آنچه مجال قضاوت درباره گریه و خنده و شادى و غم را فراهم مىآورد، حداقل دو عنصر و انگاره است: یکى انگیزه و عامل بروز این هیجانها و دیگرى مشکل بروز این هیجانها. بر اساس همین دو انگاره، هیجانهاى یادشده مورد ارزیابى و قضاوت قرار مىگیرد: خنده جاهلانه – که در روایات از آن به «خنده من غیر عجب» تعبیر شده – مذموم است. در برابر این خنده، خنده متفکّرانه و معنادار پسندیده و ممدوح تلقى مىگردد. امام حسن عسکرى(ع) در حدیثى مىفرماید: «از علایم جهل خنده بدون تعجب است».V}بحار الانوار، ج 72، ص 59: «من الجهل الضحک من غیر عجب». {Vو امام کاظم(ع) در حدیث دیگرى مىفرماید: «خداوند از کسى که بدون تعجب بخندد نفرت دارد».V}همان، ج 78، ص 309: «ان اللّه عزّ و جّل یبغض الضحّاک من غیر عجب».{V پس هر نوع خندهاى مذموم نیست، همانگونه که هر نوع خندهاى پسندیده نیست. هر گریهاى نیز مذموم و یا پسندیده نیست؛ بلکه گریه از خوف خداوند سبحان در اسلام گریه ارزشى تلقى مىگردد. امام باقر(ع) مىفرماید: «هیچ قطرهاى نزد خداوند عزّو جّل محبوبتر از قطره اشکى نیست که در ظلمت شب از خوف خداوند ریخته شود و غیر از آن منظورى نباشد».V}اصول کافى، ج 2، کتاب الدعاء باب البکاء.{V امام على(ع) مىفرماید: «گریه از خشیت خداوند کلید رحمت الهى است»V}میزان الحکمه، ج 1، ص 453، حدیث 1836: «البکاء من خشیه الّله مفتاح رحمهاللّه». {Vو در حدیث دیگرى «این گریه را موجب نورانیّت قلب و مصون ماندن از بازگشت به گناه معرفى مىکند».V}همان: «البکاء من خشیه اللّه ینیر القلب و یعصم من معاوده الذنب»، ص 354.{V آن «خنده» چون محصول درک و نکته سنجى تعجّببرانگیز ملایم طبع است، ارزشمند مىباشد واین «گریه» چون محصول تعالى شناخت و رشد معنوى و روحانى آدمى است، محبوب مىباشد و نتیجه این دو هیجان، همانا رسیدن به حق و جلب رضایت حضرت دوست، در پرتو تأمین سلامت و بیمه شدن صاحب گریه و خنده است. T}دیدگاه اسلام{T 1. گریه ماتم افزا و افسردگىآفرین، هرگز پسندیده نیست؛ بلکه مذموم و مورد نکوهش است. در سیره رسول خدا(ص) اینگونه نقل مىکنند که هر گاه یکى از اصحاب آن حضرت اندوهگین بود، رسول خدا با شوخى کردن او را شادمان مىنمود.V}سنن البنى، ص 60.{V ائمه هدى(ع) راه شادمان زیستن را به اصحاب خود نمایانده و مىفرمودند: «به رضاى خدا خشنود باش تا شاد و راحت زندگى کنى». 2. گریه ارزشى در اسلام، گریه از خوف حضرت حق است که خود یکى از راههاى خودسازى و رشد است؛ نه سبب خمودى و خموشى. گریه برخاسته از محبت به بندگان خدا و یا نفرت از دشمنان خدا نیز در همین مقوله قرار مىگیرد. 