سیر و سلوک با موسیقی!
پرسش : آیا مىشود به کمک آلات موسیقى ایرانى، سیر و سلوک عارفانه کرد؟ توضیح دهید.
پاسخ : اگر کسى مدعى شود نغمههاى موسیقى، جنبه ملکوتى و ماوراى طبیعى دارد، باید به این سؤال پاسخ دهد که با توجه به اینکه جنبه ملکوتى و ماوراى طبیعى در همه نفوس انسانى یکى است؛ چرا این همه اختلاف در نغمهها و نواهاى موسیقى اقوام و ملل وجود دارد؟! این اختلاف به حدّى است که گاهى بعضى از موسیقىهاى یک جامعه، براى دیگران نفرتانگیز و موجب ناراحتى عصبى مىشود. این حقیقت، بهترین شاهد است که تأثرات، عواطف و هیجانهایى که به وسیله موسیقى برانگیخته مىشود، مربوط به ذات و نفس انسانى نیست که همه در آن مساویند! حتى یک انسان در موقعیت و حالات روانى گوناگون، تأثرات و هیجانهاى مختلفى در مقابل یک نوع موسیقى از خود نشان مىدهد. بنابراین از آنجا که موسیقى ریشه در جنبه روحانى، معنوى و ماورایى انسان ندارد، نمىتواند مدد رسان سلوک عرفانى باشد که در حوزه ملکوتى و جنبه معنوى آدمى و ما بعدالطبیعى او جاى دارد. علاوه بر آنکه اگر موسیقى موجب تعالى روح و معنوى انسان مىشد، باید هرکس که بیشتر با آن سروکار دارد، معنوىتر و داراى مقام و منزلت ملکوتى بیشتر باشد و حال آنکه واقع، خلاف این موضوع را ثابت مىکند. گفتنى است: «معنى گرایى» نفوس آدمى، ریشهاى فطرى دارد و به وسیله عبادتها، خیرات، اعمال نیک، انجام دادن تکالیف و ریاضت معقول نفس – که همگى جزء فعالیت به شمار مىروند نه انفعال – به فعلیت مىرسد؛ نه با موسیقى که نخست هشیارى را از نفس بر مىکند و آن گاه او را در اختیار ضربها، فواصل، کمیتها و کیفیتهاى خویش مىنهد.V}در این خصوص نگا: عرفان اسلامى، ص167 – 171.{V ناگفته نماند، مقصود از موسیقى در مباحث یاد شده، موسیقى رایج در میان بشر است؛ نه موسیقى و نغمهاى که در طبیعت نهفته و نهان است. البتّه نغمهاى که با فطرت آدمى عجین است، مىتواند آدمى را به یاد حقیقت خویش، جایگاه خود و معبود خویش بیندازد؛ همان نغمههاى داودى که دل مشتاقان را به حرکت و جنب و جوش وا مىداشت. بله اگر موسیقى بتواند حکایتگر آن نغمههاى الهى باشد، قادر خواهد بود که مددکار سالک باشد. P}انبیا را در درون هم نغمه هاست{E}طالبان را زآن حیات بى بهاست{P P}نشنود آن نغمهها را گوش حس{E}کز ستمها گوش حس باشد نجس{P P}نشنود نغمه پرى را آدمى{E}کاو بود زاسرار پریان اعجمى{P P}گرچه هم نغمه پرى زین عالم است{E}نغمه دل برتر از هر دو دم است{P V}مثنوى معنوى، دفتر 1، ابیات 1919 – 1922.