چگونه با تقوا و با ورع باشیم
پرسش : آقایان عزیز چگونه می توانم فردی با ادب (الهی) و با تقوی و با ورع باشم .توضیح دهید؟
پاسخ : واژه تقوا از ماده «وقى» به معناى حفظ، صیانت و نگهدارى است. راغب در کتاب مفردات در ذیل «ماده وقى» مىنویسد: «وقایه، عبارت است از محافظت یک چیز از هر چه بدان زیان مىرساند و تقوا یعنى نفس را در حفاظ قرار دادن از آنچه بیم مىرود. تحقیق مطلب همین است؛ اما گاهى بنا به قاعده استعمال لفظ مسبب در سبب و استعمال لفظ سبب در مسبب، خوف به جاى تقوا و تقوا به جاى خوف استعمال مىگردد. تقوا در عرف شرع، به معناى نگهدارى نفس از آنچه انسان را به گناه مىکشاند، مىباشد و با ترک این امور ممنوع شرعى و محرمات صورت مىپذیرد. در آثار دینى، بویژه در نهجالبلاغه، تقوا به معناى ملکهاى مقدس که به روح قوت و قدرت مىبخشد و نفس اماره و احساسات سرکش را مطیع و رام مىسازد، به کار رفته است. امام على(ع) در خطبه 114 نهجالبلاغه مىفرمایند: H}«إِن تَقوَى اللَّهِ حَمَت أَولیاءَ اللَّهِ مَحارِمَهُ وَ أَلزَمَت قُلُوبَهُم مَخافَتَهُ حَتّى اَسْهَرَت لَیالِیَهُم وَ أَظمَأَتْ هَواجِرَهُمْ»{H؛ همانا تقواى الهى، دوستان خدا را از انجام محرمات باز مىدارد، و قلبهایشان را پر از ترس خدا مىسازد؛ چنانکه شبهاى آنان با بىخوابى و روزهایشان با تحمل تشنگى و روزهدارى سپرى مىگردد».V}نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 114، (مؤسسه فرهنگى تحقیقاتى امیرالمؤمنین).{V در این عبارات، با صراحت تمام، تقوا را حالتى معنوى و روحانى دانسته است که حافظ و نگهبان انسان از گناه مىگردد و ترس از خدا را در وجود انسان تثبیت مىکند. از این جا مىتوان دریافت که تقوا به معناى ترس نیست؛ بلکه یکى از آثار تقوا این است که خوف را ملازم دل قرار مىدهد. در خطبه 16 نهجالبلاغه نیز مىفرمایند: H}«أَلا و إِن التقوى مَطایا ذُلُل حُمِلَ عَلَیها أَهلُها وَ أُعطُوا أَزِمتَها فَأَورَدَتهُمُ الجَنهَ»{H؛ V}نهجالبلاغه، همان، خطبه 16.{V همانا تقوا مرکبهاى فرمانبردارى را می ماند که سواران خود را، عنان بر دست، وارد بهشت جاویدان مىکند. سخنان امیرالمؤمنان(ع) درباره تقوا بسیار است که نقل همه آنها از عهده این پاسخ خارج است؛ بنابراین در این جا تنها به یکى از خطبههاى آن حضرت درباره ویژگىهاى متقین اشاره مىکنیم: یکى از یاران امام به نام «همام» به حضرت على(ع) عرض کرد: اى امیرالمؤمنین! پرهیزکاران را براى من آن چنان وصف کن که گویا آنان را با چشم مىنگرم! حضرت در پاسخ او درنگى کرد و فرمود: «اى همام! از خدا بترس و نیکوکار باش که خداوند با پرهیزکاران و نیکوکاران است». همام که مردى مشتاق و مستعد کمالات معنوى بود، قانع نشد و در تقاضاى خود اصرار ورزید. سرانجام امام(ع) تصمیم گرفت تا صفات پرهیزکاران را براى همام بیان فرماید. پس بعد از حمد و ثناى خداوند و درود بر پیامبر، سیماى پرهیزکاران را چنین ترسیم فرمود: T}* سیماى پرهیزکاران {T پرهیزکاران، در دنیا داراى فضیلتهاى برترند: سخنانشان راست، پوشش آنان میانهروى، و راه رفتنشان همراه تواضع و فروتنى است. چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده است، مىپوشانند، و گوشهاى خود را وقف دانش سودمند کردهاند. و در روزگار سختى و گشایش، حالشان یکسان است. و اگر نبود مرگى که خدا بر ایشان مقدر فرموده است، روح آنان از شوق دیدار بهشت و از ترس عذاب جهنم حتى به اندازه چشم بر هم زدنى در بدنهایشان قرار نمىگرفت. خدا در جانشان بزرگ و دیگران کوچک مقدارند. بهشت براى آنان چنان است که گویى آن را دیده و در نعمتهاى آن به سر بردهاند و جهنم را چنان باور دارند که گویى آن را دیده و در عذابش گرفتار گشتهاند. دلهاى پرهیزکاران اندوهگین، و مردم از آزارشان در امان، درخواستهایشان اندک و نفس و دامنشان پاک است. در روزگار کوتاه دنیا چندى صبر پیشه کردند تا آسایش جاودانه قیامت را به دست آورند… .V}نهجالبلاغه، همان، خطبه 193، (معروف به خطبه همام).