رابطه سماع با موسیقی چیست
پرسش : سماع چیست؟ آیا سماع با رقص همخوانی دارد؟ چرا عارفانی همانند «مولوی» و … در هنگام سرودن شعر سماع داشته اند؟ رابطه ی سماع با موسیقی را بیان کنید؟
پاسخ : (1). «سماع» – که نوعاً در قالب رقص، موسیقى، شعر و آواز است – در نزد تمامى اهل تصوف و عرفان، مورد تأیید نمىباشد. برخى از اهل تصوف، با تمسک به بعضى از آیات قرآن کریم – که مشتقات واژه سمع در آن به کار رفته – به دنبال مستمسکى براى تأیید این موضوع مىباشند.(2) عدهاى دیگر این موضوع را به رقص و سماع رسول خداصلى الله علیه وآله مستند ساختهاند:(3) گروهى دیگر از صوفیان، سماع را علاوه بر آواز خوانى، رقص و پایکوبى با ویژگىهاى دیگرى چون رقص در میان زنان نامحرم، خواندن شعر به جاى قرآن در مجالس در سماع، آمیختن سماع با میگسارى، سماع با پسران نوجوان و زیبا و گاهى با بعضى گناهان دیگر مختلط کردهاند!!(4) برخى از اهل تصوف معتقدند: سماع به دلیل آنکه مبتدیان سلوک را از پراکندگى غفلت نجات مىدهد، امرى جایز و رواست!(5) گروهى دیگر نیز برآنند که سماع هیجانات، تمایلات، حسرتها، آرزوها و ناکامىهاى انسان را آشکار مىسازد و با صرف انرژىهاى روحى و مغزى – که در سماع تجلى مىیابد – کمکم فرو مىنشیند و این آرامش براى سالک ضرورى و حتمى است!(6) پارهاى دیگر از صوفیان منشأ این مسأله را امرى مقدس قلمداد مىکنند و معتقدند: سماع رقص نیست؛ بلکه حالتى است که انسان از هستى خویش مىگذرد و سرو پا گم کرده و بیهوش و محو مىشود!(7) سالک وقتى در سماع دست به هوا مىافشاند، به زبان رمز هر چه را براى او تعلّقات خودى محسوب مىشود، به هواى انداخته،و از خود دور مىسازد و چون پاى به زمین مىکوبد، خودى خود را که از پایبندى به زمین رشته بود و او را به آن پایبند مىداشت – زیر لگد خرد مىکند و هرچه جسم در طى این حرکات بیشتر خسته مىشود، روح بیشتر احساس سبکى و بى وزنى مىکند و بیشتر خود را آماده عروج مىیابد!(8) در واقع اینان «سماع» را وسیلهاى براى عروج روح تلقى مىکردند؛ مانند نماز که دریچهاى براى ورود به عوالم الهى است! برخى نیز «سماع راست» را با «نماز راستین» متفاوت نمىدیدند و معتقد بودند: هر کس ذوق و تمیز دارد در مورد مظروف و محتوا هرگز از تفاوت ظروف به اشتباه نمىافتد. آنچه را که غذاى روح و جان اوست – در هر ظرف که باشد – مىشناسد؛ از این رو، در وراى ظاهر سماع و عبادت – که دو ظرف مختلف به نظر مىرسد – آنچه را در هر دو ظرف ذوق روحى به او مىدهد، جز غذاى واحد تلقى نمىکند و از همین رو هیچ اشکالى ندارد که در حال سماع نماز ترک شود!!(9) به اعتقاد ما اصل این مسأله مخدوش است و با هر رویکردى که به سماع نگریسته شود – چه سماعى که با گناه همراه است و چه بدون آن – از دیدگاه تشیع پذیرفتنى نیست؛ زیرا: یکم. برخى از عارفان «سماع» را امرى مردود تلقى کرده و آن را نشانه ناپختگى سالک، سبک عقلى و بىخبرى دانستهاند.(10) شخصیتى همچون ابن عربى، سماع را در هر قالبش پدیدهاى ضد عرفان و ناسازگار با مقام و روح آن دانسته است. به اعتقاد وى «سلوک معنوى» وقار و طمأنینه مىآورد؛ نه جست و خیز و پاى بازى و رفتار سبک؛ در نظر گاه او، انفعال و شور حالى که بر اثر شنیدن نغمهها و آوازها پدید مىآید، ریشه نفسانى دارد. این خود طبیعى و نفسانى است که به ابتهاج و جست و خیز درمىآید؛ نه خود معنوى و الهى. از این رو علاقه و دلبستگى به سماع، نشانه نقص و ناشى از انگیزههاى غیر الهى و به نوعى وسوسه شیطان است. به گفته ابن عربى حتى اگر فردى به بلوغ عرفانى و مرحله تکمیل و کمال رسیده باشد و به سماع اشتغال ورزد، از مرحله کمال خویش سقوط کرده و به خواسته نفسانى و غیر الهى خود، جواب مثبت داده است.