حقیقت دنیا و آخرت
پرسش : چگونه می توانیم به حقیقت دنیا و آخرت برسیم و مجهولات بر ما آشکار شود و به معرفت و قرب الهی برسیم و در نماز خالصانه با او توجه داشته باشیم و بر نفس خود چیره شویم و آنرا تحت تسلط درآوریم؟
پاسخ : الف) چگونه مىتوان به حقیقت دنیا و آخرت رسید؟ از ویژگىها و خصوصیات ویژه انسان «حقیقتجویى» است. براى رسیدن به این منظور دو راه باید طى کرد؛ اول راه علمى؛ قرآن و اهل بیت دربارهى حقیقت مبدأ و معاد، دنیا و آخرت و هدفمندى انسان همه چیز را بیان کردهاند و در مسیر شناخت و معرفت، حجّت را بر همه مردم تمام نمودهاند. از دیدگاه قرآن و اهل بیت که شریعت اسلام از آن دو نشأت مىگیرد و از هم جدائى نمىپذیرند دنیا مقدمهاى است براى آخرت و پلى است براى رسدن به آن و نعمتهاى دنیا آزمایشى است براى انسان تا به کمال نهایى خود که همان رسیدن به «سعادت» و لذت جاوید آخرت است، نایل شود. دنیایى که در دین سفارش به بىاعتنایى به آن شده است، نه آن دنیایى است که باید براى آن تلاش کرد و «مزرعه آخرتش خواندهاند» «عالم خلقت» که با تعبیر «جهان طبیعت» نیز از آن یاد مىشود از مظاهر الاهى است که همچون آیینهاى خداوند خالق، مالک، ناظم و عالِم را نشان مىدهد. این عالم همان نعمت الهى است که انسان به وسیله آن آزمایش مىشود. دنیاى مذموم وجود خارجى ندارد، بلکه صفت فعلِ انسان است، آن رابطه آلودهاى است که انسان نامهذّب با عالم برقرار مىسازد؛ آن دلبستگى است که فرد غیر متّقى به مظاهر حق و جهان خارجى پیدا مىکند. دنیا فریب و غرور است، تصویرى موهوم و خیالى از جهان است در ذهن انسان یا جامعه بیمار و کجاندیش. دنیا نحوه تلقّىاى است که یک انسان اسیر نفس امّاره، از جهان در ذهن دارد. به این معنا که سخت مذموم و نکوهیده است و در زبان قرآن و عترت به سراب، خواب، فریب، دروغ و نظایر آن تشبیه شده است. بررسى کنید: (سوره بقره، آیهى 212)، (سوره آل عمران، آیه 185)، (سوره انعام، آیهى 32)، (سوره لقمان، آیهى 33). در دو آیهى 18 و 19 سوره اسرى دنیا و آخرت این گونه توصیف و مقایسه شده است: «هر کس که طالب دنیاى زودگذر باشد و جدّ و جهد خود را معطوف رسیدن به آن قرار دهد، خدا دنیا را به هر کس که بخواهد مىدهد. ولى در نهایت او را با سرافکندگى وارد جهنّم مىسازد. و هر کس آخرتطلب باشد و براى رسیدن به آن تلاش و کوشش نماید، در حالى که ایمان دارد، سعى و تلاش او را به نتیجه مىرساند». خداوند هر دو دسته دنیاطلب و آخرتطلب را براى رسیدن به مقاصد و اهدافشان یارى مىکند. راه دوم رسیدن به حقیقت دنیا و آخرت، سیر عملى است. چنان که خداوند در ابتداى سوره بقره مىفرماید: «این کتاب بدون شکّ، وسیله هدایت پرهیزکاران است. و پرهیزکاران کسانىاند که به خداوند و جهان غیب ایمان دارند و نماز به پا مىدارند و از آن چه به ایشان روزى شده، انفاق مىکنند و نیز کسانىاند که به آن چه بر تو، اى پیامبر(ص)، نازل شده است ایمان و باور دارند و نسبت به آخرت به یقین رسیدهاند. ایشان در راستاى هدایت الهىاند و ایشان به رستگارى مىرسند» (V}سورهى بقره، آیات 2 تا 5{V). در پى انجام تکالیف الهى، مؤمن به هدایت دست مىیابد و با هدایت که توفیق خداوند متعال است به حقیقت دنیا و آخرت با توجه به درجه و مقام علمى و عملىاش واقف مىشود. پس با تفکر و تدبّر، قرآن شریف را قرائت کنید و از معارف اهل بیت(ع) در تبیین و تفسیر آن به خوبى بهره ببرید. ب) چگونه مىتوان توفیق معرفت و قرب الهى را یافت؟ اگر گفته مىشود مقصود نهایى زندگى در دنیا رسیدن به قرب الهى است، منظور قرب زمانى و مکانى نیست. بلکه مقصود نزدیکى معنوى است. این اصطلاح در عرف معمولى نیز به کار مىرود. مثلاً گفته مىشود فلان کس به فلانى نزدیک است یا از مقرّبان او محسوب مىشود. در واقع تقرّب به این معنى است که این دو نزدیکى معنوى با هم دارند. قرب انسان به خداوند از طریق روح صورت مىگیرد و روح به وسیله عبادت به خداوند نزدیکى پیدا مىکند. پس نتیجه مىگیریم که کمال نهایى انسان و هدف از آفرینش او( V}و ما خلقتُ الجنّ و الانس الاّ لیعبودن؛ سوره ذاریات، آیهى 56{V.) ، تقرب به خداست. و نیز راه اساسى رسیدن به آن هدف، عبادت و بندگى خداست( V}سوره یس، آیات 60 و 61 بررسى شود{V). «معرفت» و «قرب الهى» و هر فضیلت دیگرى بدون توفیق الهى حاصل نمىشود. پس از خداوند بخواهیم و دعا کنیم تا توفیقات روزافزون خود را شامل همه ما بگرداند. «توفیق تحصیلم عطا فرما و زهد بىریا تا گردم از لطف خدا از عالمین عاملین». امام خمینى(ره) دعاى شریفH}اللهم ارزُقنا توفیق الطاعه و بُعدَ المعصیه و عرفان الحرمه… {H؛(V}حاج شیخ عباس قمى، مفاتیح الجنان، ص 193{V.) را به صورت مداوم بخوانید. ج) چگونه مىتوان توفیق یافت در نماز خالصانه به او توجه داشته باشیم؟ سنّت الهى بر این مقرّر شده است که نماز و اعمال عبادى را، مانع و سدّ ارتکاب عمل زشت و گناه قرار داده است. چنان که مىفرماید: A}انَّ الصلوه تَنهى عَن الفحشاء و المنکر {A؛(V}سوره عنکبوت، آیهى 45{V.) نماز، هم جلو بدىها را مىگیرد و هم بدىهاى گذشته را از بین مىبرد. وقتى انسان از زشتىها فاصله گرفت، در واقع خود را پاک و خالص نموده است. در مقابل زشتى و بدى و به اصطلاح گناه نیز مانع و سدّ نماز خالص و مقبول مىشود. گناه ظرفیت و قابلیت درک فیوضات الهى را از انسان مىگیرد. گناه توفیق اعمال خوب و خالص را از انسان سلب مىکند. پس به قول حافظ: P}میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست{E}تو خود حجاب خودى حافظ از میان برخیز{P براى همه مقدور است که از زشتىها دورى گزینند. دورى از گناه همان وصال دولت همان! «پاک» از آنِ «پاکیزه» است. چیز پاک را در ظرف پاک مىریزند! د) چگونه مىتوان بر نفس خود چیره شد و آن را تحت تسلط درآورد؟ نفس «امّاره بالسّوء»، نفسى که به زشتىها سوق مىدهد، خواهشها و تمنّاهایى دارد. اگر خواسته هایش برآورده شود، آن خبیث به کم قناعت نمىکند. بلکه تجاوز کرده و نو به نو و لحظه به لحظه، چیزهاى جدیدى مىطلبد تا آدمى را مطرود درگاه الهى سازد. پرهیزکاران به خواستههاى نفس پلید وقعى نمىنهند «تنهایشان لاغر، درخواستهایشان اندک، و نفسشان عفیف و دامنشان پاک است» (V}خطبه متّقین، نهج البلاغه{V). پرهیزکاران نفس را رها نمىکنند. بلکه بر کنترل او همت مىگمارند و مرتّب او را تحت سرزنش و خطاب قرار مىدهند «نفس خود را متّهم مىکنند و از کردار خود ترسناکند» (V}همان{V). انسان پرهیزکار، اگر نفس را بر کارى بگمارد و متابعت نکند او را جریمه مىکنند. «اگر نفس او بر آن چه دشوار است فرمان نبرد، از آن چه دوست دارد محرومش مىکند. روشنى چشم پرهیزکار در چیزى قرار دارد که جاودانه است و آن چه را که پایدار نیست ترک مىکند» (V}همان{V). یعنى شخص متّقى، نفس خود را قانع بار مىآورد و از زیادهروى او جلوگیرى مىکند «پرهیزکار را مىبینى که: خوراکش کم، نفسش قانع، دینش حفظ شده، شهوتش در حرام مُرده و خشمش فرو خورده است» (V}همان{V). نفس شخص پرهیزکار از دستش در زحمت است. در حالى که مردم از او در امان و آسایشند. براى قیامت خود را به زحمت مىافکند، ولى مردم را به رفاه مىرساند» (V}همان{V). به عنوان یک کار تحقیقى، پیامهاى تربیتى خطبه متّقین و نامه 31 نهجالبلاغه را استخراج کنید و به عمل به آنها بکوشید. با «حقیقت» این سخن آغاز شد و «به حقیقت» نیز ختم مىشود: پیامبر اکرم مىفرمایند: «شکمهایتان را گرسنه بدارید، با مردم (دنیا طلب) کم معاشرت کنید و با خدا بسیار باشید، باشد که حق را با چشم قلب خویش ببینید» V}قال رسولالله: اجیعوا اکبادکم و جالسو الناس قلیلاً و مع الله کثیراً لعلکم ترون الحق بقلوبکم(مشکوهالانوار، ص 256){V.