منظور از جامعه سالم چیست
پرسش : تا چه مقدار وضع جامعه را سالم می بینید؟
پاسخ : در ابتدا باید به این موضوع بپردازیم که منظور از جامعه سالم چیست؟ و چه تعریف و شاخص هایی از جامعه سالم داریم؟ مسلما پاسخ این سوال نسبت به نوع جهان بینی و دیدگاه های افراد متفاوت است؛ دیدگاهی که بر جهان بینی مادی و منقطع از ماوراء استوار است، به ظواهر جامعه و شاخصه های ویژه ای (نظیر نظم، بهداشت، امنیت و …) که بر این اساس ترسیم شده است، اکتفا می کند، اما دیدگاهی که مبتنی بر جهان بینی الهی است و با دیدی واقع بینانه به تمام ابعاد وجودی انسان نظر دارد، هرگز به چنین تعریفی از جامعه سالم اکتفا نمی کند. بلکه جامعه ای را سالم می داند که علاوه بر این شاخصه های مادی، به ابعاد معنوی و روحی انسان در راستای تکامل فرد و جامعه توجه داشته و آنها را در نظر بگیرد. بر این اساس از دیدگاه توحیدی جامعه سالم در واقع همان جامعه اسلامی و جامعه مبتنی بر دین است. در هر صورت پی بردن به اینکه آیا جامعه ما جامعه ای سالم است نیازمند شناخت دقیق جامعهى اسلامى، ویژگىهاى آن و تطبیق آن بر جامعهى کنونى ماست: الف) تعریف جامعهى اسلامى و ویژگىهاى آن: جامعترین تعریفى که از جامعهى دینى وجود دارد این است: جامعهى دینى، جامعهاى است «دینباور»، «دین مدار»، «دینداور» و «مطلوب دین»V}(جامعهى برین، سید موسى میرمدرسى، چاپ اول، 1380، صص 209 – 210).{V. جامعهى دینى جامعهاى است که شبکه روابط اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، حقوقى و اخلاقى آن بر اساس دین و آموزههاى آن تنظیم شده باشد. جامعهى دینى جامعهاى است که در آن داورى با دین باشد و افراد آهنگ خود را همیشه با دین موزون کنند. جامعهى دینى دغدغهى دین دارد و این دغدغه و احساس نیاز به همسو کردن خود با دین، تنها به امور فردى و عبادیات و اخلاق فردى محدود نمىشود: بلکه نسبت میان دین و کلیهى امور و روابط اجتماعى باید سنجیده شود و داورى دین در همه خطوط و زوایاى تمامى شبکهى روابط اجتماعى نافذ باشدV}(جامعهى دینى، جامعهى مدنى، احمد واعظى، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهى اسلامى، چاپ اول، 1377، صص 88 – 90).{V بر این اساس ویژگىهاى جامعهى دینى عبارتند ازV}(حکومت دینى، حمیدرضا شاکرین، انتشارات معارف).{V : 1ـ دینباورى و اعتقاد به آموزههاى دینى. 2ـ تنظیم نظام حقوقى خود بر اساس دین (شریعتمدارى). 3ـ داراى نظام دینى است و جز حکومت دینى را برنمىتابد(نظام دینى). 4ـ در جامعهى دینى، مردم سلوک و رفتار فردى و اجتماعى خود را با دین موزون مىکنند و داورى دین را در این باره پذیرایند(دینداورى). 5ـ چنین جامعهاى قطعاً مطلوب و مورد رضایت دین نیز هست (مطلوب دین). جامعهاى که بر اساس مؤلفهها و ویژگىهاى فوق شکل گرفته باشد، جامعهاى دینى است. بر این اساس مىتوان دو معیار اصلى براى جامعهى اسلامى نام برد: 1ـ افراد جامعه به دین مبین اسلام باور داشته و آن را در رفتار فردى و اجتماعى خود متجلى سازند. 2ـ کلیه نظامهاى حقوقى و ساختارهاى سیاسى بر اساس دین مبین اسلام تنظیم شده باشد. نکتهى مهمى که در این جا قابل ذکر است، توجه به مراتب متعدد جامعهى اسلامى است. یعنى این که به هر مقدار این دو معیار فوق در جامعهاى رعایت شود، درصد و میزان اسلامیّت آن جامعه بالاتر مىرود. ب) بررسى اسلامى بودن جامعهى کنونى ایران: با نگاهى به واقعیات جامعهى کنونى ایران مشخص مىشود که بحمدالله جامعه ما از دو معیار اصلى جامعهى اسلامى برخوردار است. زیرا اولاً اکثر افراد جامعه به دین مبین اسلام عقیده و باور دارند. و ثانیاً نظام حقوقى و ساختار سیاسى جامعه نیز بر اساس آموزههاى دین مبین اسلام شکل گرفته است. بنابر این در اصل اسلامى بودن جامعهى ما هیچگونه تردیدى نیست. اما این که به چه میزان از اسلامیّت برخوردار هستیم نیازمند بررسى عملکرد ارکان و عناصر تشکیل دهندهى جامعهى اسلامى اعم از افراد جامعه، مسؤولین، نهادها و دستگاههاى دولتى و… و میزان انطباق آن با آموزههاى دین مبین اسلام است. در این زمینه به صورت