راههای رسیدن به یقین در قرآن
پرسش : راههای رسیدن به یقین چیست؟
پاسخ : T}یقین در قرآن:{T یقین عبارت است از جزم به ثبوت محمول براى موضوع و جزم به امتناع سلب محمول ازموضوع و قابل زوال نبودن جزم اول و دوم. بنابراین، در یقین چهار شرط است و با این شرطها، ظن و شک و حتىجهل از قلمرو یقین خارج مىشوند. چرا که در ظن و شک جزم به نبوت محمول و جزم به امتناع سلب محمول ازموضوع وجود ندارد و در جهل نیز هر چند جزم به ثبوت موضوع براى محمول و جزم به امتناع سلب محمول ازموضوع وجود دارد لیکن این هر دو جزم با شبهه یا با برهانى که برخلاف آن اقامه شود زائل مىگردد ولى یقین غیرقابل زوال است. قرآن کریم از ضرورتى که حاصل شرایط چهارگانه یقین است با عباراتى از قبیل «لاریب فیه» و مانند آن یاد مىنماید مثلاً مىفرماید: A}«ذلک الکتاب لاریب فیه هدى للمتقین{A؛ در آن کتاب (قرآن) تردیدى در آن راه ندارد و هدایت براى متقیان است» V}(بقره/ 2){V. مفاد لاریب این است که قرآن ضرورتا حق است و چون در آن کتاب دعوت به مبدء و معاددعوى وحى و رسالت است، دعوى آن نیز ضرورتا حق مىباشد. در جاى دیگر مىفرماید: A}«ربنا انک جامع الناس لیوم لاریب فیه {A؛ پروردگارا تحقیقا تو مردم را براى پاداشى در روزى که وقوع آن تردیدناپذیر است جمع مىنمایى» V}(آل عمران/ 9){V مفاد آن این است که فرا رسیدن روزى که پروردگار در آنبندگان را جمع مىنماید ضرورتا حق است. نگا: معرفتشناسى در قرآن، آیتاللهعبدالله جوادى آملى، اسراء قم، چاپ اول 1378ش، ج 13، تفسیر موضوعى، صص 255 – 256. واژه یقین به معناى پیشگفته با مشتقات گوناگون در قرآن چندین نوبت تکرار شده است V}(ر.ک: رعد/ 2 – بقره/ 4 و118 – مائده/ 50 – نمل/ 3 و 82 – روم/ 60 – لقمان/ 4 – سجده/ 24 – جاثیه/ 4 و 20 – طور/ 36 – حجر/ 99 -واقعه/ 95 – حاقه/ 51 – مدثر/ 47 – نساء/ 157 – انعام/ 75 – شعراء/ 24 – دخان/ 7 – ذاریات/ 20){V از دیدگاه قرآن یقین داراى مراتبى است: علمالیقین، عینالیقین و حقالیقین. قرآن کریم علمالیقین را پلى براىعینالیقین قرار داده است، V}(تکاثر/ 5 و 6){V اگر یقین از مرحله معرفت مفهومى و ذهنى به معرفت عینى و خارجى باریابد، انسان آنچه را که به آن معرفت مفهومى و ذهنى دارد، بالعیان مشاهده خواهد کرد. در آیات تکاثر خداوندمىفرماید اگر آدمى به علمالیقین برسد مىتواند جهنم را ببیند؛ یعنى اگر به مرحله علمالیقین برسیم رهتوشهاى داریم که ما را با عینالیقین آشنا مىسازد. بالاتر از آن «حقالیقین» است، حقالیقین آن است که انسان نه تنها شاهد حق باشدبلکه عین شهود قرار گیرد و فانى از غیر و باقى بالله شود. از خود چیزى نداشته باشد و در معرفت الهى غرق شود. ازدیدگاه قرآن «حقالیقین» یعنى یقین حقى که بالاتر از آن در بخش معرفت نمىتوان فرض کرد، V}(حاقه/ 51){V. در باب یقین ر.ک: مراحل اخلاق در قرآن، آیتاللهعبدالله جوادى آملى، اسراء قم، 1377، ج 11 تفسیر موضوعى، صص 351 – 356. به هر روى باید توجه داشت که یقین مفهومى و ذهنى و در واقع علم و جزم به ثبوت محمول براى موضوع و جزم به امتناع سلب محمول از موضوع و قابل زوال نبودن این دو جزم غیر ازیقین عینى و شهود حقیقت است. P}من یقین دانم که عین حکمت است{E}لیک مقصودم عیان و رؤیت است{P P}آن یقین مىگویدم خاموش کن{E}حرص رؤیت گویدم نه جوش کن{P V}(مثنوى، دفتر دوم، ابیات 1821 و 1822){V نتایجى که از آیات در باب یقین مىتوان گرفت چنین است: 1- آیات الهى مىتوانند علتى براى حصول یقین به خداوند باشند، V}(رعد/ 2){V. 2- آنان که از تباه شدن در خیالات و پندارهاى بازیگرانه ذهنى و غرق شدن در جهالتها خوددارى نموده و به مقام شامخ تقوا رسیدهاند به آخرت یقین دارند، V}(بقره/ 4){V. 3- وصول به یقین بدون معرفت وکار و کوشش قابل تحقق نیست، V}(حجر/ 99){V. 4- بهرهوران از یقین راه خویش را ادامه داده و باکى از موانع در سیر خود ندارند، V}(سجده،/ 24){V. در این باره ر.ک: شناخت از دیدگاه علمى و دیدگاه قرآن، صص 493 – 499. 