عشق افلاطونی یعنی چه
پرسش : می خواستم ببینم آیا عشق قبل از ازدواج لازمه یا نه و اینکه می کن عشق افلاطونی یعنی چه؟
پاسخ : ازدواج بزرگترین و مهمترین حادثه در زندگى هر انسان است و موفقیت یا شکست در آن، در سرنوشت هر یک از طرفین، چه مرد و چه زن، اثرى ژرف و تعیین کننده برجاى مىنهد و چه بسا اصلىترین و برجستهترین خطوط سیر زندگانى ایشان را رقم بزند. اساسىترین عامل پیوند بین زن و شوهر، عشق و محبت است. عشق و علاقه بین همسران یکى از موهبتها و نشانههاى رحمت خدا است V}(روم: 21){V گر چه در ابتدا به صورت علاقه و وابستگى طبیعى و غریزى، بین پسر و دختر به وجود مىآید و مقدمات ازدواج و زندگى مشترک بین آنها را فراهم مىکند، ولى کم کم به دلایلى این علاقه و وابستگى مىتواند شدید شود و منجر به عشق گردد، که اصطلاحاً به آن عشق افلاطونى یا عشق عاقلانه مىگویند. عشق به این معنا یعنى ابراز علاقه و محبت و رابطه عاطفى با جنس مخالف فقط بعد از ازدواج صحیح است اما قبل از ازدواج، علاوه بر اینکه از نظر اسلام جایز نیست در تصیمیمگیرى صحیح براى ازدواج نیز اختلال ایجاد مىکند و قدرت انتخاب همسر را از فرد سلب مىکند، زیرا پیر و دختر اگر قبل از ازدواج، بر اثر آشنایى هایى سطحى، عاشق و دل باخته هم شوند، نمىتواند برداشت صحیحى از یکدیگر داشته باشند و بسیارى از زوایاى فکرى و اخلاقى یکدیگر را نمىبینند. بنابراین پسر ودختر قبل از اینکه همدیگر را کاملاً بشناسند و درباره اخلاق، افکار و خانوادههاى یکدیگر فکر کنند و نیز از نظرات خانوادههایشان با خبر شوند، نباید رابطه عاشقانه داشته باشند تا بهتر بتوانند عیبها و نقصهاى یکدیگر را تشخیص دهند و تصمیمشان براى ازدواج، از روى احساس نباشد. ولى اگر این نکته را رعایت نکنند و قبل از ازدواج رابطه عاطفى شدیدى با هم داشته باشند، بعد از اینکه ازدواج کردند و به اخلاق واقعى یکدیگر آگاه شدند، ممکن است احساس شکست کنند و از کرده خود پشیمان شوند. اما در باره قسمت دوم سؤالتان بهتر آن است عبارتى از خود افلاطون آورده شود. افلاطون درباب عشق چنین مىگوید: «روح آدمى قبل از ورود به جهان مادى در عالم مجردات، حسن مطلق و حقیقت زیبایى یعنى خیر را بى حجاب و بى پرده عیان دیده است. و زمانى که در این جهان ماده حسن ظاهرى و مجازى را مشاهده مىکند، حسن مطلق و زیبایى حقیقى را که در عالم مجردات دیده بود براى خود تداعى مىکند، از آن فاصله و هجر و دورى احساس غم و ناراحتى مىکند، و عشق او شورد و غوغایى در دل او ایجاد مىکند و او شیفته و شیداى زیبالیى و جمال مىگردد، و بسان مرغ و پرندهاى در قفس بى تابى مىکند و مىخواهد پرواز کند و خود را به او برساند. «وجود عواطف و محبتها نشانه رسیدن به محبوب و حق و شوق دیدار حق است و عشق جسمانى همانند حسن صورى مجازى مىباشد، و عشق حقیقى مانند سودایى است که سر حکیم مىزند. او عشق مجازى را باعث خروج جسم از عقیمى و به وجود آمدن فرزند و ابقاى نوع مىداند، و عشق حقیقى را نیز سبب خروج روح از عقیمى و رهایى آن از نازایى دانسته که سبب درک اشراق و زندگى جاوید و شناخت جمال حق و نیکى مطلق و حیات روحانى مىشود. و انسان آن زمان به کمال علم دسترسى پیدا مىکند که به حقیقت حق برسد و جمال حق را بى پرده ببیند و یگانگى عالم و معلوم و اتحاد و پیوستگى عاقل و معقول حاصل شود. V}(سیر حکمت در اروپا، ص 40-39 و کتاب فرهنگ اشعار حافظ، تألیف دکتر احمد على رجایى بخارائى، ص 614.){V بنابراین عشق افلاطونى، یک عشق عقلانى و خارج از جهان محسوسات و عالم مادى است. که یک عشق حقیقى و حکایت از استصال فرد به عالم مجردات است.