مختصر باید گفت: نظام جمهورى اسلامى که بر اساس آموزههاى دین مبین اسلام تشکیل شد، از ابتدا تاکنون تمامى سعى و تلاش خود را در جهت تحقق و اجراى کامل تعالیم و ارزشهاى اسلامى در سطح جامعه به کار بسته است. و در این راه تا آن جا که امکانات مادى و معنوى اجازه داده از هیچ تلاشى دریغ نکرده است. اما باید به این نکته نیز توجه داشت که وجود نظام سیاسى و حقوقى منطبق با دین در صورتى در اجراى کامل تعالیم و ارزشهاى اسلامى در سطح جامعه موفق خواهد بود که سایر شرایط و زمینههاى لازم (از قبیل وجود منابع انسانى مورد نیاز، کارگزاران و مدیرانى صالح، مردم وفادار و همیشه در صحنه، کفایت منابع مادى و اقتصادى و..). مهیا بوده و به علاوه موانع و مشکلات (از قبیل تهدیدات خارجى و تهاجمات نظامى و فرهنگى، محاصرههاى اقتصادى و سیاسى و نظامى، بدعتها و سنتهاى غلط، دنیاگرایى تجمل پرستى و..). وجود نداشته باشد؛ وگرنه هرگز آن حکومت دینى در اصلاح کامل جامعه موفق نخواهد بود. این موضوع درباره حکومت امیرالمؤمنین(ع) نیز مطرح است. حضرت على(ع) از سوى خداوند متعال به عنوان ولى جامعه اسلامى و همتراز پیامبر اکرم(ص) معرفى شده و هیچ تردیدى در حقانیت و مشروعیت حکومت ایشان وجود ندارد. در قرآن کریم ابلاغ ولایت ایشان به وسیله پیامبر اکرم(ص)، موجب اکمال دین و اتمام نعمت و راضى بودن به دین اسلام دانسته شده است. (مائده، آیه 3) اما با نگاهى به تاریخ پنجساله حکومت مولاى متقیان و اوضاع اجتماعى حاکم بر آن دوران، روشن مىشود که موانع زیاد فراروى آن حضرت بوده است. جنگهاى داخلى صفین، جمل و نهروان، تهدیدات دشمنان خارجى، کمبود نیروى انسانى توانمند و تربیت یافته، کثرت مشکلات، گستردگى بدعتها و سنتهاى فاسد و آلودگىهاى مزمن اجتماعى، تغییر چارچوب نظام ارزشى و… تنها گوشهاى از مشکلات ایجاد شده در حکومت عدل امام على(ع) است. دنیاگرایى مردم، خیانت و یا نافرمانى برخى کارگزاران و فرماندهان آن حضرت و… از مسائلى بودند که آن حضرت در تمام دوران حکومت خود با آن روبهرو بودند؛ ولى در همان حال آن حضرت شایستهترین فرد براى حکومت و زمامدارى جامعه اسلامى در اوضاع آن روز بود و این نابسامانىها هیچگاه تردیدى در اصل مشروعیت ولایت آن حضرت ایجاد نمىکند. حال آیا مىتوان بدلیل وجود آن مشکلات، حکومت امام على(ع) را نالایق و ناکارآمد معرفى کرد و یا این که آن جامعه را غیراسلامى دانست در هر صورت براى حل اساسى این شبهه لازم است، فلسفه اصلى و اهداف تشکیل حکومت اسلامى و نهایت چیزى که مىتوان از حکومت اسلامى انتظار داشت، مشخص نمود. بر این اساس مهمترین فلسفه و اهداف تشکیل حکومت اسلامى عبارت است از: 1. استقرار توحید و خداپرستى در زمین و رهانیدن مردم از بندگى و فرمانبردارى غیر خدا: «و لقد بعثنا فى کل امهٍ رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت…»V}نحل، آیه 36).{V روشن است تحقق این هدف بسیار خطیر و بزرگ، نیازمند سازمان و قدرت سیاسى ـ اجتماعى است. 2. رشد و تعالى علمى، فرهنگى و تربیتى انسانها و رهایى و…. آنان از نادانى و جهل. «هو الذى بعث فى الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یُعلّمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفى ضلالٍ مبین»، (جمعه، آیه 2). 3. آزادسازى و رهایى تودههاى مردم و انسانهاى مستضعف از چنگال ظالمان و ستمگران و از زنجیرهاى اسارت و بردگى: «… و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التى کانت علیهم…»، (اعراف، آیه 157). 4. برپایى جامعه نمونه و مدینه فاضله آرمانى از راه اقامه قسط و عدل اسلامى: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط…»، (حدید، آیه 25). 