رابطه موسیقی و عرفان

پرسش : آیا می شود موسیقی انسان را به عرفان برساند نظر علما به خصوص مقام معظم رهبری چیست؟
پاسخ : 3 اردیبهشت 1384 سخنان رهبر انقلاب در دیدار از واحد موسیقی سازمان صدا و سیما بنده با اینکه در امر موسیقی سررشته ای ندارم و نمیتوانم در حضور اهل فن قضاوتی شایسته بکنم، لکن به مقتضای طبیعت بشری، که قضاوتی بر مبنای ذوق و قریحه انسانی و غرایض معنوی دارد، میتوانم بگویم: اجرایتان خیلی خوب بود. از آقای افتخاری، آقای مختاباد، آقای فیروزبخت، و همچنین بقیه آقایان که زحمت کشیدید، تشکر میکنیم. مقوله موسیقی جزو مقولات مطرح در جامعه، و به خصوص در صدا و سیماست. البته در صدد نیستم که تبیین کلیاتی در امر موسیقی داشته باشم، چون پرداختن به این مقوله نیازمند شرایط و خصوصیات دیگری است. اینجا داخل استودیوی موسیقی جا دارد از بعد دیگری راجع به این هنر صحبت کنم: اساساً موسیقی که در تقسیم بندیهای علوم قدیم، از شعب ریاضی است، و چون با دقت و محاسبه و اندازه گیری دقیق سروکار دارد، جزو بخشهای دانش ریاضی محسوب میشود، هنر دقیقی است. به تعبیری دیگر هنر موسیقی محاسبه متکی به طبیعت و فطرت بشری است؛ که خرد انسانی آن محاسبه را براساس تجربه استخراج کرده، و برای آن، قواعدی-موازینی گذاشته است. البته امروز اروپاییها و غربیها در باب موسیقی پیشرفتهای زیادی کرده اند و قواعد دقیق و منظمی وضع نموده اند، وضعیت طور دیگری است. در گذشته که صحبت از مسائل مبتلا به امروز موسیقی نبود و بدیهه نوازی و بدیهه خوانی رواج داشت، خواننده ای بنای خواندن میگذاشت و نوازنده ای هنرمندی هم که بغل دست او نشسته بود، به نواختن میپرداخت. نوازنده اصلاً از قبل نمیدانست که خواننده چه میخواهد بخواند. لذا تا خواننده برای خواندن دهان باز میکرد، او هم ساز خود را کوک مینمود و به همنوایی مشغول میشد. یعنی هیچ قاعده ای که بر مبنای آن نت نوشته ای وجود داشته باشد، در کار نبود. من در این زمینه ها تجربه و آشنایی ندارم، اما از کسانی که از اهلیت در این هنر برخوردار بوده اند، شنیده ام، حتی در زمان متداول نشدن نت آنان که در امر نوازندگی یا خوانندگی فعال بودند، طبق فطرت و ذوقی سلیم، نظم منطقی را در کار معمول میداشته، و قواعد را رعایت میکرده اند. هفت دستگاه اصلی موسیقی و دستگاههای فرعی آن، که تنها مربوط به موسیقی ایرانی نیست، بلکه در همه آهنگهای جهان وجود دارد، به گونه ای تکوین یافته، که هر صدایی شما در بیاورید، در یکی از آن دستگاهها هست، و در واقع همه آهنگهای غربی و شرقی در مجموعه این دستگاهها میگنجد اگر توجه داشته باشید، مقامها و گوشه های مختلف هر دستگاه از بدو شروع تا نقطه پایان، روند منظمی را طی میکنند. یعنی از جایی آغاز میشوند؛ فرود میآیند؛ فراز دارند؛ تا جایی که تمام میشوند. همه اینها مبین حکمفرمابودن نظم در این هنر است. بدین ترتیب میتوان نتیجه گرفت: هنر موسیقی تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خدادادی