عشق مجازی و کاذب
پرسش : عشق مجازى و کاذب چه عشقى است؟
پاسخ : عارفان و فیلسوفان در برابر عشق حقیقى، عشق مجازى و عشق کاذب یا دروغین، را مطرح کردهاند. این دو عشق، اصلى و اصیل نیستند؛ بلکه نامگذارى «عشق»، بر عشق دروغین، خیانت به محتوا و عمق این واژه پاک است. پیروان عرفان و عشق حقیقى، از آنجا که جهان هستى، از جمله انسان را مظهر، آیات و نشان حضرت حق مىدانند؛ عشق به مظاهر و آفریدههاى او را «عشق مجازى» و در طول عشق به ذات پروردگار – که عشق حقیقى است – مىدانند. P}به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست{E}عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست{P V} سعدى.{V عشق مجازى همچون نردبان، پل و مسیر ورودى به عالم عشق حقیقى است. عشق مجازى، ریشه در عشق حقیقى دارد؛ زیرا عشق ما بر معشوق راستین، متمرکز است و به هر آنچه که از او است و بوى او را مىدهد و آیت او است، عشق مىورزیم. عشق مجازى، عشق به «نمود» است، نه عشق به «بود»؛ از این رو توقف و ماندگارى در این عشق، هرچند بهتر از نداشتن عشق است؛ ولى نتایج عشق حقیقى و راستین را ندارد. P}عاشقى گر زین سر و گرز آن سراست{E}عاقبت ما را بدان سر رهبرست{P P}گفت معشوقم: تو بودستى نه آن{E}لیک کار از کار خیزد در جهان{P P}عاشق آن وهم اگر صادق بود{E}آن مجازش تا حقیقت مىرود.{P V} مثنوى معنوى، دفتر 1، ابیات 76 و 111 و دفتر 3، بیت 1345.{V در روایتى آمده است: نوجوانى که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، به پیامبر«صلى الله علیه وآله» سلام کرد و از خوشحالى دیدن ایشان، چهرهاش گشاده شد و لبخند زد. حضرت به او فرمود: اى جوان! مرا دوست دارى؟ گفت: اى رسول خدا! به خدا قسم آرى. فرمود: همچون خودت؟ گفت: اى رسول خدا! به خدا قسم بیشتر. فرمود: همچون پروردگارت؟ گفت: خدا را، خدا را، اى رسول خدا! این مقام نه براى تو است و نه دیگرى. در حقیقت تو را براى دوستى خدا دوست مىدارم. در این هنگام رسول خدا به همراهان خویش روى کرد و فرمود: این گونه باشید؛ خدا را به سبب احسان و نیکىاش به شما دوست بدارید و مرا براى دوستى خدا دوست بدارید.V}ارشاد القلوب، دیلمى، ص161، ح898.{V P}در حسن رخ خوبان، پیدا همه او دیدم{E}در چشم نکورویان، زیبا همه او دیدم{P P}در دیده هر عاشق، او بود همه لایق{E}ور نه ز نظر وامق، عذرا همه او دیدم{P P}دیدم همه پیش و پس، جز دوست ندیدم کس{E}او بود همه او بس، تنها همه او دیدم{P V} عراقى.{V گاه از عشق مجازى به «عشق اصغر» یاد مىشود که همان عشق به انسان است؛ زیرا مجموعهاى از لطایف عالم هستى و آیینهاى از صفات حق و راهنماى قلوب و معرفت بارى تعالى است. گاه از آن به «عشق اوسط» نیز نام مىبرند که همان اشتیاق و محبت نسبت به همه اجزاى عالم است؛ از آن رو که مظاهر صفات الهى است و یا عشق به عالمانى است که ناظر به حقایق موجوداتند و در آفرینش آسمانها و زمین به تفکر مىپردازند.V}ر.ک: اسفار، ج7، ص184؛ دامادى، سیدمحمد، شرح عشق و عاشقى هم عشق گفت، صص97و98.{V گاهى نیز به آن «عشق نفسانى یا عفیف» نیز اطلاق مىگردد که همان عشق و محبت به صفات روحى و ملکات اخلاقى انسانها است.V}محمد بن محمد بن الحسن، نصیرالدین الطوسى، شرح الاشارات و التنبیهات، نمط نهم، فصل هفتم و هشتم.