خدا کیست؟ کجاست؟ چکار میکند؟

پرسش : جوانی خام اما جویای حقیقت ،حقیقتی که برایش در تمام سالهای حیاتش مبهم مانده است. خدای من کیست؟کجاست؟ گمشده ام .راهی می خواهم که بپیمایم؟
پاسخ : برادر گرامی! شما نه تنها گم نگشته اید بلکه تازه خود را پیدا کرده اید و این پرسش و حیرت و سوز دل شما نشانه آن است که پا به جاده حقیقت گذارده اید و از حقیقت سراغ می گیرید و نشانه می پرسید. در درون شما غوغایی است که هر چند لب به سخن نگشایید و خاموش هم باشید کسی در درون شما در فغان و فریاد است: P} در اندرون من خسته دل ندانم کیست{E}که من خموشم و او در فغان و در غوغاست{P از این غوغا نباید نگران و هراسناک بود، بلکه باید چون قاصدی خوش خبر از آن استقابل و پذیرایی نمود. این دگرگونی حال ها و طرح سوال ها و گرفتن ها و باز شدن ها و تلاطم ها و آرامش ها و دلتنگی ها و شادی ها و گریستن ها و خندیدن ها همگی از وجود خداوند و حضور در همه نظام آفرینش و ذره ذره وجود ما خبر می دهد. مهار قلب ما به دست اوست و این همه تحولات و دگرگونی ها برای آن است که به سوی او متوجه شویم. آیا تا به حال شده ساعت مچی خود را پشت دست خود بسته باشید ولی در عین حال به دنبال آن بگردید؟ آیا پیش آمده که عینکتان روی چشمتان باشد ولی در به در دنبال آن بگردید؟ چه وقت ساعت خود را می یابید؟ چه زمان عینک خود را پیدا می کنید؟ درست آن هنگام که دست از جستجو بردارید، چون تا وقتی به دنبال ساعت و عینک خود می گردید از آنها فاصله می گیرید و دور می شوید و هنگامی که نشستید و به جای توجه به اطراف ، خود را نگرستید و متوجه خود شدید، حضور و سنگینی ساعت و عینک را احساس می کنید . جستجو و به دنبال چیزی گشتن وقتی تصور می شود که بین آن چیز و انسان جدایی و فاصله و دوگانگی باشد در حالی که خداوند از ما به ما نزدیکتر است و به تعبیر قرآن کریم : «نحن اقرب الیه من حبل الورید» V}(سوره ق : 16) {V ما از رگ گردن به او نزدیکتر یم : P} یار نزدیکتر از من به من است{E}وین عجب بین که من از وی دورم{P در آیه ای از قرآن کریم خداوند می فرماید : «و هو معکم أینما کنتم ؛ هر کجا باشید خدا با شما است»V} (سوره حدید، آیه 4){V و در آیه ای دیگر می فرماید: «ما یکون من نجوی ثلاثه الا هو رابعهم و لاخمسه الا هو سادسهم و لا ادنی من ذلک و لا اکثر الا هم معهم این ما کانوا»V}(سوره مجادله: آیه 7){V هیچ گفتگوی پنهانی میان سه نفر انجام نمی گیرد مگر این که خداوند چهارمین اینها ست و اگر پنج نفر باشند خداوند ششمین آنها است و چه کمتر از این مقدار و چه بیشتر باشند، خداوند هر کجا باشند با آنها است . امام زین العابدین(ع) در مناجات ابوحمزه ثمالی می فرماید: «و انک لا تحجب عن خلقک الا ان تحجبهم الاعمال (اوالامال) دونک» خدایا! و می دانم بین تو و بندگان حجاب و پرده ای جز اعمال یا ارزوهایی که بر خلاف خواست و خشنودی تو است وجود ندارد. امام حسین(ع) در دعای معروف و بلند عرفه می فرماید: خدایا! روشنایی جمال و جلالت در جهان هستی آشکارتر از هر چیز است و وجود تو خفا و پوشیدگی ندارد تا چراغی سر راه تو بگیرم و بارگاه ر بوبی تو را جستجو نمایم و یا دلایلی را راهنمای خود به سوی تو قرار دهم؛ چون فرو زنده چراغ، تو و سازنده دلیل و راهنما تویی. پروردگارا! آیا حقیقتی غیر از تو آن روشنایی را دارد که بتواند تو را بر من آشکار سازد؟ کی از نظر غایب و پنها بوده ای که نیازمند راهنمایی به سوی خود باشی و چه وقت از من دور بوده ای تا نمودهای عالم مرا به تو برساند؟ P} همه عالم به نور تو است پیدا{E}کجا گردی تو از عالم هویدا{P آیات قرآن و فرازهایی از دعاهایی که بیان شد همگی دلالت دارند که خدای بزرگ با ما و درون جان ما و عمق فطرت ما و سویدای ضمیر است. از بس که پیداست ، ناپیدا می نماید و از شدت نزدیکی دور می نماید. کافی است با خود خلوتی داشته باشیم و با زورق اندیشه های ناب و پیراسته از هوا و هوس و تعلقات پست دنیایی و افکار آلوده و شوق روزانه در اقیانوس جانمان به حرکت در آییم و با همه ذرات وجودمان دانه دانه سلول هایمان به حضور خداوند و احاطه و نفوذ و قدرت او گواهی دهیم و او را همنشین دل و جان خود بیابیم و دیگر او را در خارج از وجود خود جست و جو ننماییم: P} سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد{E}آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد{P P} گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود{E}طلب از گمشدگان لب دریا می کرد{P فطرت پاک خدا داد انسان برای راه یابی به خدا و یافتن او و درک حضور و احاطه او کافی است چون فطرت آینه خدایمان و جمال و جلال الهی در این آینه منعکس و جلوه گر است و لی چون در اثر انس با عالم خاکی و دلبستن به دنیا و تعلقات آن آینه پاک فطرت زنگار گرفته و محجوب و مستور گشته پیامبران الهی و اولیای حق آمدند تا راه زدودن این زنگارها و صیقل بخشیدن به آینه فطرت را به ما بیاموزند. فلاسفه و متکلمان دلایل و راههاى متعددى را درباره خداشناسى و اثبات وجود حق تعالى اقامه کرده‏اند که به طور اختصار به برهانهاى عقلى، شبه علمى و فطرت تقسیم مى‏شوند. دلیل اینکه این بزرگان دلایل متعددى اقامه کرده‏اند، این است که هر کس با توجه به خصوصیات فردى و اجتماعى و علمى خود، با برخى دلایل زودتر به یقین مى‏رسند. براى برخى دلایل علمى یقین‏آور است، براى برخى دلایل عقلى و براى برخى راه دل و فطرت یقین‏آور است. اما اصل کلى در تمام دلایل و براهین این است که آنها تنبیهاتى در جهت توجه به امرى روشن وبدیهى هستند. یعنى اصل وجود خداوند متعال جزء روشن‏ترین مفاهیم و حقایق است و تمام این دلایل به منزله تابلوهاى راهنمایى هستند که ما را از جهات گوناگون به سوى او راهنمایى مى‏کنند. توضیح بیشتر اینکه مراحل و درجات شناخت خدا و خداشناسى بر اساس معرفت و شناخت هر کس متفاوت است. و اکثر دلایل و راههاى خداشناسى نیز معمولاً از پایین به بالاست. یعنى از راه موجودات و نشانه‏هاى آفرینش (به اصطلاح قرآن آیات انفسى و آفاقى،فصلت/53) است. اما در وراى این دو راه یعنى راه خداشناسى آفاقى ـ راه شبه علمى که مخصوص عموم مردم است – و راه انفسى ـ از راه دل که راه خواص است، راه سومى نیز وجود دارد که راه اولیاء خدا و عرفان است که قرآن و روایات ما به این راه تأکید فراوان دارند، که این راه ازخدا به خدا رسیدن است، و معلوم است که این روش شناخت ما را به یقین واقعى و خداشناسى ناب مى‏رساند. زیرا این راه شهود مستقیم و بلاواسطه است که هرگونه مشکلى را از آدمى زائل مى‏کند و تفاوت عمده‏اى با دلایلى دارد که خدا را به عنوان غیب و پنهان مطرح و اثبات مى‏کند. ما در این بحث به راه اول اشاره نمى‏کنیم. اما بر اساس راه دوم لحظه‏اى در خود بیاندیشیم، نزدیکترین چیز به ما دل ماست؛ اما آیا ما قدرت تصرف در دل خود را داریم؟ و حتى بر خنده و گریه خود تصرف داریم؟ نه، زیرا دل ما در تصرف دیگرى است، آیا همین دلیل بر وجود اوکافى نیست؟ این راه فطرت است و راه فطرت راهى پردامنه و دقیقى است که ما در این بحث به آن اشاره نمى‏کنیم. براى اطلاع بیشتر به کتاب مقالات، استاد محمدشجاعى، ج سوم، انتشارات سروش و معارف قرآن، استاد مصباح یزدى، ج 1 تا 3. ص: 37 ـ 36. انتشارات در راه حق مراجعه فرمایید. راه سوم، راه شناخت خداست به خدا، H}«یا من دل على ذاته بذاته؛ {H اى کسى که خود بر ذات خود گواهى می دهد» V}(دعاى صباح امام على(ع«{V امام سجاد: H}«بک عرفتک و انت دللتنى علیک و لو لا انت لم اعرف ما انت ؛{H تو را به تو شناختم و تو بر خود گواهى و اگر تو نبودى، نمى‏دانستم تو کیستى» V}(دعاى ابوحمزه ثمالى){V یا در دعایى که توصیه شده است در عصر غیبت بخوانیم: H}«اللهم عرفنى نفسک فانک ان لم تعرفنى نفسک لم اعرف نبیک….»{H؛ V}(امام صادق(ع)، بحارالانوار، 52/146){V یعنى شناخت پیامبر با خداست، بلکه شناخت هر چیز با خداست و اگر خدا را نشناسیم هیچ کس و چیزى را نمى‏توانیم بشناسیم، زیرا خدا شاهد و حاضر است. A}«الا انه بکل شى‏ء محیط»{A؛ V}(فصلت/54){V A}«و کان اللهُ بکل شى‏ء محیطا»{A؛ V}(نساء/126){V A}«ان الله کان على کل شى‏ء شهیدا»{A ؛V}(نساء/33 و احزاب/55){V و همه موجودات در پرتو او موجودند و اگر او را در ابتداى امر نشناسیم، علم و شناخت به موجودات دیگر امکان ندارد. چنانچه روشن است، هر معلومى براى ما دوگونه است: یا نزد ما حاضر است یا از دیدگان ما غایب. اگر معلوم از نظر ما غایب باشد. اول باید اوصاف و صفاتش را بشناسیم و آنگاه از راه صفات به شناخت خود او نائل شویم. مثلاً در شناخت آتش اول باید گرما و حرارت یا دود را دید و شناخت و سپس وجود آتش را ادراک نمود که به این نوع شناخت معرفت حصولى مى‏گویند. اما در شناخت آنکه نزد ما حاضر است، خود او را مى‏بینیم و مى‏شناسیم و آنگاه به اوصاف و صفات او پى‏مى‏بریم و به این نوع معرفت شناخت و علم حضورى مى‏گویند. مثل علم هرکس به حالات درونى (ترس و شادى و…خود) و هیچ کس به ما از خدا نزدیکتر نیست. A}ان الله یحول بین المرء و قلبه{A؛ M}همانا خداوند بین انسان و دلش حائل است{MV}(انفال/24) {Vبنابراین از قلب ما به خود ما نزدیکتر است. چنین است که هرگاه به خود نظر مى‏افکنیم، ابتدا او را مى‏بینیم و باعلم حضورى مى‏یابیم که تمام وجود ما را احاطه کرده است و تمام شئون ما در دستان قدرتمند اوست. پس او از ما نهان نیست تا به دنبال نشانه‏هایش برویم. بلکه ما در حضور او هستیم و او در مشهد ماست و این علم حضورى خداوند است که اگر کسى به آن نائل آید، به یقین تمام رسیده است و چنین است که رسول گرامى اسلام(ص) فرمودند: H}«من عرف نفسه فقد عرف ربه»{H؛ V}(البحار/2/32){V براى آگاهى بیشتر ر.ک: 1ـ المیزان، ج 6، ص 238 به بعد ذیل آیه 105 سوره مائده 2ـ المیزان، ج 14، ص 193 به بعد ذیل آیه 14 سوره طه 3ـ نشان از بى‏نشان‏ها، مرحوم حسنعلى اصفهانى، ص 166 153 4- توحید، شهید عبدالحسین دستغیب شیرازی 5- نیایش امام حسین(ع) در صحرای عرفات 6- مجموعه الله شناسی، علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی

دکمه بازگشت به بالا