آزادی از نظر اسلام
پرسش : نگرش اسلام به آزادی چگونه است؟
پاسخ : پرسش شما به دلیل عمومیت و گستره آزادى، بسیار مطلق بوده و از آنجا که مشخص ننمودید کدام نوع از آزادىهاى عملى (حقوقى، اخلاقى، سیاسى و…) پاسخدهى در یک نوشتار کوتاه میسور نیست؛ ولى در عین حال سعى مىکنیم نکاتى را پیرامون اصل آزادى و مبانى آن در اسلام، توضیح دهیم. قبل از پاسخ، توجه به یک نکته ضرورى است: در تبیین و تفسیر هر موضوع و مسألهاى باید نوع رویکرد به آن را مشخص ساخت، چرا که هر رهیافتى مبانى، پیشفرض و روش خود را مىطلبد: مثلاً هیچگاه نمىتوان با روىکردى جامعهشناسانه، تحلیلى روانشناسانه طلبید و یا بالعکس. بنابراین اگر آزادى از منظر اسلام بررسى و تشریح مىشود باید با پیشفرضهاى خود، منابع اسلامى و متد خویش پىگیرى شود. با عنایت به این نکته، پیش از توضیح دیدگاه اسلام نسبت به مقوله «آزادى» باید چند مطلب به عنوان مبادى و مبانى پاسخ مد نظر قرار گیرد: 1- واژه «آزادى» به معنى باز بودن راه انجام فعل و ترک آن است، خواه آن فعل جنبه ارزشى داشته باشد یا خیر. خواه در حوزه تفکر باشد یا در حوزه سیاسى، در حوزه اخلاق باشد یا خیر، فردى باشد یا اجتماعى، معقول باشد یا غیرمعقول. 2- انسان بر حسب خلقت خاص خویش، موجودى صاحب عقل و اراده بوده به صورتى که در هر کارى مىتواند جانب انجام آن را اختیار کرده یا جانب ترک آن را برگزیند. براساس فطرت آدمى، وى در مورد انجام و ترک فعل مطلق العنان بوده و مقید به یکى از دو طرف نمىباشد. از این نوع آزادى انسان به «آزادى تکوینى» یاد مىکنند. 3- لازمه آزادى فوق، آزادى دیگرى است که عبارت از: امکان بهرهمندى آدمى از مواهب «آزادى تکوینى» بدون دخالت قوه، قدرت و اراده قاهرى بیرون از نفس انسان. این آزادى، «آزادى تشریعى» یا «آزادى حقوقى» نام دارد، V}(المیزان، ج 10، ص 370).{V 4- این واژه از دیدگاهها و حیثیتهاى گوناگون تقسیمات و انواع متعددى پیدا مىکند چون: آزادى درونى، آزادى برونى، آزادى جمادى، آزادى نباتى، آزادى حیوانى، آزادى انسانى، آزادى ولایى، آزادى اخلاقى، آزادى فردى، آزادى اجتماعى، آزادى اندیشه، آزادى بینش، آزادى بیان و نوشتار و… . 5- با دقت در مطالب شمارههاى 1 تا 3 مشخص مىگردد که منشأ «آزادى» اراده آدمى است که او را وادار به عمل یا ترک آن ساخته و حالت نفسانى است که از میان رفتن آن مساوى با از بین رفتن اصل انسانیت مىباشد. 6- تعریف آزادى با تعریف انسان ارتباط تنگاتنگى دارد، چرا که متعلق آزادى خود انسان است، ازاینرو هر تعریفى از انسان در برداشت از آزادى دخیل خواهد بود و بالاتر، بدون ارائه تعریفى از انسان، تعریف آزادى ممکن نخواهد بود. اکنون تعریف آزادى از منظر اسلام را با مطلب اخیر؛ یعنى، تعریف و دیدگاه اسلام به انسان شروع مىکنیم: الف) انسان در نگرش اسلامى: 1- کارگزار یا خلیفه خداوند بر روى زمین و عبد اوست، در مقام عبودیت مطیع خواست و اراده اوست اما در مقام کارگزارى بر روى زمین باید فعال باشد. انسان پلى میان ملک و ملکوت و ابزارى است که مشیت خداوند از طریق آن در این جهان تحقیق و تبلور مىیابد V}(بقره، آیه 30).{V 2- انسان هم داراى عقل است و هم داراى اراده، اسلام مىخواهد انسان ارادهاش را تابع مشیت خداوند قرار دهد زیرا تنها در این صورت است که آدمى به یک زندگى توأم با سعادت و رستگارى در دنیا و آخرت دست خواهد یافت، V}(احزاب، 29 – اسراء، آیه 19).