جایگاه نگرش طبقاتی در بینش اسلامی
پرسش : جایگاه نگرش طبقاتى در بینش اسلامى چیست؟
پاسخ : «طبقه»، گروه و صنف خاصى از جامعه است که جهتگیرىهاى واحد اعتقادى، اقتصادى و فرهنگى دارند. در قرآن کریم، تعابیر گوناگون و فراوانى وجود دارد که حاکى از پذیرش تکثر طبقات و گروهها است. واژههایى چون، قوم، امت، ناس، شعوب، قبایل، امم، ولى، کافر، منافق، مشرک، مجاهد، صالح، مفسد، عالم، ظالم، مستکبر، مستضعف، طاغوت، غنى، فقیر، مملوک، حرّ، عبد و… نشانگر قبول تکثر طبقات در جامعه است. V}نگا: شهیدمطهرى، مرتضى، مقدمهاى بر جهانبینى اسلامى، سه جلد در یک مجلد، مبحث جامعه و تاریخ، ج 2، ص 35 – 40.{V این نگرش، بدین جهت است که اسلام تفاوت انسانها را به منزله یک واقعیت مىپذیرد؛ زیرا انسانها یا با یکدیگر تفاوتهاى طبیعى و جبرى دارند؛ یعنى، تفاوتهاى فیزیکى، زیستى و روانى که رفتار خود فرد هیچگونه تأثیرى در آنها ندارد. همچنین تفاوتهایى در وضع و وظیفه و پایگاه اجتماعى؛ این تفاوتها نیز یا معلول علل «طبیعى» است، مثلاً فردى بدون اختیار خود در طبقه محروم و فقیر به دنیا آمده است؛ و یا معلول علل «اختیارى» است مثل این که فردى با انتخاب و گزینش و اختیار خویش رفتارى را برگزیند که در نتیجه آن خود را فقیر ساخته و از این رو در طبقه پایین جامعه قرار گرفته است. اسلام نه تفاوت نوع اول را منکر است و نه تفاوتهاى نوع دوم را رد مىکند. قرآن تفاوت اول را امرى کاملاً طبیعى دانسته، آن را به منزله امرى در متن نظام خلقت و دستگاه آفرینش تلقى مىکند: A}صلى الله علیه وسلمو من آیاته خلق السماوات و الأرض و اختلاف ألسنتکم و ألوانکم إن فى ذلک لآیات للعالمینرحمهما الله{A ؛ V}روم / 22.{V«و از نشانههاى [قدرت ]او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شما است. قطعاً در این [امر نیز ]براى دانشوران نشانههایى است». A}صلى الله علیه وسلمو من الناس و الدواب و الأنعام مختلف ألوانهرحمهما الله{A؛ V}فاطر / 28.{V «و از مردمان و جانوران و دامها که رنگهایشان همانگونه مختلف است [پدید آوردیم]». قرآن کریم تفاوتهاى نوع دوم را اولاً بسترى مناسب براى تقسیمکار و چرخیدن چرخ اجتماع تلقى مىکند: A}صلى الله علیه وسلمأ هم یقسمون رحمت ربک نحن قسمنا بینهم معیشتهم فى الحیوه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمت ربک خیر مما یجمعونرحمهما الله{A ؛ V}زخرف / 32.{V«آیا آنانند که رحمت پروردگارت را تقسیم مىکنند؟ ما [وسایل ]معاش آنان را در زندگى دنیا میانشان تقسیم کردهایم و برخى از آنان را از [نظر ]درجات، بالاتر از بعضى [دیگر] قرار دادهایم تا بعضى از آنها بعضى [دیگر] را در خدمت گیرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان مىاندوزند، بهتر است». ثانیاً تفاوتهاى اجتماعى و طبقاتى را زمینهساز آزمایش انسانها به منزله بزرگترین، مهمترین و کلىترین و استثناءناپذیرترین سنتهاى الهى درباره انسان مىداند: A}صلى الله علیه وسلمو هو الذى جعلکم خلائف الأرض و رفع بعضکم فوق بعض درجات لیبلوکم فى ما آتاکم…رحمهما الله{A ؛ V}انعام / 165.{V«و او است کسى که شما را در زمین جانشین [یکدیگر ]قرار داد و بعضى از شما را بر برخى دیگر به درجاتى برترى داد تا شما را در آنچه به شما داده است، بیازماید». V}نگا: مصباح یزدى، محمدتقى، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، بخش ششم ،ص 255 – 275.{V اما اسلام امتیازات طبقاتى را به کلى لغو نموده و از ارزش انداخته است. به این معنا که افراد در جامعه اسلامى با هم برادر و برابرند و هرگز کسى حق ندارد به استناد ثروت یا نیروى دیگرى از نیروهاى اجتماعى، بر دیگران برترى جوید و آنان را خوار و سبک شمرده، از آنان فروتنى و کرنش بخواهد؛ یا به واسطه سمت مخصوص خود از پارهاى از وظایف سنگین اجتماع معاف شود؛ یا مصونیت پیدا کند و در برابر گناهى که مىکند مجازات نشود. سرپرست جامعه در اجراى قوانین و مقررات حکمش نافذ است و همگى باید در مقابل آن سر تعظیم فرود آورند و احترام گذارند؛ ولى در کارها و اغراض شخصى خود نباید توقع داشته باشد که دیگران در برابرش سر فرود آورند، یا هر چه کند، حق اعتراض و خردهگیرى به او نداشته باشند؛ یا به پاس این که سرپرست و فرمانرواى جماعت است، از پارهاى از وظایف عمومى معاف باشد. همچنین یک فرد ثروتمند نمىتواند ثروت را مایه افتخار خود قرار داده، به پشتیبانى ثروت خود مستمندان و زیردستان را بکوبد. فرمانروایان جامعه نیز حق ندارند از او طرفدارى کرده، هر سخن بیهوده او را بر حقوق مسلّم فقیران مقدم دارند. خداوند متعال مىفرماید: A}صلى الله علیه وسلمإنما المؤمنون إخوهرحمهما الله{A ؛ V}حجرات / 10.