است؛ که مظهر فطرت خدادادی، در درجه اول، حنجره انسانها، و در درجه دوم، سازهایی است که به دست انسانها ساخته شده است. پس میبینید که پایه، پایه ای الهی است. حال اگر در این زمینه به سراغ سرودههای مولوی برویم و بگوییم «موسیقی، انعکاس صدای افلاک است»؛ و آن را به عالم عرفانی مورد اشاره او وصل کنیم، از واقعیات به تخیلات نقبی زده ایم. زیرا گفته های او در این خصوص شبیه خیال است و نه واقعیت؛ و طبعاً مفهوم دیگری خواهد داشت. اما بی آنکه دنبال خیالپردازی برویم، در عالم واقع، صدایی که از حنجره خواننده صادر میشود، با یک پایه الهی و خلقی که مربوط به خدای متعال است، مانند بنایی مستحکم و وسیع پرجاذبه و رنگین شکل میگیرد. اولین نتیجه ای که این بیان دارد، آن است که ما این هنر را در راه خدا مصرف کنیم. من این نکته را میخواهم به شما آقایان ـ اعم از خواننده، نوازنده، آهنگساز و موسیقیدان ـ عرض کنم که این هنر ساخته و پرداخته نعمتهای الهی را، که براساس یک ذوق و قریحه ذاتی و یک نظم و انتظام خردمندانه شکل میگیرد، و در واقع جان دادن به بیجانهاست، در راه خدا و رضای او مصرف کنید. البته ما از دوران جوانی خودمان حرفهای برخی از اهالی هنر را میشنیدیم، که روشنفکر مآبانه و واقعاً بیپایه و اساس، مبتنی به این نکته بود که «ما هنر را در راه فکر و پیشبینی و سیاست، به کار نمیبندیم». آنها که ادعاهایی چنین داشتند، هنرشان ـ اعم از شعر و دیگر فنون ـ بیش از سایرین در خدمت سیاستها قرار میگرفت. قصد ورود به چنین بحثهایی را ندارم. اما میخواهم بگویم: هرکاری که متکی به اراده انسان است، باید برای هدفی انجام گیرد. هرچه هدف متعالیتر باشد، آن کار یا هنر ارزشمندتر میشود. متأسفانه هدف موسیقی در شرق، در حد تعالی خود موسیقی نبوده است. اینکه میگویم «شرق» منظورم ایران و کشورهای عربی است. و گرنه از وضعیت موسیقی در هند و چین و سایر ممالک خاور دور، خبر ندارم. به هر حال تاریخ موسیقی ایران در طول قرون متمادی ـ چه قبل و چه بعد از اسلام ـ را خوانده ام، و از سیر و سرنوشت موسیقی عرب ـ به خصوص بعد از اسلام ـ مطلعم. آنچه براساس مطالعات خود میتوانم بگویم، این است که موسیقی در منطقه ما برای هدفهای متعالی به کار نرفته است. و این، به خلاف سیر موسیقی در اروپاست. میدانید که من به طور طبیعی از جمله آدمهای غرب ستیزم. چنان که هیچ ویژگی غرب، مرا مبهوت و مجذوب نمیکند. در عین حال ویژگیهای مثبت غرب را از روی محاسبه تأیید میکنم. یکی از آن ویژگیها مقوله موسیقی است. درست است که در غرب، موسیقی رقص و لهو و سایر موسیقیهای منحط وجود دارد، اما در همان نقطه از جهان، از دیرباز موسیقیهای آموزنده و معنادار هم بوده است؛ موسیقیای که برای گوش سپردن به آن، انسان عارف واقف خردمند، میتواند بلیت تهیه کند، در سالن اجرای کنسرت بنشیند و ساعتی، از آن لذت ببرد. در غرب موسیقیهایی که گاهی یک ملت را نجات داده و گاهی یک مجموعه فکری را به