لباس های غربی نمونه تهاجم فرهنگی
پرسش : خیلی می خواهم در مورد لباس هایی که از غرب می آید بدانم که آیا در این لباسها نیز تهاجم فرهنگی نهفته است یا خیر. تا چه حد.؟
پاسخ : لباس دست کم پاسخگوى سه نیاز آدمى است؛ یکى این که او را از سرما و گرما حفظ مىکند، دیگر این که در جهت حفظ عفت و شرم، به او کمک مىکند و سوم این که به او آراستگى و وقار مىبخشد. در هر جامعهاى نوع و کیفیت لباس زنان و مردان، علاه بر آن که تابع شرایط اقتصادى و اجتماعى و اقلیمى آن جامعه است، تابع جهان بینى و ارزشهاى حاکم بر فرهنگ آن جامعه نیز مىباشد. انسان بسته به این که براى جهان، چه معنایى قائل باشد، خود را چگونه موجودى بداند، چه سرنوشتى براى خود تصور کند و سعادت خود را در چه بداند، لباس پوشیدنش تفاوت مىکند. همان طور که گفتیم انسان به وسیله لباس به خود آراستگى و زیبایى مىبخشد. خود آرایى و زینت کردن، نه تنها آثار مثبت روحى و روانى در دیگران داشته و موجب آرامش روحى مىشود، بلکه اثرات روانى مثبتى نیز در خود فرد دارد. بنابراین، نه تنها کیفیت لباس پوشیدن حاکى از شخصیت انسان است، بلکه در شکلگیرى و تحول شخصیت او نقش دارد. اینک بعضى از موارد ارتباط نوع پوشش و شخصیت آدمى را بر مىشماریم: 1. پوشیدن لباس آراسته و پرهیز از هر نوع آشفتگى و پریشانى، نشانهاى از وجود نظام فکرى و ذوق سلیم در انسان است. بنابراین مىتوان گفت که آشفتگى برونى، حکایت از آشفتگى درونى مىکند؛ زیرا انسان اگر داراى شخصیت طبیعى و سالم باشد، از آشفتگى و بهم ریختگى گریزان است و نظم و ترتیب و تمیزى را بر ژولیدگى و پریشانى ترجیح مىدهد. 2. پرهیز از خودآرایى و پذیرفتن آشفتگى و ژولیدگى در لباس، به جهت تعارضى که با خواستههاى فطرى انسان دارد، اثرات بدى در زمینه روانى بر انسان مىگذارد؛ بطورى که به تدریج سبب بروز افسردگى روحى و انهدام ذوق سلیم در انسان شده، منجر به بىاعتدالى روانى مىشود تا آن جا که علائق انسان را به زندگى و مواهب موجود در آن، از حد اعتدال کاهش مىدهد و او را به شخصى منزوى و گوشهگیر تبدیل مىکند. 3. آراستگى ظاهرى اگر با خود آرایى درونى همراه شود، تنها رمز موفقیت انسان در جلب محبت و راه یافتن در دلهاست؛ به طورى که بدون برخوردارى از چنان شرایط ظاهرى و باطنى، انتظار محبوبیت پیدا کردن، انتظارى بىجا خواهد بود. در این جا بعضى از ویژگىهاى لباس را که با شخصیت انسان مرتبط است، از زبان روایات اسلامى یادآور مىشویم: 1. لباس زیبا، باعث تقرب به خداست. امام صادق(ع) مىفرماید: خود را به وسیله لباس زیبا کنید؛ زیرا خدا زیباست و زیبایى را دوست دارد.1 بنابراین وقتى انسان احساس کند خدا او را دوست دارد، تأثیر مثبتى برشخصیت او مىگذارد. 2. امام على(ع) مىفرماید: لباس تمیز، غم و ناراحتى را برطرف مىکند و براى نماز، یک نوع پاکیزگى است.2 بنابراین یکى از عوامل نشاط و شادابى روانى، پوشیدن لباس تمیز است. 3. لباس تمیز، باعث ذلت و خوارى دشمنان مىشود و انسان را در مقابل آنان سربلند مىکند. امام صادق(ع) مىفرماید: لباس پاکیزه، دشمن را ذلیل مىنماید.3 4. لباس مناسب، انسان را در میان مردم عزیز مىکند. امام على(ع) مىفرماید: براستى نیکوترین لباس، آن لباسى است که تو را با مردم همسان سازد و موجب آرایش تو در میان آنان شود و زبانهاى آنان را از بدگویى تو باز دارد.4 5. لباس انسان، باید معرف جنس او نیز باشد؛ بنابراین لباس مردان باید با لباس زنان تفاوت داشته باشد و هر کدام لباس مخصوص خود را بپوشند. پیامبر خدا(ص) مردانى را که لباس زنان و زنانى را که لباس مردان مىپوشند، از رحمت خدا دور دانست.5 