یک شخصیت اسلامی چگونه شخصیتی است؟
پرسش : یک شخصیت اسلامی چگونه شخصیتی است؟
پاسخ : انسان فطرت و سرشتى دارد همچنان که مىتواند در منطق نظرى از منطقى پیروى کند که پولادین و غیرقابل تغییرات، در منطق عملى نیز مىتواند به پایهاى برسد که هیچ قدرتى نتواند او را متزلزل سازد. A}«فأقِم وجهک للدّین حنیفاً فطره الله الّتى فطر الناس علیها، لاتبدیل لخلقالله…»{A؛ پس روى خود به دین حنیف کن که مطابق فطرت خداست، فطرتى که خدا بشر را به آن فطرت آفریده و در آفرینش خدا دگرگونى نیستV}(روم، آیهى 30){V. راهى که به انسان ارائه مىشود، راه فطرت است و این دین عین حقیقت و مناسب سرشت اوست و از آن جا که حقیقت جداى از زمان و مکان است، این راه حقیقى نیز باید راه وصول جداى از زمان و مکان باشد. راهى براى همه نسلها در همه عصرها. راهى قبال ارائه براى همه و بدون تبدیل و تغییر! مرحوم علامه طباطبایى مىفرمایند: «پس انسان از این جهت که انسان است بیش از یک سعادت و یک شقاوت ندارد، و چون چنین است، لازم است که در مرحله عمل تنها یک سنت ثابت برایش مقرر شود، تا آن سنت وى را به یک هدف ثابت هدایت فرماید؛ و باید این هادى همان فطرت و نوع خلقت باشد، و به همین جهت به دنبال A}«فطره الله التى فطر الناس علیها»{A اضافه کرد که: A}«لاتبدیل لخلقاللّه»{A ؛ V}(تفسیر المیزان، ج 16، ص 289).{V بر اساس این فطرت است که منطق عملى استوار گشته و انسان مؤمن در این چهارچوب محکم و راسخ است. از حضرت صادق(ع) نقل شده: H}«انّ المؤمن اشدّ من زبر الحدید، انّ زبر الحدید اذا دخل النّار تغیّر، و انّ المؤمن لو قُتِلَ ثمَّ نُشِر، ثُمَّ قُتِلَ، لَم یتغیر قلبُه»{H ؛ انسان مؤمن از قطعه آهن سختتر است، چرا که قطعه آهن در آتش دچار دگرگونى مىشود، ولى مؤمن اگر کشته شود پس از آن زنده شود و بازگشته شود [دست از اصول و عقاید خویش برنداشته و [و قلب او دچار دگرگونى نشودV}(صفات الشیعه، شیخ صدوق – بحار، ج 67، ص 303){V. انسانهاى صاحب سیره چنیناند چنانکه بعد از شهادت حضرت على(ع) آن حضرت چنین توصیف شده است: H}«کنتَ کالجبل لاتحرّکه العواصف»{H ؛ تو مانند کوه بودى که طوفانها نتوانند آن را به حرکت درآورندV}(کافى، ج 1، ص 455){V. انسان مورد نظر اسلام، انسانى داراى منطق عملى و در نتیجه ثابت قدم است. چنین نیست که محرومیتها، نارسایىها او را به تنگ آورده و شرایط او را به رنگ خود درآورد و مصداق آنان باشد که على(ع) دربارهشان فرمود: H}«و همج رعاع اَتباعُ کل ناعق، یمیلون مع کلِّ ریح، لم یستضیئوا بنور العلم، و لمیلجؤوا الى رُکنٍ وثیق»{H ؛ احمقان بىسر و پا، دستخوش باد و همیشه سرگردان، که به دنبال هر سر و صدایى مىروند و ورزش هر بادى حرکت مىکنند، نه از روشنایى دانش نور گرفتند و نه در پناهگاه استوارى پناه گرفتند V}(نهج البلاغه، حکمت 147){V. مکتبى که منطق عملى بر اساس فطرت دارد، انسانى تربیت مىکند که در ابعاد مختلف رفتارى خویش، اصول مسلّم دارد و بر مبناى آن اصول عمل مىکند. براى مثال اگر ما سیرهى ائمه را از آغاز تا پایان بررسى کنیم و تمامى کتبى را که درباره آنان نوشتهاند مطالعه کنیم (اعم از شیعه و سنى) خواهیم دید که ایشان در روش خود هرگز از حق یک قدم منحرف نشدند، تجاوز به حق و حریم آن نکردند، حدود را زیر پا نگذاشتند. هرگز غدر و خیانت نورزیدند، هیچ گاه تن به ظلم نداند. از تعادل خارج نشدند، سادهزیستى را ترک نکردند، حریّت و استقلال را نشکستند، با ظالمین مراهنه و سازش نکردند، براى رسیدن به اهداف خود وسیله نامقدس به کار نگرفتند، هرگز استبداد نورزیدند، هیچگاه از مسأله سعد و نحس ایام استفاده نکردند، هیچ وقت گردن کج نکردند و هرگز تن به ظلم ندادند و… . مکتب اسلام بر این اساس است و مراد ما از شخصیت و مرام اسلامى، همان سنّت عملى پیشوایان حق است که مشتمل بر تعالیم کامل آن پیشوایان است. خداوند ما را از شیعیان و موالیان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) قرار دهد. براى آگاهى بیشتر در این رابطه ر.ک: 1. فضایل الشیعه و صفات الشیعه، شیخ صدوق. 2. سیره نبوى 1 و 2، مصطفى دلشاد تهرانى. 3. سیره پیشوایان، حجهالاسلام پیشوایى.