سمت صحیحی هدایت کرده، کم نبوده است. غرب برخوردار از چنین ویژگی ای نیز بوده و هست. در شرقی که راجع به آن گفتم (یعنی در محدوده جغرافیایی مورد اشاره) متأسفانه موسیقی از چنین اعتبار و جایگاهی برخوردار نبوده است. موسیقی در اینجا عبارت از آهنگها و آلات و ادوات لهو بوده؛ که فقها از آن، به«موسیقی لهوی حرام» تعبیر کرده اند. فرض بفرمایید. فلان خلیفه، شبی دچار بیخوابی میشده است. موسیقیدانها همراه با کنیزکان مغنی، بایستی میآمدند تا اسباب طرب او را فراهم کنند. موسیقیدان با آن خصوصیاتی که گفتم «اهل خرد و قریحه و ذوق است»، بایستی خود را میشکست، پای تخت خلیفه مینشست، و انواع و اقسام هنرهای خویش را نثار میکرد، تا خلیفه از حالت افسردگی ـ که لازمه خونریزیها، قساوتها و خباثتهای وی بود ـ بیرون میآمد! این وضعیت موسیقی دربارگاه خلفا و امرای عرب بود. عین همین قضیه، در مورد سلاطین ایران هم صدق میکند. پادشاهانی که اهل موسیقی لهو بوده، و دربارهای موسیقی طلب داشته اند کم نیستند، که از آن جمله میتوان به دربار قاجار و پادشاهان آن سلسله اشاره کرد. توجه میکنید که موسیقی در خدمت چه جریانها و کسانی بوده است؟! اینکه میبینید در کلمات فقها موسیقی مقوله ای حرام و ممنوع و دست نزدنی و نزدیک نشدنی است، به همین خاطر است. در منطق هایی که تاریخ موسیقی ما در آن شکل گرفته است، موسیقی معنای صحیح ندارد. شما باید به آن معنا و مفهوم صحیح بدهید؛ و در واقع باعث نجات آن شوید. حرف من با موسیقیدانها این است که موسیقی را به سمت معنا و هدفهای متعالی ببرید؛ هدفهایی فراتر از هدف عیاشی فلان عاشق کذایی که بهمان معشوقه کذایی تر را دوست میداشته، و چون مورد بی اعتنایی وی قرار گرفته و دلش شکسته است میخواهد پای فلان ساز بنشیند، و در اثر آهنگ و ترانه سوزناک اشکی از ره فراق بریزد! چنین هدفی در استعمال موسیقی ارزشمند نیست. چه ارزشی دارد که به خواهش دل یک نفر بسازند و بخوانند و بنوازند، و آن اندیشه ریاضی و محاسبه علمی و منطقی را ـ که اعتبار موسیقی است ـ چنین خوار و ذلیل کنند؟! ارزش و هدف و تعالی در موسیقی، این نیست. موسیقی متعالی، موسیقی ای است که برای هدف متعالی باشد. اگر چنین باشد، آن وقت میشود موسیقی را پاک و مقدس نامید. آن وقت میشود ما هم مثل غربیها کنسرتی داشته باشیم (عنوانش را مثلاً «محفل خوانندگی» بگذاریم، تا اصطلاح غربی به کار نبرده باشیم) که مردم ـ اعم از معمولی و متدین ـ بلیت تهیه کنند و برای شنیدن ساز و آواز شما، به آن محفل بیایند. توجهی که بعد از پیروزی انقلاب بایستی از طرف دست اندرکاران موسیقی نسبت به موسیقی صورت میگرفت، نگرفت. البته، این بدان معنا نیست که کارهای خوبی انجام نشده است. مسلماً شده است که ما اینجا مینشنیم و به کار شما گوش میسپاریم. بنده آدمی نیستم که اگر موسیقی حرامی نواخته شد، بنشینیم و به آن گوش بسپارم. آنچه در این مقوله، حرام بوده، هنوز هم حرام است. در برخورد با حرام هم جای