{V«در حقیقت مؤمنان [و ایمانآورندگان به اسلام ]با هم برادرند» و همچنین مىفرماید: A}صلى الله علیه وسلملیس بأمانیکم و لا أمانى أهل الکتاب من یعمل سوءا یجز به و…رحمهما الله{A ؛ V}نساء / 123.{V«دین خدا تابع آرزوها و خواستههاى اهل کتاب و شما نیست؛ هر کسى کار بد [و خلافى ]انجام دهد، در برابر آن کیفر مىبیند». البته یک رشته اختصاصات، مانند اطاعت از پیشوایان دین و احترام به والدین و مانند اینها، در دین اسلام هست که وظایفى است مخصوص به یک طبقه، در برابر طبقه دیگر؛ ولى در این مورد هم کسى که این حکم به نفع او است، نمىتواند بر دیگران برترى جسته، مقام خود را به رخ آنان بکشد. از آن جا که انسان فطرتاً امتیازطلب است، اسلام بدون این که این غریزه فطرى را بکشد، یک مورد عملى براى آن در نظر گرفته است و آن تقوا است. از دیدگاه اسلام، ارزش واقعى از آنِ «پرهیزکارى» است و چون طرف حساب تقوا، خداوند متعال است، این مایه امتیاز هر چه بیشتر شود مزاحمتى براى دیگران پدید نخواهد آورد؛ برخلاف امتیاز طبقاتى که بزرگترین عامل فساد جامعه و نیرومندترین سبب تزاحم افراد و گروهها مىباشد. بر این اساس، در نظر اسلام یک فقیر پرهیزکار بر گروهى ثروتمند ناپرهیزکار برترى دارد؛ و یک زن پرهیزکار از صدها مرد بىبند و بار بهتر است. چنان که خداوند متعال مىفرماید: A}صلى الله علیه وسلمیا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر و أنثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا إن أکرمکم عند الله أتقاکمرحمهما الله{A ؛ V}حجرات / 13.{V«اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله [گروه گروه و دسته دسته ]گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید، در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شما است…» و همچنین مىفرماید: A}صلى الله علیه وسلم…أنى لا أضیع عمل عامل منکم من ذکر أو أنثى بعضکم…رحمهما الله{A ؛ V}آل عمران / 195.{V«من عمل هیچ صاحب عملى از شما را از مرد یا زن که همه از یکدیگرید [و از نوع انسانید ]تباه نمىکنم». ناگفته نماند اسلام با ملاحظه این که همه افراد در انسانیت و عضویت اجتماع شریکند و کار و کوشش همگى محترم است، قوانینى وضع نموده که منافع هر کس در سایه آن معین گردد و در این صورت قهراً راه تعدى و کشمکشهاى اجتماعى خود به خود بسته مىشود. این مقررات با در نظر گرفتن مطالب پیش گفته به صورتى تنظیم شده که فاصله طبقات مختلف جامعه را تا آخرین حد ممکن، از میان بردارد و آنها را به یکدیگر نزدیک سازد. از سوى دیگر، اسلام به پیروان خود دستور داده که به نفع اجتماع فکر کنند و از خودخواهى پرهیز کرده، نفع خود را در نفع جامعه اسلامى دیده، ضرر اجتماع را ضرر خود بدانند. یک فرد مسلمان، باید نخست مسلمان واقعى باشد، سپس تاجر یا کشاورز یا صنعتگر یا کارگر. چنین مسلمانى با این نگرش در هر کار و براى هر تصمیمى، نخست مصالح و منافع اسلام و مسلمانان را در نظر مىگیرد، سپس مصلحت خویشتن را. او هرگز به کارى که به ضرر اسلام و مسلمانان است – هر چند به نفع خودش باشد – اقدام نمىنماید. اسلام، عباداتى چون نماز جماعت، نماز عید فطر و حج را وضع و مقرر فرموده که بهترین وسیله براى رفع اختلافات طبقاتى است، زیرا مؤثرترین راه براى آن که اختلافات طبقاتى ریشهکن شود، از میان بردن بداندیشى به یکدیگر است. این خاصیت، در پرستش دستهجمعى حضرت حق به وجه کاملى وجود دارد؛ چرا که فردى که عبادت خدا را با اخلاص انجام مىدهد، جز با خدا با کسى سر و کار ندارد. از طرف دیگر، درهاى رحمت پروردگار به روى همه باز است و خزانه بىپایان نعمت او تمام شدنى نیست و ساحت قرب او – بىآن که مزاحمتى پدید آید – همگى را به خود مىپذیرد؛ لاجرم انس و الفت و مهر و محبت در مردم پدید مىآید و این، براى رفع اختلافها و کدورتها و بداندیشىها وسیله و ابزار مناسبى است. V}نگا: آموزش دین. همان. ص 38 – 46.{V