5. اجراى کامل قوانین آسمانى اسلام با تمام ابعاد آن (اعم از قوانین اقتصادى، حقوقى، اجتماعى، سیاسى، نظامى و..). پس فلسفه تشکیل حکومت، تأمین نیازهاى مادى و معنوى و فراهم نمودن زمینه و بستر رشد و تکامل انسان و در نتیجه سعادت و خوشبختى او در دنیا و آخرت است. حکومت اسلامى موظف است، با تمامى امکانات و در حد توان خود، زمینههاى کمال انسانها را فراهم نموده، زمینههاى فساد را از میان بردارد. اما آیا اینکه با فراهم بودن تمامى این زمینهها و بسترسازىها، همه افراد جامعه اصلاح و جامع کاملاً اسلامى خواهد شد، در جواب مىتوان به این آیه اشاره کرد که: «انّ الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم…؛ خداوند هیچ قومى را تغییر نمىدهد؛ مگر آنان حال خود را تغییر دهند»، (رعد، آیه 11). بر مبناى این اصل مهم هرگونه تغییرى در سرنوشت انسانها و اصلاح یا انحطاط اجتماعى و فردى یک جامعه، منوط به خواست و اراده انسان است. افراد یک جامعه، زمانى به طور کامل اصلاح مىشوند که بر اساس اراده، گزینش و کنش اختیارى خود بتوانند از شرایط محیطى ـ که به برکت حاکمانى عادل و الهى، قوانین به احکام و ارزشها و معارف اسلامى به وجود آمده ـ استفاده کنند و راه تعالى و تکامل خود را در پیش گیرند. بنابراین وجود حاکمانى الهى و سایر شرایط محیطى (قوانین اسلامى، تأمین نیازهاى مادى و رفاه، امنیت و..). هر چند در روند تکاملى و اصلاح جامعه امرى کاملاً ضرورى و لازم است؛ اما به هیچ وجه کافى نیست؛ بلکه اراده و گزینش و کنش اختیارى خود افراد یک جامعه نیز، شرط دیگر این مجموعه است. از این رو شاهدیم که در طول تاریخ، با این که پیشوایان الهى (مانند پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) در جامعه بودهاند و تمام شرایط و زمینههاى رشد و تعالى براى مردم فراهم بوده است؛ اما چون همه افراد آن جامعه، به چنان درک و شناختِ عمیق ـ نرسیده بودند، که اصلاح کامل و فراگیر در جامعه محقق نشد. به علاوه، همان طور که پیشوایان معصوم ما، هرگز مدعى اصلاح کامل جامعه نبودند؛ هیچ یک از مسؤولان جامعه اسلامى ما نیز هرگز چنین ادعایى را ندارند و نخواهند داشت. البته آنان موظفاند زمینههاى اصلاح جامعه را فراهم آورند؛ اما تا زمانى که خودِ افراد جامعه اراده نکنند، این برنامه عملى نخواهد شد. در هر صورت باید بدانیم که مسأله مفاسد اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى از قبیل وجود فقر، تبعیض و عدم رعایت عدالت اجتماعى در جامعه ما، به هیچ وجه منطبق با تعالیم دینى مقدس اسلام و اصول و ارزشها و آرمانهاى نظام جمهورى اسلامى نبوده و همواره یکى از دغدغههاى مسؤولین نظام خصوصا مقام معظم رهبرى بوده است. معظمله مکررا نارضایتى خود را از این مسأله ابراز داشته و از متولیان امر خواستار رسیدگى جدى براى حل این معضل شدهاند زیرا تداوم نظام و انقلاب اسلامى نیز وابسته به اصلاح ساختارهاى اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى جامعه و مبارزه با مظاهر فساد و پیوند، همراهى و محبت بین مردم و مسؤولین اداره کننده نظام مىباشد. نکته دیگر آنکه در جامعهى اسلامى همه افراد جامعه از مردم گرفته تا زمامداران و کارگزاران، همه مسؤولند و به نسبت مسؤولیّت خویش پاسخگو هستند. بنابر این نمىتوان همهى مشکلات و معضلات جامعه را متوجه فرد یا دستگاهى خاص نمود و از آن انتظار حلّ همه مسائل را داشت. مسلماً زمانى که همه مردم و مسئولین جامعه به دین باور داشته باشند و در راه اجراى آن در تمام عرصهها تلاش جدّى نمایند، مىتوان انتظار زدودن مظاهر غیراسلامى از جامعه را داشت. بر این اساس وظایف دانشجویان متعهد و دلسوز براى اصلاح جامعه سنگینتر مىشود و مشکلات و معضلات جامعه نه تنها نباید باعث یأس و ناامیدى و تردید در انجام وظایف فردى و اجتماعى ما شود، بلکه باید انگیزه و عزم ما را در اصلاح جامعه راسختر نماید. اتکاء به خداوند متعال و یارى خواستن از او و توسّل به ائمه اطهار(ع) بهترین پشتوانهى هر فرد در چنین شرایطى است. A}و من یتوکل على الله فهو حسبه{A(V}طلاق، آیهى 3).{V که هم باعث جلوگیرى از سستى و ضعف ایمان مىشود و هم راههاى هدایت و خروج از مشکلات را بر روى انسان مىگشاید. و در انجام وظایف و تکالیف فردى و اجتماعى خود از هیچ گونه تلاش و مجاهدتى دریغ نورزید و به این وعدهى الهى مطمئن باشید که A}والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین{A(V}عنکبوت، آیهى 69).{V