فقر و فنا در عرفان

پرسش : فقر و فنا در عرفان را توضیح دهید؟
پاسخ : فقر در لغت به معناى ندارى و فقیر کسى را مى‏گویند که مالى نداشته باشد اما در عرفان فقر، عدم رغبت به مال و برخوردارى‏هاى دنیوى است. لذا فقیر در عرفان شخصى است که تمایلى به گردآورى مال و بهره‏ورى از برخوردارى‏هاى دنیوى ندارد و اگر مالى هم به دست آورد در حفظ آن به نحوى که مایه تفاخر و تکاثر (فخرفروشى و زیاده‏طلبى) باشد نمى‏کوشد بلکه داشته‏هاى خود را براى رفع حوائج و نیازهاى خود و دیگران به کار مى‏برد. در واقع سالک و عارف که متوجه سلوک راه حق و حقیقت است و دائما در حال مراقبت به سر مى‏برد از آنچه حباب و مانع راه وصول به قرب الهى شود پرهیز مى‏کند. مال دنیا و تمتّعات آن از قبیل لذایذ نفسانى اگر بیش از نیاز مورد توجه واقع شود، حجاب راه سلوک است لذا از این حالت باید جلوگیرى کرد. مطلب دیگر در عرفان این است که عناصر و اصول اساسى عرفان چهار چیز مى‏باشد: وحدت، شهود، فنا و ریاضت. الف) وحدت؛ هستى حقیقت واحدى است که در باطن آن اگر تدقیق شود، با وحدت کامل خویش از هرگونه کثرتى منزه است، در عین حال این هستى ظاهرى دارد که منشأ نمایش کثرت است اما این کثرت‏ها ظاهرى وخیالى هستند نه واقعى و حقیقى. براى تقریب به ذهن دریایى را تصور کنید که حجاب و کف بر روى آن باشد در نگاه اول حباب‏ها که کف را تشکیل مى‏دهد مانع دید دریاى حقیقى است ما با یک ژرف‏بینى و اندیشه عمیق آنچه اصل است (دریا) تشخیص داده مى‏شود و فرع (کف‏ها) بازشناخته مى‏شود. P}جناب حضرت حق را دوئى نیست {E} در آن حضرت من و ما و توئى نیست{P P}من و ما و تو او هست یک چیز {E} که در «وحدت» نباشد هیچ تمییز{P V}(گلشن راز، شیخ محمود شبسترى) {V ب ) شهود؛ عرفا در عین قبول علوم رسمى و ظاهرى و اقرار به ارزش عقل و استدلال بر اصالت ارتباط حضورى تأکید داشته و علوم حاصل از مکاشفات و مشاهدات را بر نتایج حاصل از براهین عقلى ترجیح مى‏دهند. هراس انسان و نیز قواى عقلى وى با ظاهر عالم سر و کار دارد ولى انسان از راه باطن خویش مى‏تواند با حقیقت واحد جهان ارتباط حضورى و شهودى داشته باشد و این وقتى میسر است که از تعلقات ظاهرى رها شده باشد که: «رو مجرد شو، مجرد را ببین». ج ) فنا؛ بى‏تردید یکى از اساسى‏ترین مسائل عرفان اسلامى و عرفان‏هاى اقوام و ادیان مختلف، مسأله فنا است. اصولاً فرق عارف و عالم در آن است که هدف عالم، فهم حقیقت است و هدف عارف فنا در حقیقت. مولوى مى‏گوید:رای P}هیچ کس را تا نگردد او فنا {E} نیست ره در بارگاه کبریا{P P}گرچه آن وصلت بقا اندر بقاست {E} لیک در اول فنا اندر فناست{P P}چیست معراج فلک؟ این «نیستى» {E} عاشقان را مذهب و دین «نیستى»{P P}نیستى هستت کند اى مرد راه {E} نیست شو تا هست گردى از «اله»{P یک عارف در اثر سیر و سلوک و مجاهده، از مرز حدود و قیود شخصى گذشته به حقیقت مطلق و نامحدود واصل شده و با آن متحد گشته و در آن فانى مى‏گردد. فنا همان رفع تعین بنده است و در حقیقت جز تعین و «خود» بنده حجاب دیگرى میان او و حضرت حق نیست: P}میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست {E} تو خود حجاب خودى حافظ از میان برخیز{P P}تا تو پیدایى خدا باشد نهان {E} تو نهان شو تا حق گردد عیان{P P}چون برافتد از جمال او نقاب {E} از پس هر ذره تابد آفتاب{P V}(شرح گلشن راز، شیخ محمود شبسترى، ص 378){V د ) ریاضت؛ مکاتب عرفانى اتفاق نظر دارند در این که بشر فقط در اثر تلاش پیگیر و پرمشقت مى‏تواند به کمالات حقیقى خویش نایل آید. در عرفان علم حقیقى نه تنها از عمل جدا نیست، بلکه نتیجه عمل است. براى رسیدن به آگاهى عرفانى، باید به سیر و سلوک پرداخت و از مراتب و درجاتى گذشت. لذا عرفان به عملى و نظرى تقسیم مى‏شود. عرفان عملى، اجراى یک برنامه دقیق و پرمشقت جهت گذشتن از منازل و رسیدن به مقامات در راه دست یافتن به آگاهى عرفانى و نیل به توحید و فنا است که از آن به طریقت تعبیر مى‏شود. عرفان نظرى مجموعه تعبیرات عرفا، از آگاهى‏ها و دریافت‏هاى شهودى خویش درباره حقیقت جهان و انسان است. اگر مایل هستید در زمینه عرفان عملى و نظرى اطلاعات بیشترى به دست آورید به دو کتاب که معرفى مى‏شود مراجعه نمایید: 1- عرفان نظرى، دکتر سید یحیى یثربى. 2- فلسفه عرفان، دکتر سید یحیى یثربى.

دکمه بازگشت به بالا