دلیل لزوم تبعیت از فتوای مرجع تقلید
پرسش : دلیل لزوم تبعیت از فتوای مجتهد چیست؟ به چه دلیل فتوای مجتهد بر مبنای نظرات دینی صادر شده است؟
پاسخ : قبل از هر چیز باید مشخص شود که چرا باید تقلید کرد و آیا تقلید کار خوب و پسندیدهاى است یا نه؟ تقلید یا پیروى از عالم یک امر فطرى، عقلى و عقلایى است که مورد تأیید قرآن و سنت نیز قرار گرفته است. هر انسانى در حرکت و تکاپوست و براى این حرکت نیاز به شناخت دارد و براى کسب این شناخت یا باید خود عالم و متخصص باشد و یا باید به عالم مراجعه و از نظرات او پیروى کند و اصل بر این است که انسان خودش بفهمد، بشناسد و متخصص باشد ولى امکان ندارد که هر کس در تمام امور زندگى متخصص و عالم باشد، لذا در کنار اصل مذکور، این اصل نیز وجود دارد که انسان در هر موردى، متخصص و عالم نیست، باید از عالم پیروى کند. دلیل اول فطرت: فطرت، مجموعه شناختها و تمایلاتى است که ریشهاش صفات کمالى الهى بوده و انسان براساس آن آفریده شده، عامل تمایز انسان از حیوان است و انسان را به سوى کمال انسانیت، الهى شدن و مقام خلیفهاللهى سوق مىدهد »فطرت الله التى فطر الناس علیها«، )روم، آیه 30). که امور فطرى داراى خصوصیاتى از این قبیل مىباشد، خدادادى و غیراکتسابى است، در تمام انسانها وجود دارد، بدون آموزش مورد توجه و شناخت عمل انسان است، با تبلیغ و عوامل مختلف نابود نمىشود. مانند خداجویى، کمالیابى، حقیقتجویى، زیباپرستى و زیباجویى. بررسى زندگى انسانها در طول تاریخ، نشان مىدهد که تمام انسانها داراى یک شناخت و تمایل درونى بدین جهت هستند که در هر جایى توانایى اعمال نظر و بررسى فکرى مسأله را نداشته باشند به فرد دانا و متخصص مورد اعتماد مراجعه مىکنند. به فرموده علامه طباطبایى، هر انسانى در بخش بسیار کوچکى از جهات حیات خود به اجتهاد مىپردازد و بخشهاى دیگر را با تقلید مىگذارند، )مرجعیت، سید هدایت الله طالقانى، نشر ارغنون و سبزرویش، چاپ اول 1374 قم(. توجه داشته باشید، این که تقلید، رجوع جاهل به عالم است، هیچ بار منفى براى مقلد ندارد، زیرا جاهل در این جا به معناى جاهل نسبى است؛ یعنى، کسى که در مسائل شرعى، مجتهد و کارشناس نیست، گرچه خودش در مسائل دیگرى متخصص و کارشناس باشد و یا حتى در مسائل فقهى از آگاهى نسبى خوبى برخوردار باشد، خود مجتهدین نیز در مسائل دیگر به متخصص رجوع مىکنند و این را از باب رجوع جاهل به عالم واهل خبره مىدانند. نمونه بارز آن حضرت امام خمینى بود که پزشک معالج ایشان گفت: تا به حال کسى را ندیدهام که این قدر در درمان، مطیع پزشک باشد. دلیل عقل: با وجودى که تقلید امرى فطرى است و لذا بدیهى مىباشد، معذلک عقل انسان براى ضرورت تقلید، برهان ارائه مىکند، بدین بیان که: هر انسانى در حرکت و تکاپو است و براى این حرکت نیاز به شناخت دارد و براى کسب شناخت یا باید، خود عالم باشد و یا باید به عالم و متخصص مورد اعتماد مراجعه و از نظراتش پیروى کند؛ این دلیل که ضرورت تقلید در همه امور را ثابت مىکند، در امور دینى نیز صادق است. البته بدین توضیح که از مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانى نقل شده است: بعد از پذیرفتن مبدأ هستى و به رسالت مبعوث شدن انبیاء و این که بندگان خدا، بىهدف آفریده نشدهاند، عقل اقرار مىکند که اطاعت از خدا ضرورى و نافرمانى او موجب خروج از مَنش بندگى است و کیفیت اطاعت از احکام الهى مبتنى بر علم به احکام است و این علم یا از طریق شنیدن سخن معصوم (پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع« و نظایر آن است و یا به اجتهاد و یا با تقلید که