حق پدر و مادر بیشتر است یا معلم
پرسش : چرا در اسلام ازدواج دختران در سنین بلوغ توصیه شده است؟
پاسخ : 1 ـ هر حکم تکلیفى داراى ملاکى خاص خود است. توضیح اینکه در علم فقه، و اصول فقه احکام تکلیفى را بر پنج قسم، وجوب و حرمت و استحباب و کراهت و اباحه تقسیم مىکنند و ملاک حکم وجوبى را مصلحتى مىدانند که به حد اعلى رسیده باشد که ترک آن جایز نباشد، بنابراین انجام آن واجب است و ترک آن جایز نمىباشد. ملاک حکم حرمت مفسدهاى سخت است که اجازه انجام آن را نمىدهد و ملاک حکم استحبابى همچون وجوب مصلحتى است، با این تفاوت که به مرحله لزوم و در حد عالى نرسیده، به گونهاى که ترک آن نیز جایز باشد، اگر چه انجام آن بهتر است. ملاک حکم کراهت نیز همانند حرمت مفسدهاى است، با این تفاوت که به حد اعلى نیست که انجام آن جایز نباشد، انجام آن جایز است اما ترک آن بهتر است. اما اباحه حکمى است که انجام و ترک آن نزد مولى مساوى است و در هیچ یک از فعل و ترک رجحانى نیست. 2 ـ حکم ازدواج دختران در سنین بلوغ حکمى استحبابى است که داراى مصلحتى غیر لازمه مىباشد. یعنى ازدواج دختران در سنین بلوغ بهتر از ازدواج در سنین پس از بلوغ است. 3 ـ مصلحت و حکمت این حکم چیست؟ در روایات به دو مورد خاص اشاره شده است: الف: توجه زنان و دختران به مردان است و با ازدواج بهنگام این توجه فقط به شوهرانشان معطوف مىشود. ب: شهوت در زنان به مراتب بیشتر از مردان است، منتها به دلیل حیاء و صبرى که خداوند متعال در آنها قرار داده است، آن را کمتر بروز مىدهند. ازدواج این شهوت جنسى را به مجراى طبیعى خودش سوق مىدهد و در طرف مقابل احتمال دارد که با جلوگیرى از ازدواج فساد در جامعه گسترش یابد. با ملاحظه این دو حکمت روشن مىشود که مصلحتى که در جعل این حکم قرار دارد، جلوگیرى از فساد جامعه و فساد دختران و همچنین ترویج و احترام به روحیه علاقه و توجه دختران به مردان است. به عبارت دیگر از آنجا که دختران علاقه دارند خود را براى مردان بیارایند و این در نهاد آنهاست و با ازدواج این علاقه معطوف به شوهرانشان مىشود، بیان شده که بهتر است دختران در سنین بلوغ ازدواج کنند تا هم نیاز سرشتى دختران تأمین شود و هم از فساد جلوگیرى گردد. روحیه خودآرایى زنان و جلب توجه مردان، امرى نیست که مخفى باشد و متأسفانه با فرهنگ برهنگى که در غرب رواج دارد و به کشورهاى اسلامى نیز سرایت کرده است، جلوه زشتى به خود گرفته و یکى از اصلىترین راههاى نفوذ فساد در جوامع گردیده است، آمار نشان داده است که بیشترین فساد جنسى در میان دختران نوجوان و جوان دیده مىشود و تجربه نیز نشان داده است که هر جا دختران، پاک دامن و مقاومت داشته باشند، ـ که خوشبختانه در جامعه مااکثریت قریب به اتفاق دختران را تشکیل مىدهند ـ پسران و مردان نمىتوانند، فساد کنند و جامعه هم از فساد مصون است. همچنین قدرت و بهره بیشتر جنسى دختران نسبت به پسران در تحقیقات روانشناسان ثابت شده است. 4 ـ چنانچه بیان شد، حکم ازدواج دختران، حکمى استحبابى است و هر جا این مصلحت باشد انجام آن بهتر است. اما در مواردى این حکم تغییر مىکند. یعنى حکم استحباب با نگاه به خود ازدواج و بدون توجه به ویژگیهاى بیرون از آن است، اما در مواردى این حکم عوض مىشود. مثلاً در جایى که دختر بدون ازدواج یقینا به گناه مىافتد، ازدواج بر او واجب است. یا اگر با امر دیگرى چون تحصیل و تحقیق مواجه شد، باید دید که مصلحت کدام کار بیشتر است و اگر مصلحت تحصیل بیشتر بود، طبیعتا بر ازدواج زود هنگام ترجیح داه شود. یا در جایى که به دلایلى شهوت و این جلب توجه به طور کلى منتفى است، ازدواج در این سنین مکروه است یا اگر مصلحت ازدواج با ترک آن مساوى باشد و هیچ رجحانى نباشد، حکم اباحه جارى مىشود و حتى در جایى که با واجبى مثل تحصیل واجب عینى (همانند اینکه بر فرض تحصیل در رشته پزشکى خاص زنان براى برخى وجوب عینى داشته باشد و ازدواج مانع آن باشد.) یا حج واجب مقابله کند، ازدواج در این سن حرام مىشود. خلاصه کلام اینکه حکم استحبابى مذکور دائر مدار ملاکى خاص است که آن دو مصلحت پیش گفته مىباشد و هر جا این دو مصلحت بود، استحباب به قوت خود باقى است و اگر چنین نبود، حکم استحباب برداشته مىشود. تذکر این نکته هم لازم است که مغایرت ازدواج با ادامه تحصیل حکم عمومى نیست، چه بسیار دختران و پسران متأهلى که در امر تحصیل موفقتر هستند. دلیل اصلى مغایرت تحصیل و ازدواج در زمان ما تجملاتى است که پیرامون ازدواج به وجود آمده و جلوى زندگى سالم دو جوان را گرفته است، وگرنه دختر و پسرى که ازدواج کردهاند با آرامش بیشترى در جامعه به فعالیت و تحصیل مىپردازند. البته آنجا که بین این دو مغایرتى بود، باید آن را که مصلحت بیشترى دارد، انتخاب کرد.