نظر اسلام در مورد برده داری
پرسش : نظر اسلام درمورد برده داری و تفاوت آن با سایر مکاتب چیست؟
پاسخ : آن چه انگیزهى اصلى در بحث پیرامون «برده» و «بردهدارى» است، تشابه اسمى بین این موضوع در فرهنگ اسلام و فرهنگِ غیراسلام است؛ حال آن که از توضیحات بعدى روشن مىشود که شباهتِ بردگى در اسلام با بردگى در سایر جوامع فقط در «اسمِ» این موضوع است. توضیح: تفاوت بردهدارى از دیدگاه اسلام با سایر مکاتب و نظامهاى سیاسى در دو بعد مىباشد: بعد اول) تفاوت شکلى: نادیده انگارى حقوق انسانها در میانِ ملل و اقوام گذشته در چهار مورد جارى مىشد: 1. در بسیارى از قبایل و مناطق بزرگِ خانواده مىتوانست دختر، پسر و زیردستان خود را از هر گونه حقّ اراده و استقلال در عمل بازداشته و خود به تنهایى دربارهى آنان تصمیم بگیرد. 2. در بسیارى از جوامع و پیروان آئینهاى مختلف مرد، آنچنان خود را بر زن مالک و صاحب حق مىدانست که گاهى زن را موجودى طفیلى و تابع بدون داشتن حق ارث و اظهار نظر و… مىدانستند. 3. نوع دیگر بردگى هم این بود که وقتى شعلهى جنگ، یکى از دو طرفِ متخاصم را پیروز مىنمود، فاتح همه کاره مىشد. اگر جانى نیمه جان نیز پیدا مىدید آن را به اسارت مىگرفت و این حق را براى خود مسلّم مىدید که طرفِ مقابل را(خواه سالم خواه نیمه جان) بکشد یا ببخشد یا به بردهگى درآورد. اسلام از این سه نوع نادیدهانگارى حقوق دیگران، نوع اول آن را کاملاً ملغى کرد و با مرزبندى حقوق والدین نسبت به فرزندان، و همچنین محدودسازىِ حقوق مرد نسبت به زن، و یا گسترش حکومتِ عدل این گونه ناهنجارىها را به طور آشکار ریشهکن نمود و درباره بردهدارى نیز مدل آن را محدود ساخت و آسیبهاى آن را به حداقل رسانید(V}فرازهایى از اسلام، علامه طباطبایى(ره)، ص 296{V). بعد دوم) قضاوت محتوایى: در مطلب پیشین بیان شد که یکى از ویژگىهاى تفاوت شکلى نظام بردهدارى در اسلام، نسبت به سایر مکاتب این است که دیگران در 4 محور به گرفتن برده اقدام مىکردند، امّا اسلام آن را فقط به یک مورد کاهش داد. در این قسمت مىخواهیم پیرامون همین یک مورد تأئید شده و تفاوتِ محتوایى این نوع با بردهدارىِ دیگران در قالب اسیر جنگى کنکاش کنیم: 1. اوّلاً، اسلام نمىتوانست بردهدارى در قالبِ گرفتن اسیران جنگى را نپذیرد. چون اسلام، دینى است فطرى، و حکم فطرت جز این نیست که هیچ فرد و جامعهاى نمىتواند در برابرِ دشمن مهاجمى که مىخواهد نام او، یا مقدّساتِ او را از لوحِ هستى پاک کند ساکت نشسته و از هستىِ خود دفاع نکند و اساساً معقول نیست که حتى پس از غلبه بر دشمن، فقط دل به نامِ پیروزى خوش داشته و با بازگردانیدن اُسرا به لشگر دشمن، مجدداً با دست خود ماشین جنگى او را گرم و رزمندگانش را نیز تازهنفس کند. اینجاست که یک چیز جلوهنمائى مىکند و آن «سلب اراده و ابتکار عمل دشمن است»V}فرازهایى از اسلام، علامه طباطبائى(قدسسرهالشریف)، ص 297 (با تغییر و تصرف در عبارتپردازى){V. شما بگوئید که براى رسیدن به این هدفِ فطرى (سلب اراده و ابتکار عملِ دشمن) چه کارى انتخاب اصلح است؟ اسراء جنگى را چه کنیم تا اراده و ابتکار عمل دشمن ضعیف شود؟