راه اول براى مردم زمان غیبت امام معصوم(ع)ممکن نیست، راه دوم براى عموم مردم به جهت اشتغالات و مشاغل دیگر، میسر نمىباشد، پس عقل حکم مىکند که باید تقلید کرد؛ یعنى باید به مجتهد و متخصص جامعالشرایط، رجوع نمود. چرا براى عموم مردم میسر نیست، زیرا هر مسلمانى نمىتواند به آسانى، احکام شرعى را از قرآن و روایات و یا از عقل خود دریابد، نه قرآن مانند یک کتاب حقوقى یا رساله عملیه، احکام شرعى را به طور صریح بیان کرده است و نه روایات معصومین چنین است و نه عقل بشر به تنهایى مىتواند همه احکام را دریابد، بلکه براى شناخت احکام شرعى (واجبات، محرمات و… ) آگاهىهاى فراوانى از جمله: فهم آیات و روایات، شناخت ناسخ و منسوخ، مطلق و مقید، عام و خاص، شناخت حدیث صحیح از غیرصحیح، کیفیت ترکیب و جمع روایات و آیات و دهها مسأله دیگر لازم است که آموختن آنها نیازمند سالیان زیادى تلاش جدى است. مانند یک مهندس متخصص که بیمار مىشود. او براى درمان بیمارى خود یا باید خود شخصاً به تحصیل علم پزشکى بپردازد و بعد از رسیدن به درجه لازم، به مداواى خود بپردازد یا تمام آراى پزشکان را مطالعه کرده و به گونهاى عمل کند که بعداً پشیمان نشود و یا به یک پزشک متخصص رجوع کند. راه اول او را به درمان سریع نمىرساند، راه دوم بسیار دشوار است و او را از کار تخصصى خود )که مهندسى است( باز مىدارد، لذا او بىدرنگ از یک پزشک متخصص کمک مىگیرد و خود را مورد معالجه و بهبودى قرار مىدهد. پس او در عمل به رأى پزشک متخصص نه تنها خود را از پشیمانى آینده و احیاناً سرزنش دوستان نجات مىدهد، بلکه در اغلب موارد، درمان نیز مىشود که مکلف در باب احکام شرعى نیز در عمل به رأى متخصص دینى نه تنها خود را از پشیمانى آخرت و عذاب الهى نجات مىدهد، بلکه به مصالح احکام شرعى نیز دست مىیابد که همانا نیکبختى و زندگى سعادتمندانه مىباشد. دلیل قرآن، با توجه به دو دلیل گذشته، مسأله کاملاً روشن گردید و نیازى به توضیحات بیشتر نیست ولى براى آن که از قرآن هم استفاده برده باشیم و یک دلیل قرآنى را مطرح کرده باشیم، در سوره مبارکه نحل، آیه 43 خداوند به مسلمینى که نسبت به فراگیرى قرآن و تعالیم اسلام و احکام شرعى آگاهى چندانى نداشتند، خطاب فرموده: «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون» پس از افراد مطلع و کارشناس سؤال کنید اگر خودتان نمىدانید که با توجه به سوره انبیاء آیه 7 و این آیه یک قاعده کلى را بیان مىدارد که همانا رجوع غیرمتخصص به متخصص و مقلد به مجتهد مىباشد در واقع با توجه به بیانات گذشته این دسته آیات تأکید و تأیید بر دلیل فطرت و عقل و عقلایى رجوع به متخصص مىباشد و یا روایاتى که از امامان معصوم)ع( رسیده و تکلیف مسلمانان را در زمان غیبت مشخص کرده است مانند سخن امام صادق)ع(: H}«و اما من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینه، مخالفاً لهواه مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه؛{H هر کس از فقهاى امت ما که نفس خود را مواظبت مىکند و از دینش پاسدارى مىنماید، با هواى نفس مخالفت و فرمان مولاى خود را اطاعت کند، سزاوار است که مردم از او تقلید کنند»، V}(شیخ حر عاملى، وسایلالشیعه، ج 18، ص 94){V پس با توجه به فطرت بشر و عقل و سیره عقلاء و آیات و روایات معصومین)ع( مسأله تقلید کاملاً با دلیل، بدیهى و روشن بوده و کسى که مىخواهد در پیشگاه خداوند متعال سربلند باشد باید یا خود متخصص احکام شرعى گردد و یا از یک متخصص دینى )مجتهد جامعالشرایط( تقلید نماید و از آنجایى که به وظیفهاش عمل مىکند، به سعادت مقبول دست مىیابد. انشاءالله.