{V T}* شب پرهیزکاران {T پرهیزکاران شب هنگام بر پا ایستاده مشغول نمازند. قرآن را جزء جزء و با تفکر و اندیشه مىخوانند و با آن جان خود را محزون مىدارند و داروى درد خود را در آن مىیابند. وقتى به آیهاى برسند که تشویقى در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روى آورند و با جان پر شوق در آن خیره شوند و گمان مىبرند که نعمتهاى بهشت برابر دیدگانشان قرار دارد، و هرگاه به آیهاى مىرسند که ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مىسپارند و گویا بر هم خوردن شعلههاى آتش، در گوششان طنین افکن است. پس قامت، به شکل رکوع خم کرده و پیشانى و دست و پا بر خاک مالیده، از خدا آزادى خود را از آتش جهنم مىطلبند.V}همان.{V T}* روز پرهیزکاران {T پرهیزکاران در روز، دانشمندانى بردبار و نیکوکارانى با تقوایند که ترس الهى آنان را چونان تیر تراشیده، لاغر کرده است. کسى که به آنها مىنگرد، پندارد که بیمارند، اما آنان را بیمارى نیست و گوید خردهاشان آشفته است، در صورتى که آشفتگى ظاهرشان نشأت گرفته از امرى بزرگ است. از اعمال اندک خود خشنود نیستند و طاعت فراوان خود را بسیار نمىشمارند. نفس خود را متهم مىکنند و از کردار خود ترسناکند. هر گاه یکى از آنان را بستانید، از آنچه در تعریف او گویند، در هراس افتد و گوید: «من خود را از دیگران بهتر مىشناسم و خداى من، مرا بهتر از من مىشناسد. بار خدایا! مرا به آنچه مىگویند محاکمه نفرما! و بهتر از آنم قرار داده که مىگویند! و گناهانى را که از من نمىدانند، بیامرز!».V}همان.{V T}* نشانههاى پرهیزکاران {T از نشانههاى پرهیزکاران این است که او را در دیندارىاش نیرومند، نرمخو و دور اندیش مىیابى که داراى ایمانى پر از یقین، حریص در کسب دانش، با داشتن علم بردبار، در توانگرى میانهرو، در عبادت فروتن، در تهیدستى آراسته، در سختىها بردبار، در جستجوى کسب حلال، در راه هدایت شادمان، و پرهیز کننده از طمعورزى مىباشد… . هر یک از پرهیزکاران را چنین مىبینى که آرزویش نزدیک، لغزشهایش اندک، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراکش کم، کارش آسان، دینش حفظ شده، شهوتش در حرام مرد و خشمش فرو خورده است. مردم به خیرش امیدوار و از آزارش درامانند. اگر در جمع بىخبران باشد، نامش در گروه یادآوران خدا ثبت مىگردد و اگر در یادآوران باشد، نامش در گروه بىخبران نوشته نمىشود. ستمکار در حق خود را، عفو مىکند. به آن که محرومش ساخته است، مىبخشد به آن کس که با او بریده است، مىپیوندد. از سخن زشت دور، گفتارش نرم، بدىهاى او پنهان، کار نیکش آشکار، نیکىهاى او به همه رسیده و آزار او به کسى نرسیده است. در سختىها آرام، در ناگوارىها بردبار و در خوشىها سپاسگزار است… مردم را با لقبهاى زشت نمىخواند، همسایگان را آزار نمىرساند، در مصیبتهاى دیگران شاد نمىشود و… .V}(همان).{V تقوا؛ یعنى، قدرت کنترل نفس به گونهاى که محرمات را ترک کرده و به واجبات عمل نماید. براى تقویت تقوا باید در دو بعد نظرى و عملى اقدام نمود. در بعد نظرى با تقویت مبانى عقیدتى، به ساختمان وچهارچوب عقاید استحکام بخشید و سپس با عمل، در راسختر شدن آنها کوشید. و در بعد عملى : عمل به تکالیف دینى،( انجام واجبات و ترک محرمات) بهترین و کاملترین راه براى نیل به درجه تقوا است. قرآن مجید درباره روزه مىفرماید: «روزه بر شما واجب شد چنان که بر پیشینیان شما واجب گشت، باشد که تحصیل تقواکنید». البته ورع که در تعریف عبارت است از: انجام مستحبات و ترک مکروحات، فوق تقوی است و مربوط به مرتبه اوج عبودیت است و آثار بالاتری نیز بر آن مترتب است. در این زمینه مطالعه منظم کتابهاى زیر توصیه مىشود: 1ـ گناهان کبیره شهید دستغیب 2ـ جهانبینى اسلامى شهید مطهرى 3ـ نامهها و برنامهها حسن زاده آملى 4ـ نقطههاى آغاز در اخلاق عملى مهدوى کنى