3. «خنده» هرگز زشت و منفى نیست؛ بلکه هیجانى مانند شاد بودن بسیار مورد اهتمام شارع مقدس است. یکى از جلوههاى شادى، «خنده» است و جلوههاى دیگر مانند شوخى، مزاح و بذلهگویى کردن نیز با رعایت شرایط خاص خود، مطلوب است. تنها برخى از انواع و اشکال خنده، مورد مذمّت قرار گرفته است. 4. اسلام خنده را در برابر گریه (هر چند گریه ارزشى مانند گریه از خوف خداوند) و یا گریه را در برابر خنده (هر چند خنده حکیمانه و متفکّرانه) قرار نمىدهد. و هر یک را با دیگرى مقایسه نمىکند تا یکى را بر دیگرى ترجیح و برترى دهد؛ بلکه هر یک را به عنوان واقعیت زندگى انسانى مىپذیرد و براى آنها، شرایط و ویژگىهایى را برمىشمارد. 5. در حالت عادى روحیه حاکم بر زندگى انسان – بدون در نظر گرفتن موقعیت خاص – باید شادى و نشاط باشد، نه غم و اندوهو گریه. لذا باید آن را از راههاى متداول و مشروع تحصیل کرد که یکى از آنها تبسم و خنده است و راههاى دیگر آن شوخى، ورزش، کار، پرهیز از گناه، مسافرت، استفاده از عطر و بوى خوش و پوشیدن لباسهاى شادىآفرین است. در مکتب اسلام شخص «مؤمن» شوخ طبع و خوش مشرب است؛ و «منافق» گرفته و اخمو است.V}بحار الانوار، ج 77، ص 155.{V رسول گرامى اسلام – که اسوه حسنه تمام مردمان معرفى شده است – مىفرماید: «من هم مانند شما بشرى هستم که قهراً شوخى و مزاح مىکنم».V}کنزالعمال، ج 3، ص 648.{V و یا مىفرماید: «من شوخى مىکنم، ولى در گفتارم جز حق و راست نمىگویم».V}بحارانوار، ج 16، ص 295.{V 6. خنده ارزشى در اسلام، خنده متفکرانه و حکمى است؛ یعنى، خندهاى که در پرتو آن حکمتى اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى، فقهى و … مبادله مىشود. نمونههاى متعددى از این نوع شوخى و خنده در زندگى حضرت رسول نقل شده است که در یکى از آنها، آن حضرت با پیران شوخى کرد، و فرمود: «اهل بهشت به صورت جوان زیبا وارد بهشت مىشوند».V}میزان الحکمه، ج 1، ص 484.{V پس از نگرانى پیران به آنها فرمود: «شما اول جوان مىشوید، سپس به بهشت مىروید». بنابراین خنده غیرمتفکرانه و یا خندههایى که با صداى قهقهه باشد و یا خندههایى که به گناه (غیبت، تهمت، تمسخر و استهزا، بدگویى و …) آلوده باشد؛ مورد مذمت و نهى است؛ آنگونه که خنده زیاد نیز پسندیده نیست. ائمه هدى(ع) به این نوع آفات هیجانى هشدار داده و انواع خندههاى مذموم را گوشزد فرمودهاند. در گفتار آنان خنده به قهقهه، زیاد خنده کردن، مجلس خنده و فکاهى برگزارنمودن و همین طور خنده آمیخته به دروغ، زشت شمرده شده است. امام صادق(ع) مىفرماید: H}«القهقهه من الشیطان»{H.V}همان، ص 481.{V حضرت رسول(ص) مىفرماید: H}«کثره الضحک یمحو الایمان»{H.V}همان، ص 482.{V حضرت رسول(ص) مىفرماید: H}«ویل للذى یحدّث فیکذب لیضحک به القوم، ویل له، ویل له»{H.V}همان، ص 484.{V 7. وقتى گریه ارزشى در اسلام، تنها گریه از خوف الهى و یا برخاسته از محبت به بندگان خدا و نفرت از دشمنان آنان باشد؛ آنگاه دیگر گریهها – به هر انگیزهاى که انجام گیرد – مذموم هستند. گریه فقط دریک صورت ارزشمند است وآن هنگامى است که بر اساس شناخت و ترقى معنوى از خوف الهى باشد؛ لذا گریه همراه با شیونV}قال رسول اللّه(ص): «النیاحه عمل الجاهلیه». (میزان الحکمه، ج 5، ص 449).