چرا اسلام زیارت خانه کعبه را برای غیرمسلمانان ممنوع کرده است؟
پرسش : چرا اهل کتاب در اسلام از زیارت خانه کعبه منع شده اند؟
پاسخ : یکى از احکام اسلام، ممنوعیت ورود مشرکین و کفار (یهود و مسیحى و..). به مسجد مخصوصا مسجدالحرام است. آنچه ادله این ممنوعیت بوده و مىتواند به نوعى فلسفه و حکمت این حرمت را معرفى کند به این شرح مىباشد: 1- در سوره شریفه توبه آیه 28 آمده: A}یا ایها الذین آمنوا انما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عامعهم هذا و ان خفتم عیله فسوف یغنیکم الله من فضله ان شاء ان الله علیم حکیم{A ؛ M}کسانى که ایمان آوردهاند توجه داشته باشند که مشرکان، افرادى پلید و شروراند و از این جهت حق ندارند از این سال به بعد، نزدیک مسجد الحرام شوند و چنانچه از بازتابهاى منفى این حکم بر اوضاع مالى و اقتصادىتان مىترسید، بدانید که جاى نگرانى نیست، چون این خداست که هر وقت اراده کند مىتواند آن قدر از سرچشمه فضل و رحمتش بر شما مرحمت کند تا جایى که شما را کاملاً بىنیاز کند{M. جاى تردید نیست که این حکم و وعده از طرف خدایى است که به هر چیز آگاه است و دستورات او همگى بر مبناى حکمت بوده و در برگیرنده مصلحتها و دفع مفسدههاست. طبق این آیه: اولاً، یکى از جنبههاى این ممنوعیت آن است که مشرک، موجودى پلید و شر است و باطنى شیطانصفت دارد. کیست که امروزه نیز شیطنتهاى مشرکین و کفار را نبیند؟ نقشههاى جنگى، فریبهاى سیاسى، ضررهاى اقتصادى، استثمار معادن و توانمندىها، استعمار دینى و تهاجم فرهنگى، فقط چند قلم از آثار این آلودگى باطنى است (همچنان که در بند 2، شواهد پلیدى جسمانى اینان ذکر خواهد شد). انسان مشرک و کافر، بنیان اعتقادى سالمى ندارد و «از کوزه همان تراود که در اوست». با این وجود چرا اسلام بخواهد پاى شیطان استعمار را به مقدسترین مکانها باز کند؟ تا هم با دست خود حرمت این مکانها را بشکند و هم این موجودات، حتى در این مکانها نیز به توطئه و شیطنت بپردازند؟ پس، حکم ممنوعیت ورود این افراد به مساجد، مخصوصا مسجدالحرام، هم تنبیه است براى مشرکین و نوعى سبک کردن و سرزنش است از طرف خدا براى اینها و هم نشانه زنده و همیشگى است براى مسلمین که از یاد نبرند که دشمن کیست و دشمن چیست؟ و این که دشمن چوان عقربى است که حتى اگر به ظاهر آرام باشد باز هم نیش عقرباش را خواهد داشت چون مقتضاى طبیعت کفر و شرک و پلیدى این است. ثانیا، به استناد آخرین جمله آیه مزبور، «ان الله علیم حکیم» یعنى؛ این حکم ممنوعیت ورود، برخاسته از علم و صفت حکمت خداست. یعنى، حکیم کسى است که احکامش همگى محکم بوده و مستند به مصلحتها و دفع ضرر است، پس خدا هم «حکیم» بوده و دستور تحریم ورود مشکر و کافر به مساجد (به ویژه مسجدالحرام) مقارن با مصلحت است. 2- ورود مشرکین و کفار به مساجد، موجب بر هم زدن «پاکى و طهارت» این اماکن مقدسه است. همچنان که مىدانید، چنانچه چیزى نجس باشد موجب نجاست سایر چیزهایى که با او تماس و سرایت داشته، مىشود و از طرفى، اکثر مشرکین و کفار نسبت به نجاساتى مثل: بول، خون، شراب، گوشت خوک و ارتباط نزدیک با سگ، توجه شایانى نمىکنند، خیلى راحت با حیوانات نجس زندگى مىکنند، لذا از لحاظ نجس بودن، قابل اعتماد نمىباشند واگر اسلام ورود آنها را به مساجد اجازه مىداد در واقع نوعى ایجاد مشقت براى مسلمانها نیز بود چون پاک بودن محل عبادت، شرط هر کار عبادى است و ورود این افراد (مشرکین و کفار) موجب سرایت نجاست از رطوبت بدن آنها به مکان عبادت و یا حتى لباس نمازگزاران و زمین مسجد مىشود. 