V}هر یک از پیشنهادات و جوابهایشان و اکثر مطالب گفته شده در این چند بخش بعدى را از کتاب نگاهى به بردگى استاد آیهالله محمد على گرامى بهره گرفتهاید{V. پیشنهاد یک: «روسو» به عنوان یک دانشمند غربى پیشنهاد مىکند: «پس از شکست دشمن و گرفتار شدنِ عدهاى از آنها فوراً همه آنها را آزاد کنیم تا به وطن و منزل و شغل خود یا هر مکانى که خودشان بخواهند برگردند» و صد البته که این نظریه به هیچ وجه درست به نظر نمىرسد. زیرا: چه بسا همین شخص برگشته و مجدداً شال و کلاهى کرده و عازم جنگ شود و اصل اوّل امنیّت که «جلوگیرى از جنگ دائم» است نقض و پایمال مىشود. و از سوى دیگر، فردى که امکانِ اصلاح و تربیت و آشنا شدن به مکتبِ انقلابى و اسلامى دارد را از مزایاى دیانت، اسلام، علم و اجتماعى شایستهى بشر دینى محروم کردهایم. پیشنهاد دو: یا این که: اسیران دشمن به صورت یکجا در اختیار دولت قرار بگیرند و در زندانها نگهدارى و یا در اردوگاههاى کار اجبارى به کار گرفته شوند. اما این هم راه چاره نیست. زیرا 1. این روش تأثیر فوقالعاده و خاصیّتى چشمگیر در تربیت افراد دشمن ندارد، چه این که بیشترین تماسّ زندانیان با زندانبانان است و کارگران نیز با مأمورین نظامى حکومت مرکزى مواجه مىشوند و معمولاً مأموران نظامى و مراقبتى هم نمىتوانند چندان اثر فکرى بگذارند؟ شما خود قضاوت کنید که مگر زندانیانِ داخلىِ حکومتها که جزء شهروندان همان حاکمیّتاند، چقدر به دست مأمورین درست شدهاند؟! 2. این روش، مستلزم مخارج زیادى براى حکومتِ مرکزى است تا آنها را از هر لحاظ اداره کند. ناگفته نماند که هر چند این هزینهها در قالب مالیات از خود مردم گرفته مىشود و اگر این بردهها را به دست همان افراد ملّت هم مىسپاردند باز همان مردم باید متحمّل این مخارج شوند، ولى از دید افراد با اطلاع پوشیده نیست که اولاً: مالیات جنبهى همگانى دارد ولى در اختیار داشتن برده جنبهى اختیارى داشته و فقط کسانى این اقدام را مىکردند که در خود توانایى ادارهى برده (آن هم بردههاى متفاوت با مخارج متفاوت) را مىدیدند. ثانیاً: دیگر در آن مالیات به زور گرفته شده نمىتواند همان فاکتور محبّت وجود داشته باشد. محبّتى که اسیران به دست خود ملّت سپرده شده و آنان نیز در قبال انجام خدمات فردى و اجتماعىِ اسیر، نسبت به تأمین و پرداخت مخارج اسیرانِ کارگر اقدام مىکنند. 3. مراقبت از اسیران جنگى نگهدارى شده در زندانها یا به کار گرفته شده در اردوگاههاى کار، نیاز به مأمورین مراقبِ زیاد، مکان مناسب و… دارد که همگى اسباب خرج تراشى است. پیشنهاد سه: این نظریه مىگوید: اسیران جنگى را میان افراد تقسیم کنند، امّا تعیین شود که پس از مدّت کوتاهى (مثلاً 7 سال) همهى اسیران خود به خود آزاد شوند و یا از همه بهتر این که، اگر اسیرى اظهار اسلام کرد تشویق شده و آزاد گردد. نقد. 1. این نظریه اشکالات پیشنهادات پیشین را ندارد امّا… امّا از لحاظِ روانشناختى، صحیح نیست. چون از لحاظِ روانى روشن است که همین امید به آزادى (چه رسد به آزادى قطعى) روحیهى فرد را تقویت نموده و او را دلدارى مىدهد که صبر کن! آزاد مىشوى! به محیط خودت برمىگردى! و… در نتیجه حالتى کاملاً مغایر با هدفِ حکومتِ مرکزى پیش مىآید یعنى: دیگر این اسیر، پذیراى افکار و پرورشهاىِ روحى – روانى دینى قرار نمىگیرد. چه این که از نقطه نظرِ روانى روشن است که همین امید (چه رسد به اطمینان) به رهایى از مشکلات حتى در آیندهى نامعلوم هم روحیهى افراد را تقویت مىکند و موجب ایجاد سدّ نفوذناپذیر در برابر عوامل جذب و تغییر ساختار روانى – شخصیتى مىشود. 