{V، ناله و زارى، داد و فریادV}قال رسول اللّه(ص): «صوتان ملعونان یبغضهما الله: اعوال عند المصیبه»، (همان، ص 450).{V، صداى اعتراض، شکوه و … جملگى زشت و مذموم است. با این بیان روشن شد که ابهام فکرى و انحراف رفتارى، از توجّه به برخى روایات و چشم فرو بستن از برخى دیگر ناشى شده است. کسانى که تمام عناصر شادى بخش را از زندگى خود حذف مىکنند و شاد بودن را معصیت مىپندارند و وظیفه خود مىدانند که بگریند و بگریانند؛ فقط روایات مرتبط با شادى و خندههاى مذموم و گریه ممدوح را مشاهده کردهاند و گروهى که بىخود شاد و خوشاند و مسرّت بىهدف و جاهلانه را پیش گرفتهاند، از مسیر درست منحرف گشته و به راه غلط قدم نهادهاند. حال که روحیه حاکم بر حیات فردى و اجتماعى انسان شادى و نشاط است و هیجان اصلى و همیشه جارى در کالبد فرد و اجتماع انسانى – که در پرتو آن فعالیت و انجام وظایف ممکن مىگردد – شور و نشاط است؛ پس شاد بودن سبب نمىخواهد. باید امکانات آن را فراهم ساخت؛ ولى براى غم و اندوه و گریه کردن، باید منتظر بود موسم آن فرا برسد و سبب آن ظهور نماید. لذا در توصیف اهل ایمان مىفرمایند: «شوخ طبع و خوش مشرب است»V}بحارالانوار، ج 77، ص 155. {Vو یا «شادى مؤمن در چهره او است و اندوهش در قلبش خانه دارد».V}همان، ج 69، ص 411.{V و از جانب دیگر اگر توصیه به گریه از خشیت الهى شده است، ظرف این توصیه خلوت و پنهانى است؛ نه جلوت و در هنگام همنشینى با برادران دینى و اجتماع انسانى؛ لذا آمده است: «گریه در سجده نزدیکترین حالت بنده به خدا استV}اصول کافى، ج 2، (کتاب الدعاء باب البکاء).{V و «قطره اشکى در ظلمت شب از خوف خداوند جارى شود، محبوبترین قطرهها است».V}همان.{V گفتنى است اگر چه از دیدگاه اسلام هیجان حاکم بر روح و روان فرد و جامعه، شادى و نشاط است؛ ولى این سخن بدان معنا نیست که اسلام برپایى مجالس خنده به عنوان خنده و خنداندن را مجاز مىشمارد؛ بلکه این گونه محافل را مجلس اهل باطل و خسارت دیدگان معرفى مىکند.V}میزان الحکمه، ج 5، ص 484. {Vو باز این سخن بدان معنا نیست که اسلام حتى گریه برخاسته از خوف خدا و یا گریه در غم فقدان اولیا خدا را توصیه نکند؛ زیرا این نوع گریه به دل پاکى و صفا مىبخشد و انس و الفت با دیگران ایجاد مىکند و باعث آرامش درون و سرور معنوى مىشود. T}سه. شادى از دیدگاه روانشناسى{T به منظور تکمیل پاسخ و نتیجهگیرى مطلوب، لازم است از زاویه روانشناسى به چند نکته اساسى و ضرورى دراین باب اشاره شود: 1. تعریف شادى، 2. راه رسیدن به شادى. T}1. تعریف شادى{T اگر چه موضوع شادى از غریبترین موضوعات روانشناسى است و کمتر به آن پرداخته شده است؛ ولى با وجود این، تعاریف متفاوتى از شادى ارائه شده است: – «شادى عبارت است از احساس مثبتى که از حس ارضاء پیروزى به دست مىآید». – «شادى