{V 3- انسان از آن جهت که به مستقیمترین وجهى منعکس کننده حکمت الهى است و به کاملترین وجهى مظهر صفات الهى است، اشرف همه مخلوقات است، V}(اسراء، آیه 70).{V 4- انسان قدرت دارد که بر همه مخلوقات دیگر سلطه پیدا کند اما مسؤولیت نیز دارد که از همه این مخلوقات مراقبت نماید، V}(براى آگاهى بیشتر ر.ک: جوان مسلمان و دنیاى متجدد، دکتر سید حسین نصر، ص 63 – 66).{V 5- انسان داراى دو ضلع وجودى است: طبیعت و فطرت و از همینرو آدمى نقطه صفرى است که قابلیت تا بىنهایت صعود یا سقوط را دارا است، V}(انسان، آیه 3).{V از تعبیرات دوگانه و متضاد برخى آیات قرآن کریم از انسان در همین خصوصیت نهفته است. در برخى آیات انسان ضعیف و ناتوان «نساء، آیه 28»، ستمکار «ابراهیم، آیه 34»، جهول و بسیار نادان «احزاب، آیه 72»، ناسپاس «عادیات، آیه 6»، سرکش «علق، آیه 6»، و در بعضى آیات دیگر خودآگاه «قیامت، آیه 14»، حقگرا «زمر، آیه 18»، مسؤولیتپذیر «احزاب، آیه 72»، و… خوانده شده است. حاصل آن که در یک برآیند کلى، اسلام آدمى را محدود در همین که هست و تاکنون خود را نشان داده نمىبیند، بلکه براى او آرمانى فراتر از بینش طبیعى و مادى دارد. اسلام مىخواهد انسان ایدهآل بسازد نه انسان صرفا نرمال که تنها با جامعه ساخته و با دیگران هماهنگ باشد (برخلاف نگرش لیبرالیزم از انسان که طبیعتگرا بوده و آدمى را همین مىبیند که هست و تاکنون خود را نشان داده است). P} تو زکرمنا بنىآدم شهی{E}هم به خشکى هم به دریا پانهى{P P}که حملناهم على البحرى به جان{E}از حملناهم على البر پیش ران{P P}مرملایک راسوى بر راه نیست{E}جنس حیوان هم زبحر آگاه نیست{P P}تو به تن حیوان به جانى از ملک{E}تاروى هم بر زمین هم بر فلک{P P}تا به ظاهر مثلکم باشد بشر{E}با دل یوحى الیه دیدهور{P V}(مثنوى، دفتر دوم، ابیات 3773 – 3777) {V ب ) با توجه به همین دوگانگى وجودى انسان (طبیعت و فطرت؛ سقوط و صعود) در نگرش اسلام است که خداوند هم «آزادى تکوینى» به بشر اعطا فرموده و هم بر «آزادى تشریعى» اوصحه گذاشته است تا در پرتو آن آدمى بر ترمیم کاستىها و ایجاد مصونیت از آسیبهاى ناشى از کژىهاى ضلع طبیعت خود توانا گشته، و با شناخت و پرداخت آزادانه به ضلع فطرت خویش مرتبه خلافت الهى و کارگزارى خداوند را به دست آورد. به عبارت دیگر، اسلام، انسان را واجد قابلیتها و صلاحیتهایى مىداند که سبب شایستگى و بایستگى بهرهمندى او از موهبت «آزادى» است. از همین رو قرآن غایت قصواى بعثت پیامبر گرامى(ص) را تحقق آزادى تکوینى و تشریعى تلقى کرده است: H}«ویضع عنهم اصرهم والاغلال التى کانت علیهم؛{H و از [دوش] آنان قید و بندهایى را که برایشان بوده است برمىدارد»، V}(اعراف، آیه 157){V گویا با نبود آزادى دعوت به دین و دیندارى لغو و عبث است. ج ) با توجه به مطالب پیش گفته روشن گشت که تعریف آزادى در نگرش اسلام چیست؟ اسلام هم آزادى تکوینى براى انسان قائل است و هم پشتوانه تشریعى. براى آن، براساس آیات قرآن انسان از آزادى تکوینى برخوردار است؛ یعنى، مختار است بر انجام فعل و ترک آن و این آزادى، فطرى بشر است. همچنین آزادى تشریعى – که در منظر اسلام امرى شایسته و بایسته است – یعنى انسان آزاد است که از آزادى تکوینى خود در عمل و زندگى خویش بهرهمند شود و هیچکسى حق ندارد با اعمال فشار، زور و قدرت از بهرهورى معقول از آزادى تکوینى او جلوگیرى کرده و ممانعت به عمل آورد. به فرموده خداوند متعال: «بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا به خدایى نگیرید»، V}(آل