چرا در اسلام حق طلاق با مرد است
پرسش : چرا در اسلام حق طلاق با مرد است آیا اگر زنی به هر دلیل همسر خود را مناسب نیافت محکوم به زندگی با اوست؟
پاسخ : از نظر اسلام حق طلاق با مرد است و دلیلش این است که بالاخره یک زندگى جمعى نیاز به مدیر دارد؛ اسلام نیز کسى را که کمتر در مقابل عواطف و احساسات تحت تأثیر قرار مىگیرد و از نظر مدیریت جمعى قوىتر است، به عنوان مسؤول اداره زندگى مشترک معرفى کرده و حتى نفقه و هزینه اداره این زندگى را هم بر او واجب نموده است. در این که نوع مردان از نظر مدیریت و انعطافپذیرى کمتر در برابر احساسات قوىتر از خانمها هستند، شکى نیست. به عبارت روشنتر: زندگى مشترک نیاز به مدیریت دارد و یکى از شؤون این مدیریت مسأله اجراى طلاق و انفکاک است که از چند حال خارج نیست: 1- حق طلاق به دست مرد باشد، 2- حق طلاق به دست زن باشد، 3- هر دو به طور استقلالى این حق را دارا باشند، 4- این حق به دست هر دو به صورت اشتراکى باشد، 5- اصلاً حق طلاقى وجود نداشته باشد. فرض پنجم صحیح نیست؛ چرا که گاهى اوقات، جدایى و گسستن این رابطه به صلاح طرفین است. فرض چهارم هم معقول نیست و منافات با حکمت جعل قانون طلاق دارد؛ زیرا ممکن است یک نفر طالب طلاق و نفر دیگر طالب عدم آن باشد. فرض دوم و سوم آمار طلاق را بالا خواهد برد، و این مسأله را بعضى از کشورهاى غربى تجربه کردهاند کما این که در کشورهای اروپایی از جمله فرانسه و… وضعیت چنین است و براساس برخی آمارها، علت طلاق در آن کشور 87درصد از سوی زنان بوده است و واضح است که طلاق به عنوان یک راه خروج از بنبست و یک وضعیت اضطرارى و ناچارى پذیرفته شده است. پس تا ممکن است، باید محدود باشد. توضیح آن که، همان طور که بعضى از کشورهاى غربى تجربه کردهاند سپردن اختیار طلاق به زنها با توجه به احساساتىتر بودن و سرعت در اظهار عواطف فراوان خانمها که در علوم روانشناسى و جامعهشناسى روز نیز اثبات شده است، علاوه بر این که آمار طلاق را بالا مىبرد (زیرا از نظر آمار غالبا خانمها تقاضاى طلاق را دارند) باعث سستى کانون محبت خانواده نیز مىگردد و محبت زن را در دل مرد کاهش مىدهد. در نتیجه بهترین فرض صورت اول است؛ البته محدودیتهایى براى مرد در اعمال این حق در شریعت و قانون در نظر گرفته شده که مانع از ضایع شدن حقوق خانمها مىگردد. علاوه بر این در شرایطى نیز زن حق طلاق دارد که مانع ظلم به وى مىشود، از جمله طلاق وکالتى، طلاق قضایى و طلاق توافقى. بنابراین چنین نیست که راه به کلى براى زن بسته باشد. این مسأله نکات دیگرى نیز دارد. نکته دیگر این که این مسأله از احکام امضایى صرف نیست و شارع در آن تأسیسهایى دارد. افزون بر آن احکام امضایى شارع نیز مانند احکام تأسیسى ثبات و دوام دارد و قابل تغییر نیست.