عبارت است از مجموع لذتهاى منهاى درد». – به عقیده ارسطو از دیدگاه علمى، نمىتوان براى تمام افراد در همه سطوح، یک تعریف جامع از شادى ارائه کرد؛ لذا وى قائل است حداقل سه سطح از شادى وجود دارد: یک. سطح نازل شادى، «لذت بردن» است. دو. سطح متوسط شادى، با «عملکرد خوب» داشتن تعریف مىشود. سه. سطح عالى شادى «زندگى متفکرانه» داشتن است. براى افراد بسیار عادى، شادى به تعداد لذّات در زندگى معنا مىشود. حال تفاوتى ندارد که این لذّات از فعالیتهاى پست و نکوهیده، ناشى شده باشد و یا ناشى از قربانى کردن بزرگوارانه خود باشد. این مفهوم شادى با زندگى انسانى، هرگز هماهنگى ندارد؛ چرا که برخى بر اثر استفاده از مواد شادى آفرین (نه لذت نامشروع) ممکن است مدتى شاد باشند؛ ولى از سطح رضایت در زندگى کاسته شود! اینجا است که سقراط حکیم مىگوید: بهتر است غمگین باشم تا یک خوک خوشحال؛ چه اینکه خوک از سطح لذّت بالایى برخوردار است؛ ولى نمىتواند از لحاظ ذهنى موقعیت تلاشهاى خود را بسنجد؛ فلذا قادر نیست رضایت خود را نشان دهد. بر این اساس باید به تعریفى قابل اجرا براى همگان از لذت بپردازیم که در آن «شادى» مساوى با رضایت به اضافه سطح لذت (شادى = رضایت + سطح لذت) است بنابراین اگر به سطح عالى شادى (زندگى متفکرانه) نمىتوان رسید؛ حداقل نباید به صرف لذّت فارغ از سطح رضایت اکتفا کرد و به شادى حیوانى قانع شد. T}2. راه رسیدن به شادى{T زندگى دنیا در حالى که هیچگاه فارغ از خستگى و رنج نیست؛ ولى نمىتوان آن را بر تمام زندگى تعمیم داد واجازه داد مشکلات بر تمام زندگى سایه بیفکند و لذت را از انسان سلب کند. از این رو باید مسیرى را جهت تأمین شادى پیش گرفت که به اختصار مىگویند: رضایت و شادى طولانى صرفاً از طریق داشتن یک زندگى اخلاقى و مذهبى، مىتواند کسب شود. پس هرگز نه شادى به معناى لذت بردن است، و نه راه آن به ولنگارى و رهایى از تمام قید و بندهاى اخلاقى، اجتماعى، قانونى و دینى محدود مىشود. از دیدگاه علمى چندین راه براى شاد بودن وجود دارد که به اختصار آنها را نام مىبریم: الف. مبارزه با نگرانىها. ب. افزایش سطح تحمل و پذیرش. ج. مسافرت د. ورزش ه . تبسم و خنده و. مزاح ز. پوشیدن لباسهاى روشن ح. خود آرایى ط. حضور در مجالس شاد ى. کاستن از توقعات و انتظارات. T}چهار. شکل صحیح و مطلوب غم و شادى{T بر اساس آنچه گذشت نتیجه مىگیریم که: 1. یکى از راههاى شادى، خنده و تبسّم است؛ ولى باید توجه کرد که آنچه مطلوب است، همیشه شاد بودن است؛ نه همیشه خندان بودن. شادى مداوم، پسندیده و هدف زندگى اسلامى است. این شادى بر اساس یافتههاى علمى از مسیر زندگى اخلاقى و دینى به دست مىآید. 