6. لباس نباید غیر متعارف و به اصطلاح لباس شهرت باشد. گاهى انسان بر اساس خود خواهى و تکبر، لباسى را انتخاب مىکند که نظیرش در هیچ کس نبوده باشد. امام صادق(ع) مىفرماید: براى انسان از نشانههاى خفت و خوارى همین بس که لباسى بپوشد که به آن مشهور شود.6 بنابراین لباس شهرت، نشانه شخصیت خود خواه و متکبر است. از سیره و زندگى پیامبر اکرم(ص) و سایر پیشوایان دینى استفاده مىشود که آنها با مسئله تجمل پرستى در لباس سخت مخالف بودند و از آن چه نشانه خودخواهى و تکبر داشت، برحذر مىداشتند. درباره هیئت نمایندگى نجران، چنین آمده است: در پاسخ به دعوت پیامبر اکرم(ص) در سال دهم هجرى، هیئتى از مسیحیان نجران وارد مدینه شدند تا با پیامبر مذاکره کنند. این هیئت در حالى که لباسهاى تجملى ابریشمى بر تن و انگشترهاى طلا بر دست و صلیبها بر گردن داشتند، وارد مسجد شدند؛ ولى وضع زننده و نامناسب و حاکى از تکبر و خودخواهى آنان، پیامبر(ص) را ناراحت نمود و در نتیجه آنان را به حضور نپذیرفت؛ اما علت ناراحتى پیامبر(ص) را ندانستند. از على(ع) در اینباره چاره خواستند و علت به حضور نپذیرفتن هیئت توسط پیامبر اکرم(ص) و ناراحتى آن بزرگوار را جویا شدند. على(ع) فرمود: من چنین فکر مىکنم که آنها باید این لباسهاى تجملاتى و انگشترهاى گران قیمت را از تن بیرون کنند و بعد خدمت پیامبر(ص) برسند. آنها چنین کردند و پیامبر اکرم(ص)، آنها را به حضور پذیرفت و مورد احترام و تکریم قرار داد. 7. پرهیز از لباس فرهنگهاى بیگانه؛ کسى که فرهنگ اسلامى و ملى خود را رها کند و به رنگ و لباس بیگانگان(که مظهر آن دنیاى غرب است) در آید، نشانه نداشتن استقلال و نشانه وابستگى به آنان است. چنین فردى، دچار احساس خود کمبینى شده است و شخصیتى ذلیل دارد. امام على(ع) مىفرماید: همواره حال این امت نیکو خواهد بود تا زمانى که لباس بیگانگان را نپوشند و غذاهاى آنان را نخورند و آن زمان که چنین کنند، خداوند آنها را ذلیل خواهد کرد.7 8. استفاده از رنگهاى شاد در لباس، اثرات غیر مستقیمى در افزایش حرکت و فعالیت و پیشرفت کار افراد دارد و در سلامت روانى و شخصیتى افراد مؤثر خواهد بود. پیامبر خدا(ص) مىفرماید: لباس سفید رنگ بپوشید که سبب آرامش و پاکیزگى شماست.8 بنابراین انسانى که از رنگهاى روشن و شاد در لباس استفاده مىکند، از آرامش روانى بیشترى برخوردار است. امام زینالعابدین(ع) مىفرماید: زمانى که امام حسن(ع) متولد شدند، او را در جامه زردى پیچیدند و به خدمت رسول اکرم(ص) آوردند تا نامى را براى وى انتخاب کند. آن حضرت فرمود: مگر من شما را نهى نکردم که نوزاد را در جامه زرد نپیچید! بعد آنان جامه زرد نوزاد را بیرون آوردند و او را در جامه سفیدى پیچیدند و به حضور پیامبر اکرم(ص) آوردند تا مراسم نامگذارى صورت گیرد.9 از آن چه گذشت، معلوم مىشود که کیفیت و چگونگى لباس هم از نظر رنگ و هم از نظر مدل و هم از نظر آراستگى و تمیزى، نشانه نوع شخصیت انسان است و چه بسا افرادى که با پوشیدن نوع خاصى از لباسها، دچار مسخ شخصیتى مىشوند و به کلى رفتار و اعمالشان تغییر پیدا مىکند. مدگرایى غربى با انگیزههاى مختلف صورت مىگیرد: الف) تحمیل فرهنگ خویش به دیگران، ب ) بازاریابى براى اجناس خود، ج ) جامعه را از مسیر صحیح و پاک به انحراف و آلودگى کشاندن، د ) سنتهاى بجا و صحیح را از امتى گرفتن و سنتهاى ناپسند و احیاناً خرافى را جایگزین آن ساختن، ه ) از طریق سنتهاى یک ملّت وارد شدن ولى آن را از دورن مسخ کردن. شاید اطلاع داشته باشید که براى ساختن این مدها، مدتها و ساعات زیادى متخصصین روانشناس،جامعهشناس و… به مطالعه