(11) برخى از اهل عرفان این گونه بر سماع تاختهاند: “[اینان چون] نمىتوانند که مجلس فسقى بر سازند – که سالوس و ناموس ایشان خراب مىشود – قوّالان خوش گوى، خوش آواز حاضر کنند و هرچهشان دل آرزو کند و هوى خواهد، شنوند و گویند و زنند و این را حلقه ذکر نام کنند و این نابالغان بطال خود را بر فتراک دولت آن رسیدگان محقق مجتهد مىبندند و معصیت را عبادت مىشمرند، و آن را طریق فقر و مشایخ نام مىکنند! این نه صراط مستقیم است. بل بدعتى عظیم است که در میان امت محمدصلى الله علیه وآله افتاده است».(12) دوّم. از آیات وارده در خصوص «سمع» نمىتوان هیچ استفادهاى براى مستند سازى «سماع مصطلح» کرد و برخى از اهل تصوف بر بى پایگى احادیثى که موضوع را به اعمال و رفتار رسول اکرمصلى الله علیه وآله نسبت مىدهند، اذعان کردهاند.(13) سوّم.چنان که در بخشهاى دیگر آن مجموعه اشاره کردیم،(14) مسأله «حرام» ریشه در تکوین دارد و نباید محقق شود، از این رو چگونه پدیدهاى که براى سلوک معنوى و رسیدن به مقصود نباید عملى شود و حتّى باید کوشید تا انجام نپذیرد؛ مىتواند آدمى را در سلوک مدد رساند؟! آیا مىتوان خشنودى خداوند را با اعمالى که خود وى حرام کرده است، به دست آورد؟! قرآن مجید به مؤمنان خاطرنشان مىسازد: مراقب شگردهاى شیطان باشند، چون یکى از شگردهاى او براى گمراه ساختن مردمان این است که اعمال بد و زشت آنان را زینت بخشیده و نیک جلوه مىدهد؛ از این رو در اسلام به ترک شبهات و موارد مشتبه تأکید شده است؛ زیرا آنها سرچشمه فریبکارىهاى شیطان است.(15) اولیاى الهى بنابر مستندات روایى و تاریخى، اگر اندک توجهى به غیر محبوب داشتند و یا پرداختن به لذتهاى حلال مانع از سیر و سلوک آنان مىشده، توبه و استغفار مىکردند؛ چه رسد به افعال و اعمالى که گناه و حرام بودنشان محرز و ثابت است.(16) چهارم. چنان که بارها اشاره شد، میزان و معیار در صحّت و سقم سیروسلوک و روش آن، قرآن کریم و اهل بیتعلیهم السلام است و ما در خصوص سماع در قالبهاى گوناگونش، به عنوان ابزارى تأیید شده در سلوک معنوى دلیلى از قرآن و اهل بیتعلیهم السلام نیافتهایم. از این رو نمىتوان سماع را همچون نماز تلقى کرد و به دلیل همسانى در روح، به ظرف آن روى آورد.باید «شریعت»، در مرحله «طریقت» و نیز «حقیقت» حفظ شود و این شریعت همان بایدها و نبایدهایى است که شارع مقدس براى ما بیان کرده و نمىتوان امرى را به دلیل آنکه نتیجه فرضىاش مانند نتیجه نماز (عروج روحى) است، به عنوان امرى شرعى تلقى نمود؛ امرى مشروع است که یا در قرآن و یا در گفتار و رفتار عترت طاهره به ما معرفى شود و در خصوص «سماع» چنین چیزى یافت نشده است. پنجم. این واقعیت را مىپذیریم که احساس و عواطف، بخش جدا نشدنى از ساختار روانى انسان است و این قوا ابزار و وسیلهاى براى رشد و تکامل محسوب مىشود؛ چنان که این حقیقت را نیز انکار نمىکنیم که بعضى از عوامل هنرى، مىتوانند زمینه ساز امور معنوى و سلوک باشند و انسان را به سوى هدفهاى عرفانى سوق دهند؛ ولى در رابطه با تغییر احساس و عواطف و محرکهاى آن، توجّه به دو نکته بایسته است: 1. هدفى که هنر در راه آن به کار گرفته مىشود. 