عرفان و تصوف در روایات
پرسش : چرا در بعضى روایات، عرفان و تصوف طرد شده است؟
پاسخ : تصوف، به عنوان یک گرایش خاص، در اواسط قرن دوّم هجرى آغاز شد و در نیمه دوّم قرن چهارم، به صورت یک مکتب مطرح گردید؛ امّا بسیارى از اصول و مسائل آن، در قرن ششم و هفتم تبلور یافت و تازه همین اصول هم داراى ابهام بود.V}پژوهشى در نسبت دین و عرفان، صص 41 – 43.{V از این رو برخورد امامان«علیهم السلام» به طور عمده با رفتارها و کردارهایى بود که با روح اصیل اسلام منافات داشت و این قبیل رفتار و اعمال را نباید به پاى گرایشى خاص چون عرفان و تصوف راستین و حقیقى گذاشت. در احادیث مستند و موثق،V}نگا: سفینهالبحار، ج2، صص 65-64.{V روایتى وجود ندارد که به طور مستقیم این مشرب فکرى را با همین عنوان مطرح و تخطئه کند؛ چرا که اصلاً این گرایش در جهان اسلام به تدریج شکل گرفت. امّا در عین حال برخى از کسانى که با روح و جامعیت اسلام چندان آشنایى نداشتند، دست به اعمالى مىزنند که در اسلام تخطئه شده است. «اسلام» دین عملى، حقیقت بین و معتدلى است که پیروان خویش را به «میانهروى» و «اعتدال» توصیه مىکند؛ یعنى دستور مىدهد که مسلمانان به نعمتهاى این دنیا به حد اعتدال متنعم شوند؛ ولى آخرت را هم فراموش نکنند و جامعه مسلمین بر اساس احکام الهى اداره شود. به هر روى، منظور نظر اسلام سعادت دنیوى و اخروى است: A}«ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا …»{A؛ V}قصص (28)، آیه 77.{V «و با آنچه خدایت داده، سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنیا فراموش مکن». و نیز:A}«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتِى أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِىَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِى الْحَیاهِ الدُّنْیا خالِصَهً یَوْمَ الْقِیامَهِ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ»{A؛ V}اعراف (7)، آیه 32.{V؛ «[ اى پیامبر! ]بگو: «زیورهایى را که خدا براى بندگانش پدید آورده، و [ نیز ]روزىهاى پاکیزه را چه کسى حرام گردانیده است؟ «بگو» این [ نعمتها] در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آوردهاند و روز قیامت [ نیز ]خاص آنان مىباشد» اینگونه آیات [ خود ]را براى گروهى که مىدانند به روشنى بیان مىکنیم». بر این اساس احادیث فراوانى که دلالت مىکند بر اینکه پیامبر«صلى الله علیه وآله» و امامان معصوم«علیهم السلام» از افراط و مبالغه در زهد و ریاضات سخت و عبادات به حد افراط – که با روح عرفان و تصوف راستین منافات دارد – جلوگیرى مىکردند؛ به عنوان مثال وقتى عثمان بن مظعون به تقلید برخى از زهّاد مسیحى، مىخواست خود را اخصا نموده و زنش را طلاق دهد و سر به بیابانها بگذارد؛ پیامبر«صلى الله علیه وآله» مانع کار او شد و او را به اعتدال دعوت فرمود. یا وقتى ابن عمر روزههاى طولانى مىگرفت و تمام شب را به مناجات مىگذرانید، آن حضرت «صلى الله علیه وآله» او را از افراط نهى کرد.V}نگا: تاریخ تصوف در اسلام، صص 10 و 11.{V امام صادق«علیه السلام» نیز روزى سراغ یکى از صوفیان افراطى را گرفت که در جواب گفتند: «وى گفته است: در خانه مىنشینم، روزه مىگیرم و عبادت خداى مىکنم روزى من خواهد آمد!! امام فرمود: این از کسانى است که دعایشان مستجاب نمىشود»V}امام صادق و تصوف اسلامى، صائب عبدالحمید، ترجمه عبدالله امینى؛ نگا: روزنامه جام جم، صفحهاندیشه شماره 871.{V. همچنین به حضرت گفتند: فلانى نیازمند شده، فرمود: اینک چه مىکند؟ گفتند: در خانهاش مانده، خدا را عبادت مىکند. پرسید: غذا و خوراک از کجا مىآورد؟ گفتند: یکى از دوستانش به او مىدهد. فرمود: به خدا سوگند! آن که غذا مىدهد، از او عابدتر است»V}همان.{V. به هر حال، تخطئه چنین روشهایى از سوى معصومین«علیهم السلام» براى این بود که مردم از راه هدایت و صراط مستقیم خارج نشوند و به دنبال افرادى که اسلام را در تمام ابعاد آن مطرح نکرده و برداشت درستى از آن نداشتهاند، نروند و راهبران اصلى را – که همان ائمه«علیهم السلام» بودند – فراموش نکنندV}در این خصوص نگا: تصوف و تشیع، صص 548 – 550.{V. چنان که بعدها در تاریخ ،تصوف دروغین رشد نموده و عدهاى مردم را از روح اصلى آموزههاى دینى و اسلامى دور نگه داشتند.V}نگا: تاریخ ایران اسلامى، ج2، صص 208، 213، 234 و 237.{V البته این شیوه برخورد نباید به صورت عام و فراگیر نسبت به عرفان راستین و تصوف حقیقى مطرح شود؛ چراکه بسیارى از آموزههاى اصیل عرفانى، ریشه در گفتار و کردار ائمه و معصومین«علیهم السلام» دارد.