علت حرام بودن رقص چیست؟
پرسش : به نظر می رسد رقص نیز یک نوع «هنر» باشد پس علت تحریم آن چیست؟
پاسخ : فقها در مورد رقص، دیدگاههاى مختلفى دارند. برخى به جواز آن براى همجنس و نیز زن براى شوهر، نظر دادهاند و برخى دیگر نیز تنها رقص زن براى شوهر را مجاز دانستهاند. دلایل فقهى این دو دیدگاه، در کتابهاى مربوطه، موجود است. مستند کسانى که رقص را حرام دانستهاند، احادیثى است که در آن از برخى امور از جمله «رقص» نهى شده است. پیرامون دلیل عقلى و به تعبیر دقیقتر دلیل عقلایى یا فلسفه تحریم آن نیز گفتنى است که فلسفه بعضى از احکام را باید در غایات و نتایجى که یک کار به دنبال دارد، جست و جو کرد. از دیدگاه اسلام، چون انسان موجودى با کرامت و داراى ارزش فوقالعاده است، بایستى تمام همت خود را مصروف کمالخواهى کند و براى این منظور، زمینهها را فراهم ساخته و از آنچه که او را از این هدف باز مىدارد، پرهیز کند. انسان گل سرسبد آفرینش است و به مقتضاى حکمت الهى، آفرینش وى نمىتواند بىهدف باشد. هدف از آفرینش همه موجودات تکامل آنهاست، ولیکن تفاوت در نحوه نیل به کمال است. تکامل انسان اختیارى و در پرتو رفتارهاى اختیارى وى شکل مىگیرد. ازاینروى خداى متعال از باب لطف خود هر آنچه را که در نیل انسان به کمال مؤثر و مفید است تشویق کرده و به آن سفارش نموده است و از هر چه که مضر است نهى نموده است. همه گناهان کارهایى هستند که مانع سیر تکامل انسان مىشود و چون کمال مطلق خدا است تکامل یعنى حرکت به سوى خدا. پس هر چه که انسان را از خدا دور مىکند مانع خوشبختى و کمال وى مىگردد گرچه انسان از آنها لذت ببرد، چون این لذت زودگذر که همانا هوا و هوس است، براى حیات طیبه او بسان یک آتش ویرانگر است. از جمله موانع جدى انسان در این راه، اشتغال به لهو و لعب و غفلتى است که از این طریق عاید انسان مىگردد. به همین منظور در شریعت الهى، تمهیداتى براى جلوگیرى از فرو رفتن فرد و جامعه، در منجلاب هوسها و غفلتها، پیشبینى شده است که از جمله آنها، تحریم مسکرات، قمار و رقص مىباشد (رقص براى غیرهمسر). البته ممکن است پرسیده شود که آیا چند دقیقه رقص، موجب غفلت مىگردد؟ بلى ممکن است یک حادثه چندان آثار مشهودى نداشته باشد؛ ولى اگر چنین عادتهایى در جامعه فراگیر شود، جامعه به همان دامى خواهد افتاد که اکنون بسیارى از جوامع بدان دچار شدهاند؛ یعنى، فرو رفتن در غفلتها و شهوتها و بازماندن از مسیر کمال. بنابراین به منظور پیشگیرى از فساد در جامعه رقص تحریم شده است، به علاوه روایاتى داریم که رسول خدا(ص) مىفرمایند: H}«انهاکم عن الزَفْن»{H یعنى من شما را از رقص نهى مىکنم. باز هم تأکید مىکنیم که اگر «نگرش وحى را به انسان و جهان» نادیده بگیریم، نه تنها تحریم رقص؛ بلکه فلسفه تحریم بسیارى از محرمات دیگر نیز، قابل درک نخواهد بود. رقص زن براى زنان نیز ممکن است باعث برخى از تحریکات شهوانى شود؛ لیکن کیفیت تأثیر آن بسیار محدودتر مىباشد و ممکن است بر افراد خاصى اثر بگذارد، لیکن این که رقص زن براى زن اساسا حرام است یا نه؟ در فتاواى مجتهدین اتفاق نظر نیست و برخى آن را جایز مىدانند. نکته دیگرى که توجه بدان شایسته است، این مىباشد که فرضا رقص حرام باشد لزوما به خاطر آن نیست که موجب گناه دیگرى شود؛ بلکه ممکن است از این جهت باشد که خود نوعى لهو و موجب دورى از یاد خداست. اسلام نه با «هنر» به طور کلى مخالف است و نه هر «هنرى» را مىپذیرد؛ بلکه اساسا فلسفه خاصى در رابطه با هنر دارد. به عبارت دیگر هر هنرى که در مسیر خیر و سعادت و کمال انسان قرار گیرد مطلوب اسلام است و هنرى که در جهت عکس آن به کار رود از نظر اسلام مطرود مىباشد. موسیقى نیز اقسام مختلفى دارد و جالب این است که قرآن مجید خود داراى بهترین و مفیدترین موسیقى است. اما در عین حال موسیقى لهوى و غنایى در اسلام حرام است؛ زیرا موجب پرورش روح نفاق و گسترش شهوات و مفاسد و غفلت از یاد خدا مىشود. دلایل حرمت موسیقى: بر حرمت موسیقى هم دلایل قرآنى داریم و هم دلایل حدیثى. و اما دلایل قرآنى: 1ـ «و اجتنبوا قول الزور» V}(سوره حج، آیه 30){V یعنى از قول زور اجتناب بکنید. در روایات آمده که غنا، همان قول زور است. 2ـ «و من الناس من یشترى لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله»(سوره لقمان، آیه6) یعنى: از مردم کسانى هستند که لهو حدیث را مىخواهند تا از راه خدا منحرف شوند. در پارهاى از روایات رسیده که غنا، از مصادیق لهو حدیث است. 3ـ «و الذین هم عن اللغو معرضون» V}(سوره مومنون، آیه 3){V یعنى: مومنین کسانىاند که از لغو اعراض مىکنند. در تفسیر قمى، روایتى مبنى بر تطبیق آیه بر غنا، نقل شده است. 4ـ «و الذین لایشهدون الزور» V}(سوره فرقان، آیه 72){V یعنى: کسانى که به امر زور حاضر و شاهد نمىشوند. در حدیثى منظور از زور همان غناء معرفى شده است. و اما دلائل حدیثى: این گونه احادیث فراوان است، گر چه در میان آنها احادیثى که از نظر سند ضعیفاند، وجود دارد اما پارهاى از آنها احادیث معتبر و صحیح به شمار مىروند. خلاصه مضمون آنها را مىتوان اینگونه بیان کرد: همچنانکه آب مایه سبزى است غناء هم موجب نفاق در قلب مىگردد. باعث فقر و قساوت مىگردد، حیاء را از بین مىبرد، زنا را آزاد مىکند، برکت را از بین مىبرد، بلاء را نازل مىکند، چنانکه بر غناء کنندگان از بنىاسرائیل نازل شد، خداوند به صورت اهل غناء توجه نمىکند. گوش دادن به غنا، نفاق و یادگیرى آن کفر است. خدا صاحب غناء را از قبرش حشر مىکند در حالى که کور، لال و کر مىباشد. و مضامین دیگر که در این رابطه در احادیث آمده. V}(نک: مجلسى، بحار، ج 16، چاپ قدیم ـ وسائل الشیعه، ج 2، باب 127 تحریم غناء، و باب 128 تحریم استعمال الملاهى و باب 129 تحریم سماع الغناء){V از نکاتى که لابلاى احادیث به کار رفته و به مواردى از آنها اشاره گشت، مىتوان به دلیل حرمت غناء، نیز آگاهى یافت. به طور روشن مىتوان گفت: هر آن نوع موسیقى که انسان را از نظر روحى و روانى منفعل بکند و به سوى عوالم حیوانى و شهوانى سوق دهد، و انسان را از خدا دور بکند، از دیدگاه اسلام حرام مىباشد. روح اسلام جز این را اقتضا نمىکند. البته بحث ما روى مصادیق نیست. بلکه روى غنایى است که به طور متیقن مصداق غنا محسوب مىشود. مانند غناى رقصى و شهوى. این نوع غنا به طور حتم از دیدگاه اسلام مطرود است. V}(نک: جعفرى، محمدتقى، موسیقى و غنا ـ و مصباح الفقاهه، تقریرات درس مرحوم آیتالله خوئى، ج 1، ص 304).{V