2. این آزادىِ خود به خود اسیر آن هم بدون اراده و خواست فرد جنگجو یک نوع اکراه و بىانگیزهگى در دلِ افراد مجاهد به وجود مىآورد… یعنى با این حساب فرد مجاهد هیچگونه حقوقى نداشته و بخشى از تشویقهاى مادّى او را از دستش مىرود (هر چند کاملاً از جهادش پشیمان نمىشود چون به خاطر خدا جهاد کرده). 3. سومین اشکال پیشنهادِ سوم این است که: اگر پایان دوران بندگى را صرف اظهار اسلام (یا هر عقیدهى رسمى دیگر) بدانیم، این آفت را دارد که بردهداران، رؤسا، و حاکمیّت غیرارزشى به هر وسیلهى ممکن از اسلامِ افراد جلوگیرى کنند تا مال و منال دنیوى و ثروت و مُکنتِ کارگرى، خدماتىِ خود را از دست ندهند! نمونه جالب این قضیه همان مشکلى است که در زمان حکومتِ ارزشگریز بنىامیه (لعنهالله علیهم) رخ داد؛ مردم برخى مناطق نامهى رسمى نوشتند که ما مسلمانیم و از اقلیّت دینى بودن خارج شدهایم. پس دیگر چرا از ما مالیات اقلیّتهاى دینى(جَزیه) مىگیرید؟ حال در این بین حکومت مرکزى هم دستبردار نبود و چون نمىخواست خود را از بهرهى آن مالیات محروم کند، اصرار داشت که شما هنوز کافرید! پولتان را بدهید! 4. اشکال بعدى: وقتى برده بداند به صِرف اظهار اسلام، آزاد مىشود خیلى راحت و منافقانه اظهار اسلام کرده و کسى هم نمىداند که در قلبِ او چه مىگذرد. پیشنهاد چهارم: راه حل آخر، نظریهى اسلام است. اسلام از یک طرف، نام اسیر جنگىاى که تحتِ اختیار حکومت اسلامى قرار گرفته، همان «عبد»(برده و بنده) قرار داد و تغییرش نداد تا از یک تاکتیک روانى – تبلیغاتى استفاده کند. چه این که به صورت غیرمستقیم مىفهماند که اگر در برابر دعوتِ منطقى اسلام دربارهى اصلاح رفتار و موضع با جامعهى اسلامى، عکسالعملى شایسته نداشته باشید، به محضِ اسیر شدن در جنگ احتمالى، نامى را یدک مىکشید که مارک و تابلوى خوش سابقهاى نداشته و نشانگرِ عدمِ سابقهى تعقّل و خردورزى در برابر پیام الهى است. و این بازتاب همان سبک گرفتن هشدار دین است. البته اسلام، فقط به باقى گذاشتن نام عبد بر اسیران جنگى بسنده نکرد و از سوى دیگر، این افراد را میان مردم جامعهى اسلامى تقسیم کرد و براى آزادى آنها نیز سررسید معیّنى در اختیار بردگان اسیر باشد قرار نداد. این روش، اشکالاتِ بردگى موقت (راه سوم) را نداشت و امتیازاتِ دیگرى هم دارد. از جمله: 1. در اثر پخش این افراد امکان جنبشهاى ضدّ حکومتى از طرف اسراء خیلى کم شد. 2. با حضور بدون واسطه اسیر در جامعه اسلامى، از نزدیک و به صورت غیرمستقیم با تربیت اسلامى آشنا مىشوند. 3. در اثر حضور در اجتماع مسلمین، مىتوانند آگاهانه دست به انتخاب اسلام بزنند. 4. به جاى «تَل انبار شدن» در زندانها به حضور در میدان کار و فعّالیت اجتماعى برمىگردند. 