2. میزان و درجه تحریک احساس و همچنین نوع محرک. بدون تردید هنر جنبه ابزارى دارد؛ از این رو هم مىتواند در راه تعالى هدفهاى انسانى به کار گرفته شود و هم در راههاى ضد انسانى. پس باید قبل از هر چیز هدف و آرمان هنر شناخته شود. از سوى دیگر تشدید و تهییج عواطف – بدون رعایت اعتدال و ضوابط – نه تنهاسودمند و تکامل آفرین نیست؛ بلکه ممکن است انحراف آور و گمراه کننده نیز باشد! تنها داشتن یک هدف متعالى کافى نیست؛ بلکه باید به دنبال آن از وسائل و ابزار رسیدن به آن هدف نیز درست و با کیفیت و کمیت مناسب، استفاده کرد. پیچیدگى و حساسیت ساختار روانى انسان و رابطه آن با محرکش، ما را به این نقطه رهنمون مىشود که باید با احتیاط قدم برداریم و در ین خصوص به رهنمودهاى رهبران الهى – که به خوبى به این امر واقف بودهاند – توجّه کنیم. اگر محرکى بیش از حد، عواطف و احساسات را تحریک نمود – به شکلى که کارآیى و داورى مدیریت حرکت مختل شود – آدمى را در بکارگیرى درست از عواطف براى سیر تکاملى خویش ناکام خواهد ساخت. «سلوک عرفانى» یک سیر صرفاً احساسى و انگیزشى نیست؛ بلکه طریق مشخص و راه معلوم و معینى دارد که سرعت بیش از حدّ در آن، موجب انحراف در آن مىشود. از این رو در این خصوص باید گوش جان به رهنمودهاى رهبران الهى سپرد و دانست که با چه ابزارى، مىتوان احساسات و عواطف را به حد و اندازه و معتدل، در سلوک معنوى به خدمت گرفت. روشن است که سماع در قالب گوناگون آن، محرکى است که اعتدال در عواطف و احساسات و هیجانات را از میان برده و تلقین پذیرى و توهم را – که موجب انحراف در سلوک معنوى مىشود – در پى مىآورد.(17) حسن ختام پاسخ به این پرسش را به گفته صدرالمتألهین در خصوص عارف نمایان زمانش مزیّن مىسازیم: «نُقل مجالس این گروه اشعار است. شعرهایى در توصیف زیبایى معشوقان و دلربایى محبوبان و لذت وصال و درد فراق آنان؛ در صورتى که بیشتر حضار ین مجالس سفلگانى از عوام الناساند با قلبهاى آکنده از شهوات و درونهایى از لذتگیرى و توجه به صورتهاى زیبا، جدا نشدنى! به همین سبب خواندن اشعارى چنین با آهنگهاى مخصوص، جز برانگیختن آن شهوتهاى پنهان و بیماریهاى مزمن – که در درون آنها ریشه دوانیده است – کارى نمىکند».(18) 1) در بخشهایى از این پاسخدهى وام دار زحمات فاضل ارجمند آقاى حسن یوسفیان هستم. «شکر الله مساعیه». 2) مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، ص189، اسرار التوحید، ص277. 3) مصباحالهدایه، ص201. 4) مناقب العارفین، ج1، ص 419؛ احیاء علوم الدین، ج2، ص327 – 325؛ ابعاد عرفانى اسلام، ص 535؛ نفحات الانس، ص 590 – 461. 5) سماع نامههاى فارسى، ص 83 – 84. 6) عرفان اسلامى، ص 170 – 171. 7) معارف، ص 313؛ الفتوحات المکیه، ج4؛ ص88؛ طبقات الصوفیه، ص 375. 8) پله پله تا ملاقات خدا، ص 181. 9) همان، ص 178 و 182 – 183. 10) طبقات الصوفیه، ص432؛ اوراد الاحباب، ج2، ص229. 11) نگا: الفتوحات المکیه، ج1، ص210 به بعد و ج2، ص366 به بعد و ج3، ص562 به بعد و ج4 ص270؛ شاهد در مجموعه رسائل. 12) حدیقه الحقیقه، ص89. 13) عوارف المعارف، ص205. 14) همین نوشتار مبحث شریعت. 15) نکا: انعام (6)، آیه 43؛ توبه (9)، آیه 37؛ عنکبوت (29)، آیه 38؛ فاطر (35)؛ آیه 8؛ محمد (47)، آیه 14. 16) پژوهشى در عصمت معصومان، ص 330 – 332. 17) عرفان اسلامى، س 167 – 171. 18) عرفان و عارف نمایان، ص57؛ براى اطلاع بیشتر در خصوص سماع. ر.ک: سید محمد على مدرسى طباطبایى سماع؛ عرفان و مولوى، انتشارات یزدان؛ حسین حیدرخانى، سماع عارفان، انتشارات سنایى؛ هاشم معروف الحسنى، تصوف و تشیع، ص 440 – 456؛ نقد صوفى، ص 259 – 295.