چرا باید از خدا ترسید!
پرسش : چرا باید از خدا ترسید؟ مگر خدا موجود ترسناکى است؟ ترس از خدا به چه معنا است و چگونه حاصل مىشود؟
پاسخ : ابتدا باید توجه کنیم که معناى ترس از خدا چیست؟ ترس از خدا به معناى ترس از مسؤولیتهایى است که انسان در برابر او دارد. ترس از این که در اداى رسالت و وظیفه خویش کوتاهى کند و به خوبى وظیفهاش را انجام ندهد؛ و به عبارتى، ترس از گناهان خود است. حضرت على(ع) در این زمینه مىفرماید: «و لا یخافن الاذنبه؛ هیچ یک از شما ترس نداشته باشد مگر از گناه خویش.»V} نهج البلاغه، کلمه قصار82. {V T} سرچشمههاى ترس از خدا چیست؟{T ترس از خدا سرچشمههاى مختلفى دارد. شمارى از آنها عبارت است از: الف) اعمال ناپاک و افکار آلوده سبب ترس مىگردد. ب) در مقربان، به خاطر قرب به ذات پاکش، کمترین ترک اولى و غفلت مایه وحشت مىشود.(این دو مورد را خوف از تقصیر گویند). ج) گاه مقربان هنگامى که آن ذات نامحدود و بىپایان را تصور مىکنند و در مقابل به قصور ذاتى خود نظر مىدوزند، حالت خوف مىیابند.(خوف از قصور) خداوند در این زمینه مىفرماید: « A}الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم{A؛M} آنها کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مىشود دلهایشان مملو از خوف پروردگار مىگردد{M؛»V}. حج(22)36. {V T}فرق خوف و خشیت{T 1. برخى مانند راغب اصفهانى گفتهاند: فرق میان این دو آن است که خشیت خوف توأم با تعظیم است و بیشتر از دانایى ناشى مىشود. از این رو، خداى سبحان آن را به علما اختصاص داده مىفرماید: «A}انما یخشى الله من عباده العلماء{A.» 2. بعضى نیز گفتهاند: خوف هم از امر ناخوشایند حاصل مىشود و هم از ناحیه کسى که ممکن است این ناخوشایندى را به آدمى برساند. هم گفته مىشود: من از بیمارى خوف دارم و هم گفته مىشود: من خوف دارم از این که فلان چیز بیمارم کند. برخلاف خشیت که تنها از آورنده شر است. از این رو، گفته مىشود: «خشیت الله؛ من از خدا ترسیدم» ولى گفته نمىشود: «خشیت المرض؛ از بیمارى ترسیدم». 3. برخى هم مانند علامه طباطبایى مىفرمایند: ظاهراً فرق میان آن دو این است که خشیت به معناى تأثیر قلبى از اقبال و روى آوردن شر یا نظیر آن است و خوف به معناى تأثیر عملى انسان است به این که از ترس در مقام اقدام برآمده، وسایل گریز از شر و محذور را فراهم سازد؛ هرچند که در دل متأثر نگشته، دچار هراس نشده باشد. آنگاه علامه در مقام استدلال بر مدعاى خویش چنین مىآورد: و لذا مىبینیم خداى سبحان در توصیف انبیا مىفرماید: «A}و لا یخشون احدا الا اللّه{A»V} احزاب(33):39. {V، و ترس از غیر خدا را از ایشان نفى مىکند و حال آن که خوف را در بسیارى از جاها براى آنان اثبات نموده، از آن جمله مىفرماید: «A}فاوجس فى نفسه خیفهً موسى{A؛M} در خود احساس ترس نمودV} طه(20):67. V}؛{M، و نیز مىفرماید: «A}و اما تخافن من قوم خیانه{A؛ M}و اگر از مردمى ترس خیانتى داشتى» {M ؛V}. انفال(8):58، ترجمه المیزان، ج 11،ص 252. {V 4. بین خداترسى و آگاهى ارتباط تنگاتنگ حکمفرما است. به علت این که خداترسى نتیجه هدایت به سوى خدا است، هر قدر معرفت انسان به خدا از عمق بیشترى برخوردار باشد، به آن اندازه ترسش هم عمق پیدا مىکند. اساساً باید گفت هرگز خشیت بدون معرفت حاصل نمىشود. لذا در آیه 28 سوره فاطر مىخوانیم: «A}انما یخشى الله من عباده العلما{A» به همین جهت، باید گفت خوف ناشى از معرفت شرط اول بهشتى شدن است. 5. همان طور که انسان در عیان از خدا مىترسد، در نهان نیز باید از او بترسد؛ زیرا تا در دلى خوف خدا نباشد و در نهان و آشکار احساس مراقبت یک نیروى معنوى برخود نکند، انذارهاى انبیا و اولیا بىاثر خواهد بود. براى همین است که خدا مىفرماید: «A}انما تنذر الذین یخشون ربهم بالغیب{A؛ M}تو فقط کسانى را انذار مىکنى که از پروردگار خود در غیب و پنهانى مىترسند{M.» ؛V}. فاطر(35):18. {V باز در اوصاف بهشتیان مىفرماید: «A}من خشى الرحمن بالغیب{A؛ M}همان کسى که از خداوند رحمان در نهان بترسد{M؛V}. ق(50): 33.{V». همانند داستان حضرت یوسف و زلیخا. T}علت ترس از خدا {T خداوند وتعال در موضوع ترس دو تعبیر مختلف دارد گاه می فرماید