2. خنده اگر شیوه درمان باشد – که هست – براى تمام سطوح غمگینى درمان نیست. براى زدودن غم ناشى از آسیب جسم و تهدیدهاى زندگى حیوانى و یا حد متوسط زندگى انسانى، درمان است. از این رو سقراط، افلاطون و ارسطو، شادى عالى انسانى را شادى متفکرانه معرفى کردهاند. پس اگر در صدد شادى هستیم، باید بکوشیم تا به مراتب عالى شادى برسیم و به شادىهاى نازل اکتفا نکنیم. از این سطح عالى از شادى در روایات به «شادى زاهدانه» تعبیر شده است. آنسان که امام على(ع) در وصفشان مىفرماید: «زاهدان در دنیا اگر چه مىخندند، قلبشان مىگرید و اگر چه شاد باشند، اندوهشان شدید است».V}همان ص 485.{V P}با دلى خونین لب خندان بیاور همچو جام {E}نى گرت زخمى رسد چون چنگ آیى در خروش {P V}دیوان حافظ.{V پس همیشه نباید به شادىهاى نازل اکتفا کرد؛ بلکه باید شادى زاهدانه را جست و در مسیر درک شادى عالى، به اولین مزههاى و شیرینىهاى بچهگانه آن دل خوش نبود. 3. نه تنها هیجان حاکم بر زندگى اجتماعى؛ بلکه هیجان مطلوب و حاکم بر زندگى فردى، شادى و نشاط است. اگر شما احساسى غیر از این، از مراسم دینى و مذهبى دارید، معلول عملکرد افراط گونه افرادى است که نام بردیم؛ نه آنکه شیوه دینى و اسلامى چنین باشد. یک مورد براى گریه در اسلام سراغ داریم که آن فقط گریه از خشیت خداوند است که در سجده، سجاده را رنگین مىکند و یا در ظلمت شب نردبان عروج صاحبان معرفت و ترقى روحى را تا هفت آسمان مىسازد؛ نه آنکه در کوى و برزن دل افراد ناآشنا و بیگانه را برباید. 4. محتواى مراسم مذهبى بر سه پایه استوار است: الف. روشنگرى نسبت به احکام، معارف دینى و حقایق علمى و وظایف اجتماعى و فردى و نیازهاى زندگى، ب. ایجاد الفت و صمیمیت انسانى، ج. عبادت و بندگى خداوند. لذا هر عنصر غیر از این (همانند گریه و خنده و غم و شادى) از دایره عمومى مراسم مذهبى خارج است و صرفاً در موقعیتهاى خاص، به محتواى مراسم دینى اضافه مىشود. با توجه به این نکته به بررسى «مصیبت خوانى، مرثیه سرایى، دعا و زیارت …» مىپردازیم: 1. بیشتر جلسات دینى و بنیان این گونه مراسم بر مرثیه خوانى و مصیبت خوانى استوار نیست؛ بلکه این مراسم محدود به ایام مصیبت اهل بیت(ع) (مانند: ایام محرم و روز شهادت ائمه(ع« است. بر اساس معارف دینى، مراسمى که با محتواى مصیبت خوانى و مرثیه سرایى برگزار مىشود، باید محدود به ایام حزن و اندوه اهل بیت(ع) (سالروز شهادت) باشد. چون ائمه هدى(ع) خود مىفرمایند: «شیعیان ما به حزن ما اندوهگین و در شادمانى ما شادمان هستند».؛ V}بحار الانوار، ج 51، ص 151. {V یعنى، در ایام حزن اهل بیت(ع) باید محزون بود و گریست و مصیبت آنها را بیان کرد (نه همیشه). همانگونه که شادى ما نیز با شادى اهل بیت(ع) تراز مىشود (نه همیشه). از این رو اگر در غیر از آن ایام، به بر پایى مراسم مصیبت و عزادارى و یاجشن اقدام کنیم، به افراط و یا تفریط مبتلا شدهایم. 