5. و بدونِ این که در اردوگاههاى کار اجبارى کار کنند، در چرخهى فعالیت اقتصادى وارد شده و مىتوانند با طىّ روند مقرر شده، خود را آزاد کرده و در عین حال از فضاى جامعهى اسلامى هم بهرهمند گردند و یا این که مىتوانند در عین حال که بردهاند از حقوقِ عادّى بشرى (ازدواج، فرزنددار شدن و..). بهرهمند شوند (البته با رعایت ضوابط مشخص شده). ناگفته نماند اسلام هر چند گرفتنِ اسیر در جنگ با کفّار و محدود کردن اسیر (که در مجموع بردهگى نامیده شده) را تأئید کرده، امّا چند و چون این جنگ، شرایط و ایجاد بردهگى دائمى (در مقابل بردهگى موقت، بردگى در زندان، بردهگى در اردوگاه کار اجبارى و..). را آن چنان تغییر داد که به راستى موجب تفاوتى کاملاً دگرگون با بردهگى مرسوم در سایر ملل گردید (تفاوت محتوایى). امّا در عین حال یکى دیگر از امتیازاتش آن است که هر چند بردهگى موقت نیست امّا: الف) یک سرى افراد را نمىتوان برده گرفت: پدر و مادر، خواهر، خاله، عمه، بچه کنیزى که زن صاحب کنیز، آن بچه را شیر بدهد. ب ) کانالهایى براى آزادسازى بردگان قرار داده شده (برخلاف بردگى دائمى در اردوگاه یا زندان): 1. اگر در قتلِ عمدى اولیاء مقتول از قصاص بگذرند، قاتل ضمنِ پرداخت دیه، باید بردهاى هم آزاد کند. 2. اگر قتلِ خطا و غیرعمد انجام دهد باید بردهاى به عنوان کفّاره آزاد شود. 3. اگر در ماه رمضان با چیز حرامى افطار کند باید برده آزاد کند. 4. اگر با زنش ظِهار کند (حکمى که توضیحش در کتب فقهى مفصّل آمده) باید یک برده آزاد کند. 5. اگر نعوذ بالله قسم به بیزارى از خدا بخورد باید یک برده آزاد کند. 6. اگر در ماه رمضان به چیز حلال افطار کند باید یکى از سه کفاره را انتخاب کند، که از جمله آزادى یک برده است. 7. اگر زنى در مصیبت از دست رفتگانش موى خود را بچیند باید برده آزاد کند. 8. اگر نذر کند و تخلّف نماید باید کفارهى تخییرى بدهد از جمله آزادى یک برده. 9. اگر از قسمش تخلف کرد باید برده آزاد کند. 10. و همچنین اگر زنى در مصیبت از دست رفتگانش موى خود را بکند و صورت را بخراشد. 11. مردى در مرگ زن یا فرزندش، لباس خود را بِدَرَد. 12. اگر بردهاى مشترک میان دو نفر باشد و یکى از آن دو سهم خود را آزاد نمود سهم دیگرى هم آزاد مىشود. 13. اگر برده کور شد یا به مرض جذام مبتلا گشت و یا زمینگیر شد آزاد مىشود. 14. اگر صاحب کنیز با او نزدیکى نموده و حامله شد، پس از مرگ صاحبش از سهم ارث فرزند آزاد مىشود(V}اینها همهى موارد وجوب آزادى برده نیست و 34 مورد دیگر دارد{V). البته آن چه یاد شده تمام موارد نیست و موارد مستحب بودن آزادى برده (غیر از وجوب آزادى) هم وجود دارد. مثلاً حضرت علىامیرالمؤمنین(ع) هزار برده را در راه خدا آزاد نمود و فرمودند: چهار چیز است که موجب ورود به بهشت است: سیراب کردن تشنهاى، سیر کردن گرسنهاى، پوشانیدن برهنهاى و آزاد نمودنِ بردهاى. بنابر آن چه گفتهایم: بردهدارى به خودى خود نامطلوب است امّا آن سازگارى که اسلام در برابر اسیرانِ جنگى اتخاذ کرده بهترین راه حل و عقلائىترین روش است. هر چند فقط در نام شبیه سایر بردهدارىها است، امّا از لحاظِ حقوقى و ماهیّتى کاملاً متفاوت است. شما مىتوانید جهت آشنایى تفصیلى با موضوع اسلام و بردهگى به این منابع مراجعه فرمائید تا پاسخ سایر سؤالات خود را بیابید: – نگاهى به بردگى، استاد محمد على گرامى، پرتوى از تعالیم اسلام، علامه طباطبایى(ره) – اسلام و آزادى بردگان، استاد مکارم شیرازى
باعرض سلام خدمت دوستان وتشکر بابت مطالب فوق. به نظربنده همه ی حرف های بالابه نوعی توجیح ونظرشخصی فردمیباشد وقانع کننده نیست.وحال در آن زمان برده داری بودچون هنوزتفکربرده داری ازبین نرفته بودوعقیده های باطل مردم هنوزوجودداشت وکم کم بازحمات امامان معصوم علیهم السلام ازبین رفت