{V اما عشق کاذب و دروغین، داراى منشأ جنسى و شهوانى است. در این عشق، عاشق به صورت ظاهرى معشوق و رنگ و روى او متوجه است. این نوع عشق – که به جفا، نام عشق بر آن نهادهاند – موجب تسلط نفس اماره و تقویت آن و حکومت شهوت بر قوه عاقله و در نتیجه خاموش شدن نور عقل مىشود.V}همان.{V P}عشقهایى کز پى رنگى بود{E}عشق نبود عاقبت ننگى بود{P P}عاشقان از درد زان نالیدهاند{E}که نظر ناجایگه مالیدهاند{P V} مثنوى معنوى، دفتر 1، بیت 205 و دفتر بیت 229.{V عشق دروغین، جز طغیان شهوت نیست. عشقى که از مبادى جنسى و حیوانى سرچشمه مىگیرد، به همان نیز خاتمه مىیابد و افزایش و کاهش آن بیشتر به فعالیتهاى فیزیولوژیکى دستگاه تناسلى بستگى دارد که قهراً در سنین جوانى بیشتر بروز مىکند و با پاگذاشتن به سن، از یک طرف و اشباع آن از سوى دیگر، کاهش مىیابد و منتفى مىشود. این گونه عشقها به سرعت مىآید و مىرود و خطرناک و فضیلتکش است. انسان آن گاه که تحت تأثیر شهوات خویش است، خود را مىپرستد. شخص مورد علاقه را براى خود مىخواهد و در این اندیشه است که از وصال او بهرهمند شود و حداکثر تمتع را از او ببرد. بدیهى است که چنین عشقى نمىتواند مکمل و مربّى روح انسان باشد و آن را تهذیب نماید.V}ر.ک: مطهرى، مرتضى، اخلاق جنسى در اسلام و جهان غرب، صص 83 – 94.{V این نوع عشق، منشأ خشونت، جنایت، زبون کننده و ناپایدار است و همان است که وصالش، مدفنش به شمار مىآید. ملا صدراى شیرازى مىگوید: «کسانى که شیئى از اشیاى دنیایى را دوست دارند و فقط به ظاهر آن دل خوش کردهاند، وقتى به وصال محبوب رسیدند، بعد از مدت اندکى همان محبوب، براى آنها وبال شده، موجب زحمتشان مىگردد؛ لذا حلاوتى را که در حالت عشق و حب داشتند، از دست مىدهندV}اسفار، ج7، ص186.{V». P}عشق، آینه بلند نور است{E}شهوت ز حساب عشق دور است{P P}سعدیا! عشق نیامیزد و شهوت با هم{E}پیش تسبیح ملایک نرود دیو رجیم{P امام صادق«علیه السلام» مىفرماید: H}«من وضع حبّه فى غیر موضعه فقد تعرّض للقطیعه»{H؛ V} بحارالانوار، ج74، ص183.{V «هر کس محبتش را در غیر جاى خویش قرار دهد [ به جاى رابطه و پیوند ]خود را در معرض جدایى قرار داده است». عشق چون آینه است که در آن، حالات و درجات استعداد هر عاشقى، نمودار مىگردد. دوام عشق، به دوام و پایدارى معشوق وابسته است. عشق آب و رنگ و حس صورى، چون ثبات ندارد، پایدار نمىماند. این عشقها نوعى هوسرانى و بازى خیالى است که فرجامى جز ننگ و رسوایى ندارد. اگر زیبایى ظاهرى، ذاتى آدمى بود، نباید از میان مىرفت؛ زیرا H}«الذاتى لا یختلف و لا یتخلّف»{H «ذاتى، اختلاف و تخلف نمىپذیرد». پس با زوال زیبایى ظاهرى، باید متوجه شویم که رخ زیباى آدمى، عرضى او است: P}عشق بر مرده نباشد پایدار{E}عشق را بر حىّ جان افزاى دار{P V} مثنوى معنوى، دفتر 5، ابیات 3272.{V معشوق، صورت نیست؛ بلکه وصف معنى و حقیقت است و چون حُسن، کمال و معنى معشوق نهایتى ندارد؛ سوز و گداز دل عاشقان راه حقیقت نیز پایان نمىپذیرد و هیچگاه عاشقان از نثار عشق سیر و بىنیاز نمىگردند. P}عشق بینایان بود برکان زر{E}هر زمانى لاجرم شد بیشتر{P P}عشق ربّانى است خورشید کمال{E}امر نور اوست خلقان چون ضلال{P V} همان ، ابیات 982 و 983.