مىپردازند و راجع به تأثیرى که مد خاصى مىتواند در یک جامعه از خود به جاى گذارد،آیندهنگرى و تحلیل مىکنند وقتى تصویب شد، با شگردهاى عجیبى به تبلیغ آن مىپردازند. جهت اطلاع ازشگردهاى تبلیغى شایسته است «مبانى تبلیغ» از دکتر حسن زورق و همچنین «روش تبلیغ» از محمد تقى رهبر، را موردمطالعه قرار دهید. آنجا ملاحظه خواهید فرمود که چگونه براى جازدن یک شىء مضرى نظیر سیگار و مواد مخدر یانظایر آن از طریق عکسهاى شرطى و به خصوص از قیافه سکس زنها استفاده مىکنند. نکته دیگر در این راستا، این است که آنها به رنگ و مدل کفش، لباس، کیف و کمربند اکتفا نمىکنند؛ بلکه ملّتى را دراینگونه مسائل مجذوب خود مىسازند و به تقلید خود درمىآورند، سپس به تدریج سراغ افکار و اندیشه و ایده یک ملّت آمده و آن را هم به طرف خود جذب مىکنند. چادر به عنوان حجاب اسلامى یک سنت نیکو و پسندیده است. فراموش نمىکنیم که در زمان طاغوت ناگهان بازاراسلامى، پر از چادرهاى بدننما شد و… حال ساده اندیشى و خامى است اگر ما فکر کنیم که آنها در به وجود آوردن مدروز به نقطه خاصى اکتفا مىکنند. طبیعى است که چنین نخواهد بود. اگر امتى به نام مد و طرح روز به دنبال آنها راه بیفتد، تا نهایت هرزگى و فساد پیش خواهند رفت. ملاحظه کنید امروزه در غرب (اروپا و آمریکا) در زمینه شهوت پرستى و فساد جنسى و طرح لباسهاى سکس به نام تمدن و تجدد چه خبر است؟ این ویژگى و خصیصه انسان است که در هر وادى جلو رفت، حد نهایى براى خودش نمىشناسد. « بل یرید الانسان لیفجر امامه »؛ انسان مىخواهد هرمانعى را از سر راهش بردارد(سوره قیامت ، آیه 5 ). اگر به وادى کمال قدم گذاشت تا بىنهایت پر مىکشد و اگر به وادى فساد و انحطاط قدم نهاد، در آنجا هم تا بىنهایت جلو مىرود، به گونهاى که نمىتوان آنها را در جایى متوقف کرد.ناگفته پیداست که بشر تنوع طلب است و از یکسانى خسته مىشود. قرآن کریم نیز به این نکته توجه داشته است که مىفرماید:« مختلفاً الوانه»(سوره نحل ، آیه 12){V. گیاهان و میوهها با رنگها و گونههاى مختلف براى شماآفریدهایم یا بشر در نژادها و قبائل گوناگون آفریده شده است و… راستى اگر همه چیز یکسان بود (یک رقم گیاه، یکنژاد، یک زبان) و دیگر هیچ در آن صورت چه لطفى باقى مىماند؟ حال با توجه به تنوع طلبى انسان، مدل لباس و طرح کیف و کفش و ساختمان و ماشین و … اگر با موازین شرع وسنتهاى نیک ما، تضادى نداشته باشد، نمىتوان تا این حد بر آن ایراد گرفت. حرف ما در این است که چرا ماخودمان طراح مد و مدل روز نباشیم؟ چرا افراد مبتکر و خلاّق جامعه ما سعى نمىکنند تا طرح جدیدى را ارائه دهند.و اصولا این یکى از ایرادهاى ماست که نسبت به این گونه مسائل آن قدر منتظر مىمانیم تا دیگران با طرح جدید خودبر ما یورش آورند. آن گاه مبتکران ما بعد از فشار زیادى که از افکار عمومى متوجه آنها مىشود، تازه دست به کارمىشوند که مثلاً مدل فلان ماشین یا طرح ساختمانى و یا شیوه لباس قشر خاصى را تغییر دهند. در حالى که اگر ما دراین راستا ابتکار عمل را به دست گیریم، چه بسا بتوانیم فرهنگ خویش را براى دیگران اسوه و الگو قرار دهیم. همچنان که در برخى از جهات چنین بوده است. به هر حال نسبت به مسأله «مدگرایى» خیلى باید هوشیار بود و ازاینکه زمام فرهنگ و سنت و فکر خویش را به نام تمدن و تجدد، به دست مدهاى غربى بسپاریم به شدت پرهیز کنیم. ——————- V}پىنوشت: 1. وسائل، ج3، ص340. 2. وسائل، ج3، ص346. 3. همان، ص346. 4. غررالحکم، ص152. 5. سنن ابى داود، ج4، ص60. 6. بحار، ج78، ص252. 7. وسائل، ج3، ص356. 8. همان، ص355. 9. منتهى الامال، ج1، ص411. {V