عمران، آیه 64){V و «هیچ بشرى را نسزد که خدا به او کتاب و حکم و پیامبرى بدهد؛ سپس او به مردم بگوید: به جاى خدا، بندگان من باشید»، V}(همان، آیه 79){V و این همان آزادى است که حضرت على(ع) در وصیت خود به فرزندش امام حسن(ع) سفارش نمود: «نفست را از هر پستى گرامىدار، هر چند دنائت تو را به خواهشهایت برساند. چرا که هرگز در برابر نفس [ارجمند]ت که مىبخشى چیز ارزندهیى به دست نخواهى آورد، بنده دگرى مباش! زیرا خدایت آزاد آفریده است»، V}(نهجالبلاغه، نامه 31).{V براساس روح توحیدى ـ که در نگرش اسلامى از جایگاه ویژهاى برخوردار است ـ انسان تنها باید بنده خداوند باشد، نه غیر خدا، و چنان که گفته شد اراده خود را تابع مشیت و اراده خداوند قرار دهد و آزادى تکوینى خود را محدود و مقید به خواست خداوند گرداند. که در آن صورت به زندگى با سعادت در دنیا و آخرت بار خواهد یافت. اما همین انسان در نگرش اسلامى حق ندارد بهرهورى از آزادى تکوینى خود را محدود به خواستهها و ارادههاى انسانهاى دیگر کرده و خود را بنده دیگران سازد و عملاً خویش را از آزادى حقوقى و تشریعى محروم سازد. آزادى تشریعى با تعریفى که از آن در دیدگاه قرآن ارائه شد حق مسلم و طبیعى بشر است و هیچ انسانى حق بازستانى و محدودیت آن را ندارد. خلاصه آن که: بندگى خداوند موجب آزادى و بندگى غیر خداوند فقدان آزادى است, چنان که «همسر عمران [مادر مریم] گفت: پروردگار من! نذر کردم که آنچه در رحم من است آزاد و در خدمت تو باشد»، V}(آل عمران، آیه 35).{V P}گفت اى صدیق آخر گفتمت{E}که مرا انباز کن در مکرمت{P P}گفت ما دو بندگان کوى تو{E}کردمش آزاد من بر روى تو{P P}تو مرا مىدار بنده و یارِ غار{E} هیچ آزادى نخواهم زینهار{P P}که مرا از بندگیت آزادى است{E}بىتو بر من محنت و بىدادى است{P V}(مثنوى، دفتر ششم، ابیات 1075 – 1078) {V د) اما باید توجه داشت که انسانهاى دیگر نمىتوانند آزادى تشریعى را محدود سازند ولى از آن جا که انسان یک موجود اجتماعى است، به صورت طبیعى ملزم مىشود که اراده خود را در اراده دیگران دخالت دهد و به بیان دیگر، اراده خود را در عرصه اجتماع با اراده دیگران شریک سازد. ازاینرو باید در برابر قانونى که حدودى براى ارادهها و آزادىهاى مردم معین نموده و آنها را تعدیل کرده، خضوع کند. پس همان طبیعتى که به یک فرد انسان آزادىِ اراده و عمل داده، عینا همان طبیعت در عرصه اجتماع اراده و عمل را محدود و آزادى تشریعى انسان را مقید مىسازد. در نگرش اسلامى از آن جهت که قانون را براساس توحید و سپس بر پایه اخلاق فاضله گذاشته و متعرض همه اعمال فردى و اجتماعى تحت عنوان ضوابط شرع شده است، آزادى تشریعى در این چارچوب مرزبندى مىشود. با توجه به این مطلب مهم، از دیدگاه اسلام، آزادى تشریعى به این معنا مىشود که انسان آزاد و مختار است از تمامى حقوقى که قوانین شرع براى او مشخص کرده بهرهمند شود. مثلاً یکى از قوانین شرع آن است که انسان مىتواند تا هر جا که بخواهد در عرصه علماندوزى پیش برود و در این ساحت آزاد است و حتى دولت اسلامى موظف است که امکاناتى براى افراد فراهم کند تا از این حق بهرهمند شود. براى آگاهى بیشتر ر.ک: المیزان، علامه طباطبایى، ج 10، ص 371 – 372 و ج 4، ص 116. آزادى بیان و نوشتار، آزادى اجتماعى، آزادى بینش و آزادى اندیشه (در ساحتهاى اقتصادى – فرهنگى و سیاسى) همه در چارچوب مقوله پیش گفته معنا مىیابد و تحلیل مىشود. V}( مجله اندیشه حوزه شماره 5، 1379){V