تفاوت عرفان عملی و اخلاق
پرسش : رابطه علم اخلاق وعرفان عملی را توضیح دهید؟
پاسخ : شهید مطهری پیرامون تفاوت عرفان عملی و اخلاق می گوید: بخش عملی عرفان از این نظر مانند علم اخلاق است که درباره «چه باید»ها بحث می کند با این تفاوت که: اولا عرفان درباره روابط انسان با خودش و با جهان و با خدا بحث می کند و عمده نظرش درباره روابط انسان با خداست و حال انکه همه سیستم های اخلاقی ضرورتی نمی بینند که درباره روابط انسان با خدا بحث کنند، فقط سیستم های اخلاقی مذهبی این جهت را مورد عنایت و توجه قرار می دهند. ثانیا سیر و سلوک عرفانی – همچنانکه از مفهوم این دو کلمه پیداست – پویا و متحرک است، بر خلاف اخلاق که ساکن است، یعنی در عرفان سخن از نقطه آغاز است و از مقصد و منازل و مراحلی که به ترتیب سالک باید طی کند تا به سر منزل نهایی برسد. از نظر عارف واقعا هم اکنون برای انسان «صراط» وجود دارد و آن صراط را باید بپیماید و مرحله به مرحله و منزل به منزل طی نماید، و رسیدن به منزل بعدی بدون گذر کردن از منزل قبلی ناممکن است. از نظر عارف، روح بشر مانند یک گیاه و یا یک کودک است و کمالش در نمو و رشدی است که طبق نظام مخصوص باید صورت گیردولی در اخلاص صرفا سخن از یک سلسله فضائل است از قبیل راستی، درستی ، عدالت، عفت، احسان، انصاف، ایثار و غیره که روح باید به آنها مزین و متحلی گردد. از نظر اخلاق، روح انسان مانند خانه ای است که باید با یک سلسله زیورها و زینت ها و نقاشی ها مزین گردد بدون اینکه ترتیبی در کار باشد که از کجا آغاز شود و به کجا انتها یابد، مثلا از سقف شروع شود یا از دیوارها و از کدام دیوار، از بالای دیوار یا از پایین. در عرفان بر عکس، عناصر اخلاقی مطرح می شود اما به اصطلاح به صورت دیالیکتیکی ، یعنی متحرک و پویا. ثالثا عناصر روحی اخلاقی محدود است به معانی و مفاهیمی که غالبا آنها را می شناسند، اما عناصر روحی عرفانی بسی وسیعتر و گسترده تر است. در سیر و سلوک عرفانی از یک سلسله احوال و واردات قلبی سخن می رود که منحصرا به یک «سالک راه» در خلال مجاهدات و طی طریق ها دست می دهد و مردم دیگر از این احوال و واردات بی خبرند. V}(مجموعه آثار شهید مطهری، ج 14، ص 548){V آیت الله جوادی آملی در این باره آورده است: فرق عرفان عملی با اخلاق در تمایز عرفان نظری از اخلاق نظری نهفته است، زیرا عرفان عملی برای تحقق ره آورد عرفان نظری است چه اینکه به نوبهء خویش زمینه ساز تبیین مسائل آن هم می باشد، ولی اخلاق عملی برای تحقق رهنمود اخلاق نظری است. فرق فلسفه خواهد بود و محور اثباتی آن وحدت شخصی حقیقت وجود و حصر هستی در آن می باشد و هر چه به نام جهان امکان نامیده می شود، نمود آن بود است نه اینکه خود دارای بود _هر چند ضعیف _ باشد و تعینات اسمائی و صفاتی هر یک در عین آنکه ظهور آن هستی محض است، حجاب شهودی نیز خواهد بود. عرفان عملی جهاد و کوشش برای شهود و مدت شخصی وجود و تعینات آن بوده و شهود «نمود بودن» جهان امکان می باشد. «اخلاق نظری» علمی زیر مجموعه فلسفه و نه از علوم کلی بلکه از علوم جزئی به شمار می آید، زیرا پیرامون تهذیب روح و تزکیه قوای ادراکی و تحریکی نفس و مانند آن مباحثی را مطرح می کند که عصاره مسائل آن راجع به شئون نفس می باشد و «اخلاق عملی» کوشش عملی برای پرورش روح مهذب و تربیت نفس زکیه است. در مورد رابطه اخلاق عملی و