ملاحظه نیست؛ و من هم به عنوان فردی متشرع، که ملاکم فقه است، ملاحظه کاری نمیکنم. منتها، تلاشهایی که بعضی از افراد دلسوز و مخلص در زمینه موسیقی از اول انقلاب کرده اند، خوب بوده است. و این، البته منهای توجه همه جانبه ای است که گفتیم بایستی میشد، اما نشد. به هرحال از این بعد میگویم که خواننده ها و نوازنده های ما، مردمان متدینی هستند، که در مقوله موسیقی، اصولی را ملاحظه میکنند. رعایت اصول از جانب آنها موجب شده که نواهای موسیقی، تا حدودی، از حال و هوای گذشته خارج شود. امروز نواهایی وجود دارد که یا مشکوک است و یا پاک و بی اشکال است. البته در کنارش نواهای دارای اشکال هم وجود دارد. اخیراً در پاسخ به سؤال برخی از دوستان گفته ام مسلماً کلام بر جهتگیری کار مجموعه شما، تأثیر میگذارد. به تعبیر دیگر، در بعضی اوقات، کلامی که با آهنگ نواخته شده همراه است، وجه هدایتگری دارد. و این وجه، در معنای عرفانی، اخلاقی، اجتماعی یا سیاسی کلام، نهفته است. آن وقت است که میتوان گفت: کلام هدایتگر، موسیقی را دارای جهت متعالی میکند. یک وقت است که آهنگ را با کلامی گمراه کننده همراه میکنید. فرض بفرمایید کلام، مبین سوز و گداز یک عاشق کاملاً جسمانی و مادی، برای معشوقه خود است. سوز و گداز کذا هم به خاطر این است که عاشق به معشوقه دست پیدا کند و شبی را با او تا صبح بگذراند! هیچ هدف دیگری ندارد، و صددرصد هدف مادی است، مسلما کلامی که برای این مقصود گفته شود، حرام است. این، هنر شماست که بگردید و شعرهای خوب را پیدا کنید. البته شعرهای حافظ و سعدی هم، همیشه عرفانی نیست. چه بسا شعر جسمانی و مادی هم دارند. شعری را پیدا کنید و کلامی را بیابید که حقیقتاً معنای عرفانی یا اخلاقی داشته باشد؛ مثل خیلی از غزلهای صائب و بعضی از شعرای سبک هندی، که از جنبه اخلاقی خوب و قابل قبولی برخوردار است. کلامهایی چنین را، روی آهنگهای خود بگذارید تا آثار پسندیدهای بوجود بیاورید. درخواست من از شما آقایان موسیقیدانها و افرادی که در این زمینه بسیار مهم صاحب نظر و هنر هستید، این است که احساس مسئولیت کنید، و موسیقی را نجات دهید. البته من دلم نمیخواهد مفاهیم با هم مخلوط شود. بعضی از موسیقیدانهای سنتی اصیل و ریشه دار گاهی میگویند که «موسیقی قبل از انقلاب دچار ابتذال شده بود؛ ولی در دوران انقلاب الحمدلله، آن ابتذال از بین رفت.» من این را نمیخواهم بگویم. از دید یک متخصص، همان است که موسیقی دچار ابتذال شده بود. خوشبختانه، به خاطر محدودیتهای قهری انقلاب، آن ابتذالها از پیکر موسیقی فرو ریخت. من تقسیم دیگری را میخواهم مطرح کنم. چون تنها به اینکه آن ابتذالها از بین برود، قانع نیستم. بلکه میگویم: در همین موسیقی غیر مبتذل سنتی عالمانه هم، شما وظیفه دارید جهتگیری درست ایجاد کنید. توقع من از شما، هدفدار کردن موسیقی است. من این توقع را هم از آقایان آهنگساز و موسیقیدان دارم. اگر شما توانستید این کار را بکنید، بدانید خشتی را