موسیقی عرفانی
پرسش : آیا موسیقى عرفانى مىتواند ما را به خدا نزدیک کند، اشعار عارفانه چطور؟
پاسخ : پاسخ از :: حضرت آیت اللّه جوادى آملى انسان یک بخش بینش و علم دارد و یک بخش گرایش. از نظر بینش و علم، بسیارى از افراد ممکن است ترقّى کنند. این استعداد در ما هست که با استدلال، عدل و ظلم و خوب و بد را بفهمیم. در فهمیدن بد و خوب، در مرز مشترک هستیم؛ یعنى هم بدها و هم خوبها را به خوبى تشخیص مىدهیم. این به بینش و دانش مربوط است. امّا گرایش ما این طور نیست. به کارهاى خوب گرایش کامل داریم و به کارهاى بد اصلاً گرایش نداریم. در درون ما گرایش به بد و خوب یکسان نیست. بنابراین، بینش و دانش ما در برابر بد و خوب یکسان است؛ یعنى ما هم مىتوانیم بدىها را به خوبى تشخیص دهیم و هم خوبىها را؛ امّا گرایش ما با ساختار درونى ما متناسب است. بدین سبب، ما به طرف خوبى میل داریم و تمایل به بدى در ما وجود ندارد. براى روشن شدن بحث توجّه به این مثال سودمند است: 1. ما، از نظر دانش و بینش، غذاى مسموم و غیر مسموم و زیانبار و سودمند را تشخیص مىدهیم. تشخیص ما درباره غذاى سودمند و زیانبار یکسان است. 2. گرایش ما در دستگاه گوارش یکسان نیست؛ یعنى دستگاه گوارش ما غذاى سالم را خوب هضم مىکند و در برابر غذاى زیانبار یا مسموم واکنش نشان مىدهد و آن را برمى گرداند. پس گرایش ما دربرابر غذاها یکسان نیست. اگر کسى کودکى را، با اندکى مواد سمى و مخدر تغذیه کند، در کودک حالت تهوع پدید مىآید؛ چون دستگاه گوارش او با سم سازگار نیست. 3. اگر دستگاه گوارش را با بد آموزى منحرف کردیم و شخص معتاد شد، تربیت غلط سبب مىشود دستگاه گوارش سم را بپذیرد. همین سه کار در روح هم وجود دارد. روح ما عدل و ظلم، خوب و بد، امانت و خیانت، صدق و کذب و… را به خوبى تشخیص مىدهد. گرایش جان ما به طرف هر دو یکسان نیست. گرایش ما به طرف صدق و صفا و عدل است. بدین سبب، وقتى کودک مىخواهد براى نخستین بار دروغ بگوید، تمام بدنش مىلرزد؛ امّا راست گفتن را با دستگاه فطرتش هماهنگ مىیابد. ما، براى تنظیم دستگاه دانش و بینش خویش، راههاى برهانى داریم. بهترین راه منطق و ریاضیات است که مىتواند ذهن را شکوفا کند تا انسان بالاتر برود و به حکمت و کلام برسد. بخش گرایش غیر از دانش است و کارهاى عملى مربوط به عقل عملى را شامل مىشود. عقل عملى مدیر عاملى است که تمام تصمیمگیرىها به عهده او است و کارهایى چون عزم، اراده، محبت، نیت و اخلاص دارد. اگراین مدیر عامل را نرمخو و معتدل کردیم، دیگر گریز پا نیست و برابر فتواهایى که عقل یا نقل (شریعت) دارد، خاضع است؛ چون معتدل است و خود سر نیست. اگر خود سر باشد، براى تصمیماتش از غضب (دافعه تعدیل نشده) و شهوت (جاذبه تعدیل نشده) کمک مىگیرد نه از مرکز فرهنگى و فکرى خود. این مدیر عامل از عقل نظرى و دانش خود استفتا نمىکند و از زیر مجموعه خود یعنى شهوت و غضب مىپرسد، چه میل دارند؟ ما براى نرم کردن این مدیر عامل راههاى فراوان داریم. در دعاى کمیل آمده است: H}«و سلاحه البکا…؛»{H یعنى مؤمن اسلحهاش در مقابل دشمن بیرونى آهن و در مقابل دشمن درونى آه است؛ یعنى اهل اشک و ناله است. انسان ناله کننده در تنهایى دیگر خود سر نیست. اگر این مدیر عامل اهل گریه و ناله نبود، یعنى به این سلاح مسلح نبود، شهوت و غضب بر او مسلط مىشوند و مىگویند: طبق خواسته ما تصمیم بگیر. آنگاه نیروى تصمیم گیرنده انسان طبق میل آنها تصمیم مىگیرد. اینکه بعضىها مىگویند من هر چه بخواهم مىکنم، هر چه بخواهم مىگویم؛ یعنى من از آن مرکز فکرى – فرهنگى نمىپرسم چه کنم؛ من هر چه شهوت و غضبم گفت، انجام مىدهم. اینکه مىگوید: اگر او یک حرف بزند، ده تا جواب مىگویم یا اگر او یکى بزند، ده تا خواهم زد؛ یعنى مرکز تصمیم گیرنده من رها است و از هیچ کس فرمان نمىبرد. موسیقى و خواندن مىتواند این مدیر عامل را رام کند. البته رام کردن دو گونه است. این مدیر عامل یا با دعاى کمیل نرم مىشود که نرمش صادق است و یا با حشیش که نرمش کاذب است. آنکه با دعا و مناجات نرم شد، با خدا رابطه دارد و بر خلاف رضاى خدا هیچ کارى نمىکند، نرمش او حقیقى است؛ ولى کسى که با حشیش نرم شد، نرمش کاذب و زودگذر دارد. ادبیات از بهترین ابزارهاى تعدیل این مدیر عامل است. خواندن و گفتن شعر و نثرهاى دلپذیر براى این کار بسیار سودمند است. «H}ان من الشعر لحکمه{H» را از پیامبر علیه آلاف التحیه و الثناء نقل کردهاند. آشنا بودن با اشعار پر مغز را حکمت مىدانند. اشعار پر مغز انسان را نرم مىکند. ما شرقىها، به خصوص ما ایرانیان شیعه، از ادبیات و شعر موزون و خوش آهنگ بیشتر لذت مىبریم. بهتر است سعى کنیم از نواختن به خواندن منتقل شویم؛ چون نواختن نرمش یا اشک کاذب مىآورد. گاه انسان حادثه غمبارى را مىشنود و گریه مىکند و گاه فقط با شنیدن مارش عزا مىگرید. وقتى انسان با شنیدن مارش عزا مىگرید، نمىداند چه اتفاقى افتاده است. این گریه کاذب است. پس هر اشکى صادق نیست. چنان که هر خندهاى صادق نیست. آهنگها مىتوانند نرمش کاذب ایجاد کنند. خواندن با صداى خوب، اگر غنا نباشد، از بهترین برکتها است. خدا رحمت کند مرحوم فیض و مرحوم حکیم سبزوارى را. این بزرگان غرق احسان حافظ بودهاند. P}هزاران آفرین بر جان حافظ{E}همه غرقیم از احسان حافظ{P مرحوم فیض مىگوید: «P}اى یار مخوان ز اشعار الا غزل حافظ{P». شعر حافظ حالى صادق در آدم پدید مىآورد و یک سلسله معارف است. البته حافظ در ابهام گویى وارد است و درکش براى هر فهمى مقدور نیست. حضرت امیر(ع) مىفرماید: اگر بخواهید از صوت داوود در بهشت استفاده کنید و او براى شما قرآن بخواند، مواظب گوشتان باشید که چه مىشنود. پس براى نرمش مدیر عامل، اول نواختن است. بعد نوبت خواندن مىرسد. خواندن با صداى رسا و ملیح، بسیارى از سرکشىهاى مدیر عامل را تعدیل مىکند. بعدها گاه با مطالعه اشک مىآید و اشکى که با مطالعه این اشعار بر چهره مان جارى مىشود، خیلى بیشتر از اشکى است که با شنیدن آن مىریزیم. انسان تا ننالد این مدیر عامل نرم نمىشود. این خوى سرکش در همه هست. بنابراین، باید مواظب باشیم نواختن، آثار سوء در ما بر جاى نگذارد. شعر خوب خواندن منزّه از غنا خیلى چیز خوبى است؛ بعد انسان با اشعار مأنوس مىشود و زمزمه مىکند و بعد هم مطالعه اشعار اثر دارد. اگر دشمن درونى با آه نرم شود، آدم آرامش پیدا مىکند و گرفتار نرمش کاذب نخواهد شد. نرمش کاذب تخدیر مىکند نه تشویق.