دنیا یعنی چه
پرسش : اینکه مىگویند: «باید از علایق دنیا دست برداشت» براى من مبهم است! اصلاً دنیا چه معنا دارد؟
پاسخ : واژه «دنیا» در لغت مؤنث «أدنى» به معناى نزدیکتر و یا پستتر است. «دنیا» در واقع صفت تفضیلى است؛ اما در آیات فراوانى این واژه بدون موصوف و در برابر آخرت به کار رفته است.V}نگا: انفال (8)، آیه 67.{V اگر دنیا از «دنائت» باشد، به معناى پستتر و اگر از «دنوّ» باشد به معناى نزدیکتر است. امّا به قرینه تقابل آن با آخرت – که اشاره به دورتر بودن آن جهان از ما دارد – دانسته مىشود که مراد از دنیا، زندگى نزدیک تر است.V}اخلاق اسلامى، ص 110و111.{V اما اینکه مىگویند باید از علاقه به دنیا دست برداشت، مقصود «ذات دنیا»؛ یعنى، اجزا و پدیدههاى دنیا نیست (همان طور که مراد دنیایى که با انسان ارتباط دارد نمىباشد)؛ بلکه باید موضوع را در ارتباط انسان با دنیا پىگرفت. دنیا بدان لحاظ که آفریدهاى از آفریدههاى خداى حکیم است، نه تنها نقصانى ندارد؛ بلکه نظام آن بهترین نظام بوده و به غایت استوار و زیبا است. امامعلى«علیه السلام» در این باره فرموده است: «آنچه را آفرید، با اندازهگیرى دقیق استوار کرد و با لطف و مهربانى نظمشان داد و به خوبى تدبیر کرد. هر پدیدهاى را براى همان جهت که آفرید، به حرکت درآورد، چنان که نه از حد و مرز خویش برون آید و نه در رسیدن به مراحل رشد خود کوتاهى کند».V}نهجالبلاغه، خطبه 91.{V بدون شک چنین دنیایى نکوهیده نیست؛ بلکه براى آدمى ارزش مثبت نیز دارد؛ زیرا دنیا کشتگاه آخرت است و ما زندگى را با اعمال و رفتار اختیارى خویش در دنیا مىسازیم و به آن شکل مىدهیم.V}نگا: انعام (6)، آیه 70 تا 130؛ اعراف (7)، آیه 51؛ لقمان (31)، آیه 33؛ فاطر (35)، آیه 5.{V اگر دنیا نباشد، آخرتى هم نیست. دنیا بدین معنا بسیار ارزشمند است؛ زیرا آدمى طى زندگى محدود دنیوى خویش، مىتواند سفره سعادت بى پایان و جاودان خود را در آخرت بگستراند. دنیایى که در آن زندگى مىکنیم، جاى خوبى براى انسان بوده و همه چیزش براى کمال او مناسب است. دنیا خیر محض است؛ حتى شرور و گرفتارىها و بلاها نیز جهت کمال یابى انسان بوده و از این جهت خیر است. امامعلى«علیه السلام» مىفرماید: «چه بسیار کسانى که با بلا و سختى به نعمت رسیدهاند. ایمان مؤمن کامل نمىشود، مگر هنگامى که سختى را آزمایش و بلا را نعمت بداند».V}غررالحکم، ج6، ص408، ح10811.{V با توجه به این دو نگرش، دنیا خیر و ارزشمند است؛ پس چرا اسلام دنیا را نکوهش کرده و ما را از علاقه به آن بر حذر داشته است؟!V}به عنوان نمونه نگا: نهجالبلاغه، خطبه113 و 109، حکمت 385 و 77.{V از متون دینى چنین استفاده مىشود که عیب و ایراد از نحوه ارتباط انسان و برخورد وى با دنیا رخ مىنماید! به بیان دیگر، شکل برخورد انسان با دنیا، آن را ارزشمند، یا بىارزش مىسازد. اگر آدمى دنیا را هدف نهایى تلقى کند و خود را به طور کامل به آن مشغول دارد و از آخرت روى گرداند؛ چنین دنیایى، مذموم و ناپسند است؛ یعنى، دنیایى که «هدف آخر» تلقى شود و انسان را اسیر خود سازد و خدا، آخرت و دین و حتى خویشتن را، چنان در نظرش کوچک و خوار سازد که به دنیایش بفروشد!V}نگا: نهجالبلاغه، نامه 49 و خطبه 160.{V به بیان دیگر، مجرم راستین در تفسیر بد و مذموم از دنیا، خود انسان است، «نه دنیا». حضرت على«علیه السلام» مىفرماید: «راست مىگویم، دنیا نیست که تو را فریفته است؛ بلکه تویى که فریفته دنیا شدهاى، چرا که دنیا پندها را بىپرده با تو گفته و به دور از هر تبعیضى، از حقایق آگاهت کرده است و بىگمان با این همه هشدارهاى پى در پى – از فرود آمدن بلا در تن و کاستن نیرویت – صادقتر و وفادارتر از آن است که دروغت بگوید یا فریبت دهد! چه بسیار پندهایى از دنیا را که متهم کردى و خبرهاى راستى را که دروغ انگاشتى».V}همان، خطبه 223، در این خصوص نگا: دانشنامه امام على«علیه السلام»، ج1، ص375 – 398.{V P}لطف شیر و انگبین عکس دل است{E}هر خوشى را آن خوش از دل حاصلست{P P}پس بود دل جوهر و عالم عرض{E}سایه دل کى بود دل را غرض؟!{P بنابراین، نکوهش دنیا، سرزنش از کسانى است که دنیا را، آن گونه که هست، ندیده و نشناختهاند! دنیا گذرگاه آخرت است و آنان که آن را هدف قرار دادهاند، خطاهاى رفتارى، سراسر وجودشان را تسخیر کرده است. دنیا را باید به همان گونه که هست – به عنوان وسیله – بشناسیم و به مقتضاى این بینش صحیح با آن برخورد کنیم. پس نه به کلى رهایش سازیم، که بدون وسیله به هدف نتوان رسید و نه در آن متوقف شویم، که از هدف باز خواهیم ماند. باید غذا، لباس، مسکن و دیگر نیازها را برآورد؛ امّا نه فقط براى لذت بردن از حیات دنیا؛ بلکه براى فراهم ساختن زمینه اطاعت و بندگى خدا. در چنین بینشى، زندگى دنیا نه تنها ارزش منفى ندارد؛ بلکه از ارزش مثبت نیز برخوردار است و امرى مطلوب به شمار مىرود. با این تفاوت که ارزش و مطلوبیت حیات اخروى «بالاصاله و ذاتى» و ارزش و مطلوبیت حیات دنیوى «مقدمى و فرعى» است. P}جز به اندازه ضرورت زین مگیر{E}تا نگردد غالب و بر تو امیر{P V} مثنوى / دفتر3، بیت 2260.{V گفتنى است خواستهاى انسان که به دنیا، به عنوان هدف اصلى و مطلوب نهایى تعلق دارد – بدین لحاظ که خواهشى در نفس انسان است – «هواى نفس» خوانده مىشود و موضوع و متعلق آن خواستها – که بدون آخرت دنبال مىگردد – دنیا نامیده مىشود؛ همان دنیاى نکوهیدهاى که آدمى را از آخرت باز مىدارد.V}اخلاق اسلامى، ص113؛ مقالات، ج2، ص155.{