خواهید گذاشت که نه برای تمدن ایران اسلامی، بلکه برای کل جهان محفوف به همان سیاستی که قبلاً عرض کردم، مبارک خواهد بود. حتی ممکن است دیگران هم در آینده، از این اهتمام شما بهره ببرند. گفتم که، از وضعیت موسیقی در هند و چین و خاور دور اطلاع زیادی ندارم، و نمیخواهم درباره آن قضاوت کنم، اما بدانید، در صورت هدفدار کردن موسیقی از طرف شما، موسیقی جهان عرب و شاید دیگر ممالک اسلامی هم منتفع خواهد شد. موسیقی را هدفدار، جهتدار و معنادار، اجرا و طراحی کنید، و صبغه های لهو را، از آن بزدایید. هنر انسانی بینهایت است. اگر به این اصل معتقدید، چه لزومی دارد گوشه های مطربی و لهوی را، که موجد تحرکات فیزیکی است، از موسیقی حذف نکنید؟! شما میتوانید با حذف آن گوشه های مخرب، گوشه های جدیدی به وجود آورید. کسانی که قبلاً گوشه های کذا را وضع، تبیین و تدوین کرده اند، مگر بالاتر از شما بوده اند؟! آنها البته، انسانهای با ذوق و دانشی بوده اند؛ چنان که شما هم هستید. من دعوت به غم انگیز بودن و بیذوقی نمیکنم؛ بلکه دعوت من به متعالی شدن و پدیده موسیقی را از ابتلائات مادی بشر بیرون کشیدن و فراتر آوردن است. امیدوارم به این دعوت، جواب مثبت داده شود، و موسیقی را به سمت متعالی شدن سوق دهید. اگر شما هم اقدام نکنید، بالاخره گروهی میآیند و به این روش تکاملی عمل میکنند. به هرحال بشر در زندگی ناگزیر از تکامل است. در زمینه موسیقی باید آثاری پدید آورد که برای ملتها و انسانهای صاحب اندیشه و خردمند، راهگشا باشد. والا اینکه هر آدم بی سر و پا و هر لات عرق خوری از موسیقی التذاذی ببرد و خیال کند ویژه او ساخته شده است، ارزش و اهمیتی ندارد. موسیقی ای ارزشمند است که انسانهای خردمند و صاحب اندیشه، و افرادی که یک حرکت و تشخیص شان گاهی دنیایی را تکان میدهد، از آن بهره ببرند و استفاده کنند. به یاد دارم، در زمان گذشته که ما مشغول مبارزه بودیم، یک وقت بحث از موسیقی و سمفونیهای بتهوون پیش آمد. از برخی مطلعین شنیدم که شور «علیاف» در جنگ جهانی، باعث نجات شوروی شده بود! از همین آهنگ شور موسیقی شما، آهنگساز و نوازنده ای در شوروی، قطعه ای ساخته، که ملتی را تکان داده است! من اگر چه «علیاف» را نمیشناسم و شور او را نشنیده ام اما میدانم «شور» چیست، و میدانم که انسانی با قریحه میتواند با یک آهنگ ملتی را منقلب کند و تکان دهد. به دنبال مسائلی چنین، در وادی موسیقی باشید. موسیقی باید در این جهت برود. و صدا و سیما، موظفترین و مسئولترین مرکز برای این کار است. اینکه از صدا و سیما اسم میبرم، بدین معنا نیست که وزارت ارشاد را فراموش کنیم. وزارت ارشاد هم جزو موظف ترین هاست. اما شما جزو متعهدترین و موظفترینها هستید. پس به سراغ این کار بروید. به هرحال باز هم از آقایان تشکر میکنیم؛ و امیدواریم خداوند کمکتان کند، و ان شاءالله بتوانید همانطور که رضای خداست و مورد خواست انقلاب و اسلام است، پیش بروید و عمل کنید.

دکمه بازگشت به بالا