تفاوت بین محب بودن و شیعه بودن
پرسش : آیا بین محب بودن و شیعه بودن تفاوتی است لطفا توضیح دهید؟
پاسخ : از جهت معناى لغوى، واژه شیعه به معناى پیروى کردن و دنباله رو بودن است و از نظر کلامى و اعتقادى، شیعه به کسى گفته مىشود که اولین خلیفه و جانشین پیامبر(ص) را على(ع) بداند. و در اصطلاح اخلاقى شیعه على(ع) بودن به معنى پیرو آن حضرت بودن، یعنى این که انسان شیوه زندگى و رفتار و اخلاق خود را بر اساس زندگى على(ع) تنظیم نماید؛ یعنى آن حضرت و اولاد طاهرینش را عملاً راهنما و الگوى زندگى خویش قرار دهد و بکوشد تا کیفیات نفسانى، اخلاقى و همچنین ظواهر زندگى خود را به کیفیات و کمالات آن حضرات(ع) نزدیک نماید؛ یعنى این که انسان در زندگى فردى و اجتماعىاش و همچنین در زندگى طبیعى و معنوى، پایش را جاى پاى آن اولیاء معصوم(ع) بگذارد و شیعه و دنبالهرو ایشان باشد؛ منتهى نکته قابل توجه این است که این تشیع، دنبالهروى و همانند سازى، بدون محبت، عشق، دلبستگى و ارادت قلبى به ایشان هرگز میسر نمىباشد و از لوازم بسیار ضرورى و اساسى شیعه بودن همانا محبت و علاقه قلبى به ایشان است. در مورد محب بودن هم گفتنى است که اصولاً محبت هنگامى واقعى و اصیل است که بتواند محب را به محبوب نزدیک کند؛ قادر باشد که انسان مرید را به مراد خود شبیه نماید؛ توان آن را داشته باشد که عاشق را به پیروى و دنباله روى از معشوق وا دارد و کارى کند که مجذوب جمال و کمال محبوب، خواسته و ناخواسته تحت اراده و فرمان معشوق خویش درآید. بنابراین در مورد این که شیعه بودن بهتر است یا محب بودن بهترین پاسخ این است که این دو عنوان تنها از حیث مفهوم با هم متفاوت هستند و از حیث مصداق هر دو مساوى مىباشند، یعنى لازمه شیعه بودن محب بودن و لازمه محب اهل بیت(ع) بودن (به معناى حقیقى کلمه) شیعه و پیرو ایشان بودن است. به عبارت دیگر تشیع و پیروى از اهل بیت کارى نیست که زاییده ترس یا اکراه یا جبر و زور و امثال آنها باشد. شیعه بودن عملى است برخاسته از عشق و محبت به خاندان عصمت و طهارت و تنها نیروى عشق به آنهاست که انسان را قادر به اطاعت، مسانخت و همگونى با ایشان مىسازد. محبت علت تشیع و شیعه بودن (به معناى حقیقى کلمه) لازمه اعتقاد عاشقانه به ایشان است. بنابراین محبت و تشیع نسبت به اهل بیت(ع) تنها از حیث مفهوم اختلاف داشته، هر دو از مصداق واحدى برخوردار مىباشند؛ زیرا که نه تشیع و پیروى، بدون محبت و عشق واقعى مقدور است و نه عشق و محبت واقعى، بدون دنباله روى تصور مىشود؛ ولى در عین حال باید توجه نمود که محبت به اهل بیت به طور کلى از دو مرحله: 1- عنوان، اسمى، شناسنامهاى و ادعائى، 2- محبت واقعى برخاسته از شناخت و آگاهى، برخوردار است که تنها عشق و محبت واقعى برخاسته از شناخت و عمق است که انسان را به مشابهت و پیروى عملى و مشاکلت با شخصیت و زندگى امام محبوب(ع) وا مىدارد و محبت ادعائى سطحى و شناسنامهاى ارزش کاربردى چندانى ندارد و به حقیقت نمىتوان هر مدعى محبت را شیعه واقعى به شمار آورد. اما ناگفته نماند که محبت یک شعله گرمى بخش درونى است که فروزش آن داراى درجات مىباشد و به هر مقدار محبت به شوق نزدیک شود ثمر بخشى آن در رفتار نمایانتر است؛ ولى باید دانست که محبت اهل بیت(ع)، چنان اکسیر اعظم و گوهر گرانبهائى است که پایدارى آن محبت در دل و جان هر انسانى حتى به مقدار اندک،منشاء برکات و توفیقات فراوان در دنیا و آخرت مىشود. بنابراین اگر چه محبان على(ع)، شیعه واقعى نباشند، امّا زمینه مساعد بسیار خوبى براى نجات از آلودگى و راهیابى به سعادت دارند.