آیا عشق به شناخت و معرفت نیازمند است
پرسش : آیا عشق به شناخت و معرفت نیازمند است؟
پاسخ : از آنجا که عشق محبّت شدید و قوى است و محبّت فرع معرفت است، عشق نیز بى معرفت، عشق نخواهد بود. شناخت هر چیزى، ریشه میل یا تنفر انسان نسبت به آن چیز است. اگر انسان چیزى را براى خود سودمند بداند، نسبت به آن میل و محبّت پیدا مىکند و براى جلب آن تلاش مىکند. صدرالمتألهین مىگوید: «عشق در شىء بدون حیات و شعور، صرفاً یک نوع تسمیه و نام گذارى است».V}صدرالدین شیرازى، اسفارالاربعه، ج7، ص152.{V بر اساس تقسیم قواى ادراکى انسان به حسى، خیالى و عقلى، مىتوان با تسامح گفت که سه عشق حسى، خیالى و عقلى وجود دارد. «عشق حسى» بر معرفت حسى بنا شده است و تنها قواى حسى (باصره، سامعه، شامه، ذائقه و لامسه) از آن مبتهج مىگردد. «عشق خیالى»، عشقى است که از قوه خیال و وهم آدمى نشأت مىگیرد و تنها این قوه را تسکین مىدهد. امّا «عشق عقلى»، عشقى است که از عقل سرچشمه مىگیرد و بر اساس یافتههاى عقل، معشوق و راه وصال به او را مىشناسد.هر چند با شدت یافتن عشق، آدمى عقل خود را نیز پشت سر مىگذارد؛ ولى براى بار یافتن به آن مرحله نیز باید از مدخل عقل عبور کند. از آنجا که قوّه خیال از قوه حس در ادراک امور قوىتر است، عشق خیالى از عشق حسى قوىتر است و به دلیل آنکه درک عقل قوىتر از خیال و حس است، عشق عقلى به مراتب قوىتر و کاملتر از عشق حسى و خیالى است.V}ر.ک: ابن سینا، رساله عشق، صص9 – 24.{V «معرفت»، عشق زا و «عشق»، معرفت افزا است. پس از انعقاد عشق در جان آدمى، در هر مرتبهاى از ظهور، عاشق را در مراحل معرفت و مدارج کمال پیشتر مىبرد؛ در نتیجه ادراک آدمى قوىتر و نافذتر مىگردد و عشق را به چشم دقیقه یاب و بصیرتى پرده شکاف، مىنگرد و آنچه نادیدنى است، مىبیند.