عرفان عملی می توان گفت: همانطور که فلسفه بمنزله منطق عملی برای عرفان نظری محسوب می شود، اخلاق عملی نیز بمنزله منطق عملی برای عرفان عملی به شمار می آید. V}(تحریر تمهید القواعد، ص 13){V به عبارت دیگر می توان گفت: مهمترین تفاوت عرفان عملی با اخلاق، قطع نظر از روش متفاوت این دو مکتب آنست که در عرفان تنها از رفتار اخلاقی که مطرح است سخن به میان نمی آید، بلکه رابطه انسان با جهان و به ویژه رابطه انسان با خدا سخت مورد توجه و بحث است. اخلاق، هنر درست زیستن و سعادتمندانه شدن است. عرفان نیز می کوشد تا شیوه درست زندگی و راه رسیدن به سعادت را به انسان نشان دهد. از دیدگاه ، عرفانی تیره بختی انسان معلول دوری از اصل خویش است، بنابراین راه سعادت چیزی جز باز جستن روزگار وصل و پیوستن به اصل نخواهد بود. انسان مهجور به سبب اتصاف به صفات منفی و دوری از صفات مثبت الاهی گرفتار زندان نفس و تیره روزی است. لذا باید از کردارهای بد خود پشیمان شود و سپس با سیری روحی و معنوی که سخت دقیق و دشوار است از گناه حقیقی که همانا احساس بودن «احساس خودی» و احساس وجود داشتن در جنب وجود حق است، توبه کند که (وجودک ذنب لایقاس به ذنب» یعنی خود در میان نبیند، همه او بیند و دبین سان به فنای در حق که سعادت واقعی و ابدی است برسد، اما آن سیر روحی و معنوی که فاصله میان بیدار شدن از خواب راه حق باید پشت سر نهد. در باب این مقامات و منازل سخن بسیار است و عارفان بر حسب ذوق و دیدگاه خود از این مقامات و شمار آنها سخن گفته اند. سیر در این مقامات با دو هدف انجام می گیرد: سوی حق ، آن سان که ابن سینا در نمط نهم اشارات، مطرح کرده است مشتمل بر دو حرکت است: 1. حرکت سلبی 2. حرکت ایجابی الف. حرکت سلبی، تخلیه _ این حرکت که سیر الی الحق است، به منظور سلب صفات منفی از نفس صورت می گیرد. در جریان این حرکت، سالک الی الله از شواغل و حجاب ها جدا شده (رفض) و به گفته مولانا، اژدهای نفس بکشد، و به قول ابوسعید ابوالخیر، به طاغوت نفس کفر ورزد تا به خدای مؤمن شود. ب. حرکت ایجابی، تحلیه. این حرکت که همانا سیر فی الحق است به منظور کسب صفات مثبت و آراستن نفس بدین صفت صورت می پذیرد و آن به اصطلاح «تخلق به اخلاق الاهی است». بدین معنی که چون سالک، به گفته هجویری، از اشتغال یا اشغال مانعه مر بنده را از خداوند، اعراض کرد و در مراتب تخلیه ارتقاء یافت و خود را در میان ندید، هر قدرتی را علم او می یابد و هر اراده ای را تحت اراده او می نگرد و با همه وجود باور می دارد که هر وجود صادر از اوست و به راستی همه اوست و این معانی، یعنی به نیک ترین خویها آراسته شدن و به اخلاق الاهی تخلق یافتن، در آستانه فنا قرار گرفتن و آماده وصول و وصال گشتن و سرانجام به حق پیوستن و در وحدت فانی شدن و به سعادت واقعی و ابدی رسیدن. V}(روزنامه همشهری، شماره 1689، 19 آبان 1377){V نتیجه گیری و سخن نهائی اینکه: اخلاق راهی است که برای عموم انسان ها خصوصا متوسطین از مؤمنین رفتنی تر و هموارتر است و عرفان عملی مسیری است که برای خواص از مؤمنین برنامه ریزی شده است. برای مطالعه بیشتر برخی از منابع اخلاق و عرفان عملی معرفی می شود: 1. اوصاف الاشراف، خواجه نصیرالدین طوسی 2. منازل السائرین، خواجه عبدالله انصاری 3. جامع السعادات، نراقی 4. الاخلاق، شبر 5. سیر و سلوک، بحرالعلوم 6. لب اللباب، علامه طباطبایی