چگونه از هیچ کس نترسیم
پرسش : چگونه می توان از هیچ کس نترسید؟
پاسخ : مؤمن وقتى شیفته و بىقرار ذات خداوند شد صفات محبوب در جان او تجلى مىیابد. از جمله این صفات «قوى» و «قادر» است. مؤمن منشأ قدرت و قوت را فقط خداوند مىیابد. لذا قدرت و قوّهاى غیر او نمىبیند تا از آن بترسد. مؤمن خود مظهر قدرت و اقتدار خداوند مىشود. شعر مولوى تحت عنوان «از علىآموز اخلاص عمل» گویاى این سخن است: P}گفت من تیغ از پى حق مىزنم{E}بندهى حقّم نه مأمور تنم{P P}شیر حقّم، نیستم شیر هوا{E}فعل من بر دین من باشد گوا{P P}من چو تیغم وان زننده آفتاب{E}ما رمیتَ اِذْ رمیتم در جواب{P P}رخت خود را من زره برداشتم{E}غیر حق را من عدم انگاشتم{P P}من چون تیغم پرگهرهاى وصال{E}زنده گردانم نه کشته در قتال{P P}سایهام من که خدایم آفتاب{E}حاجیم من نیستم او را حجاب{P P}خون نپوشد گوهر تیغ مرا{E}باد از جا کِى برد تیغ مرا{P P}کَه نیم کوهم ز صبر و حلم و داد{E}کوه را کِى در رباید تند باد{P P}آن که از بادى رود از جا خسى است{E}زآن که باد ناموافق خود بسى است{P P}باد خشم و بادِ شهوت، بادِ آز{E}برد او را که نبود اهل نماز{P P}خشم بر شاهان شه و ما را غلام{E}خشم را من بستهام زیر لگام{P V}(مثنوى معنوى، دفتر اول){V.