5- یقین چون از شؤون معرفت و علم است به معروف و معلوم تعلق مىگیرد و چون اسماى حسناى الهى که معروفاست تعدد دارد معرفتها و یقینها متنوع خواهند بود و هر معرفتى در حد خود از یقین برخوردارند. ازاینرو مىتوانبراى یقین انحاى گوناگونى به لحاظ متعلق آن تصور کرد. 6- عمده مراتب یقین بر حسب متعارف یقین علمى (علمالیقین)، یقین عینى (عینالیقین) و یقین حقى (حقالیقین)است،V}(نگا: تسنیم (تفسیر تربیتى قرآن مجید)، آیتاللهعبدالله جوادى آملى، نشر اسراء قم، چاپ اول پاییز 1378ش، ج 2، صص 205 و 206).{V 7- چون متعلق یقین که اسماى حسناى الهى است نامحدود مىباشد، حد خاصى از حصول یقین یا شهود آن رانمىتوان پایان مرحله یقین دانست. حقیقت یقین نورى است تشکیکى که هم فزونىپذیر است و هم حد خاصىندارد، V}(همان و میزانالحکمه، محمد محمدى رىشهرى، مکتبالاعلام اسلامى قم، چاپ اول 1363ش، ج 10، ص 790).{V – یقین به خداوند اقسامى دارد و براى رسیدن به هر یک، راهى ویژه را باید پیمود: الف) یقین عقلى و نظرى (علم الیقین): این مرحله اولین مرتبه یقین و نیل به آن کمال قوت نظرى است. براى رسیدن به این مرتبه باید جهاد و خیزش علمى، کلامى و فلسفى نمود و با تحقیقات و کاوشهاى پردامنه، ادله گوناگون مربوط به وجود خدا و مباحث مربوط به صفات و اسما را بررسى و حجاب شبهات را یکى پس از دیگرى خرق نمود تا بتوان از پرتو خورشید تابان معرفت، بهره گرفت. در این زمینه مطالعه کتابهاى زیر سودمند است: «بهترین راه شناخت خدا» ، محمدى رى شهرى ؛ «آفریدگار جهان» ، مکارم شیرازى ؛ «اثبات وجود خدا» ، چهل تن از دانشمندان «خدا در قرآن»، شهید بهشتى ؛ «اصول فلسفه و روش رئالیسم ، ج 5» ، علامه طباطبایى – شهید مطهرى ؛ «کلیات فلسفه» ، ترجمه دکتر مجتبوى ؛ «علل گرایش به مادیگرى» ، شهید مطهرى ب ) یقین قلبى و شهودى: در این مرحله به جاى سیر با پاى چوبین استدلال، با بال تزکیه و تصفیه نفس از جمیع رذایل و خبائث؛ از جمله خودبینى و دنیا پرستى که ام الرذائل است و با آراستن دل به جمیع اوصاف محموده و عبادت و بندگى خالصانه، مىتوان خدا را با تمام وجود یافت. به قول حافظ: P}شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس {E}ورنه هر کو ورقى خواند معانى دانست{P از این رهگذر به آن جا مىتوان رسید که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: H}«انى لم اعبد ربا لم اره؛{H خدایى را که نبینم بندگىاش نمىکنم». این کشف شهودى و احساس باطنى نیز مراتبى دارد که اول آن «عین الیقین» و آخر آن «حق الیقین» است و هر یک از آن دو را نیز درجاتى است بىشمار. آن که به چنین جایگاه رفیعى رسید، دیگر جهان شگفت خلقت را دلیل و مقدمه بر اثبات وجود خدا قرار نمىدهد؛ بلکه به کشف لمى با رؤیت جمال و کمال حق، مخلوقات را که چیزى جز فعل او و درعین ربط و تعلق به او نیستند باز خواهد شناخت. چنان که ابا عبدالله(ع) در دعاى شریف عرفه به محضر حق عرضه داشت: «… کیف یستدل علیک بما هو فى وجوده مفتقر الیک، ایکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتى تکون الاثار هى التى توصل الیک، عمیت عین لاتراک علیها رقیبا ؛ چگونه بر تو به چیزى استدلال شود که در وجود به تو نیازمند است؟! آیا غیر تو ظهورى افزون بر تو دارد تا آشکار کننده تو باشد؟ راستى کى پنهان گشتهاى تا نیازمند دلیل براى راهنمایى به سویت باشى؟ و کى دور گشتى تا آثار و نشانهها، رساننده به سویت باشند؟ آه، چه نابیناست چشمى که تو را مراقب خود نبیند!» براى مطالعه و خودسازى در این زمینه نگاشتههاى زیر سودمند است: – «چهل حدیث» ، امام خمینى(ره). – «آداب الصلوه یا پرواز در ملکوت» ، امام خمینى (ره). – «نامه حضرت امام» به مرحوم سید احمد خمینى و به فاطمه (عروسش). – «اسرار عبادات»، آیت الله جوادى آملى. – «کلیات اخلاق اسلامى» (ترجمه جامع السعادات)، ترجمه دکتر مجتبوى. – «نامهها و برنامهها»، حسن زاده آملى. – «ترجمه المراقبات»، میرزا جواد ملکى تبریزى.