2. ماهیت این نوع جلسات اگر چه گریه است؛ ولى غم افزا و ماتم آفرین نیست. درست است که در این نوع مراسم گریه مىکنیم، مصیبت مىخوانیم و مرثیه سرایى مىکنیم؛ منتها محصول آن، نشاط و هیجان مثبت و حرکت در مسیر اهل بیت(ع) است. همانگونه که هر خندهاى، خنده شادى نیست؛ گریه بر اهلبیت(ع) نیز گریه غم وافسردگى نیست. بنابراین اگر مىگوییم گریه از خوف و خشیت خداوند ارزشى است، از این رواست که این نوع گریه غمانگیز نیست. 3. انگیزه بر پایى جلسات مصیبت و عزاى اهل بیت، احساس تعلق و دلبستگى است از این رو با شیعیان با ذکر مصایب اهل بیت(ع) علاقه خود را اظهار مىکنند و در پى آن آرامش مىیابند؛ نه آنکه ذکر مصایب اهل بیت(ع) سبب غم و اندوه آنان شود. ایشان با اقامه عزا براى اهل بیت(ع) و نسبت به افرادى که خود را مدیون آنان مىدانستند، اداى دین مىکنند. آیا اداى دین موجب راحتى جان است، یا غمافزا و حزن آفرین و گریبان گیر جان؟! این اداى دین تنها در مصیبت اهل بیت نیست؛ بلکه در شادمانى اهل بیت(ع) نیزبا بر پایى محفل جشن شادى، انجام مىگیرد و روح افزا است. 4. پرداختن به مصیبت و مرثیه اهل بیت(ع) به صورت اندک در پایان مراسم، خود نوعى اداى دین و نوعى زندگى دینى و اخلاقى است و چنانچه گذشت داشتن زندگى دینى و اخلاقى خود شادى آفرین است. از جانب دیگر بر پایى مراسم جشن شادى، در شادمانى اهل بیت(ع) نیز خود بخشى دیگر از مراسم دینى بوده و شادى آفرین است. 5. انجام مرثیه و مصیبت در ضمن دعا و زیارت و تکرار بى مورد یک فراز از آن، که موجب مىشود دعا و زیارت دیگر به شکلى که امام معصوم خواندهاند، خوانده نشود این نوعى افراط است. از این رو اگر اعتراض شما به برخى مراسم دعا و زیارت باشد، بجا است و همان گونه که گذشت محصول عدم اطلاع برگزار کنندگان این مراسم مىباشد. پس روح حاکم بر مراسم دینى چیزى جز چند مطلب زیر نیست: 1. عبادت و بندگى آنگونه که خداوند و اهل بیت بیان داشتهاند، 2. روشنگرى نسبت به امور دینى و حقایق علمى و نیازها و وظایف، 3. ایجاد الفت و صمیمیت، 4. اداى دین نسبت به اهل بیت و کسب نشاط براى ادامه مسیر زندگى معنوى آنان. T} منابع پاسخ:{T 1. محمدى رى شهرى، محمد، میزان الحکمه، مکتب الاعلام اسلامى، 1362. 2. مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت 1403. 3. کلینى، محمد، اصول کافى. 4. طریقهدار، ابوالفضل، شرع و شادى، حضور، 1380، ص 43-13. 5. پلاچیک روبرت، هیجانها، ترجمه محمود رمضان زاده، آستان قدس رضوى، 1371، ص 156. 6. عزیزى، عباس، فضایل و سیره امام حسین(ع)، صلاه، 1381، ص 364. 7. آبزیک مایل، روانشناسى شادى، ترجمه مهرداد فیروز بخت و خشایار بیگى، بدر، 1375، ص 82. 8. لطفى، محمد حسن، دوره آثار افلاطون، ج 3. 9. کن ویز، به دنبال شادکامى، ترجمه ف شجرى، انجمن قلم ایران، 1379، ص 67. 10. مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، صدرا 1367، ص 95. 11. الضوء و اللدن فىالقرآن الکریم، نذیر، حمدان دار ابنکثیر، بیروت،2002، ص38. 12. اکبرزاده، على، رنگ و تربیت محمدى، 1374، بى جا، ص 24.