3- شرک و کفر، همگى ناشى از عدم تعادلات روحى و فکرى است. اگر انسان از بنیانهاى فکرى استوارى برخوردار باشد هیچگاه از صراط مستقیم و راه نورانى وحى و عبودیت فاصله نمىگیرد. حتى آن گاه که دچار تردید مىشود در شکاش درجا نمىزند و با استمداد از نیروهاى فکرى و معنوى، خود را از سرگردانى بیرون مىکشد. اما اگر این فاصله را با تفکر پر نکند، لحظه به لحظه این فاصله به عدم تناسب و بىربطى کشیده مىشود تا آنجا که با فکر و شرک به قطع رابطه خود با خدا و معنویات مىپردازد. حال خود قضاوت کنید که: چه تناسبى است میان «طبیعت و روحِ آلوده به شرک و کفر» با «اماکن مقدس و مساجد»؟ پس، حکم به ممنوعیت ورود مشرک و کافر به مسجدالحرام در واقع، پیامد قطع رابطه او با صاحب مسجد و حرم است یعنى وقتى کافر، پیوند خود با خدا و خدایىها را قطع کرد دیگر چه بهانه و تناسبى براى ارتباط خود با خدا گذاشته؟ و دیگر چه توقع که همچنان بتواند به خانه خدا و اماکن منسوب به خدایىها رفت و آمد کند؟ اینجاست که مىگوییم: هر عملى یک عکسالعملى دارد و عکسالعمل پشت کردن به خدا و معنویت، همان دور شدن از اماکن و محافل منسوب به خدا و اولیاء خداست! (دقت شود). P}چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستى {E}صورتى در زیر دارد، آنچه در بالاستى{P P}صورت زیرین اگر با نردبان معرفت {E}بر رود بالا همى با اصل خود یکتاستى{P P}این سخن را در نیابد هیچ فهم ظاهرى {E}گر ابونصرستى و گر بوعلى سیناستى{P 4- علت و حکمت آخرى که نه تنها موجب ممنوعیت ورود مشرک به مسجدالحرام و سایر مساجد است بلکه از ورود سایر مسلمانها نیز جلوگیرى مىکند، این است که: ورود و توقف شخص «جنب» به مسجد، جایز نیست. حتى مسلمان جنب نیز نمىتواند در مسجد مکث و توقف نماید و از طرفى، معمولاً همه کفار به لحاظ بهرهمندى از ویژگىهاى جسمى یک انسان، دچار جنابت مىشوند و غسلى هم انجام نمىدهند پس همانند سایر مسلمین نیز حق رفتن به مسجدالحرام ندارند و بدیهى است که کافر در صورتى مىتواند از جنابت خارج شود که غسل جنابت کند و واضح است که شرط این غسل نیز قصد قربه الى الله است که بدون ایمان و تعهد اعتقادى و عملى به اسلام، تحقق نمىیابد. 5- در اسلام نه تنها انسانها ارزش دارند، بلکه زمانها و زمینها نیز داراى ارزش و اهمیتاند. چون اهمیت دارند، «قداست و عظمت» داشته و باید «تقدیس و تعظیم» شوند. از جمله این زمینها و مکانها «مسجد» است (مخصوصا مسجدالحرام) و در قرآن کریم نسبت به لزوم حفظ عظمت شعائر الهى یعنى آنچه منسوب به خداست تأکید شود. اما ورود کافر به مسجد نه تنها همراه با حفظ عظمت و قداست مساجد نیست بلکه توأم با هتک حرمت مسجد است. شما این صحنه را تصور کنید: یک گروه جهانگرد با دوربین و وسائل عکاسى و همراه با دوستان و همسرانشان هر ساله و هر روز به مسجدالحرام بیایند و از در و دیوارهاى مساجد و مسجد مقدس کعبه مقدسه (مسجدالحرام) عکسبردارى کنند مردم را تماشا کنند، مردم و زوایاى مختلف مسجد را نشان یکدیگر مىدهند و از سویى، حدود یک میلیون مسلمان به مسجدالحرام آمدهاند تا عبادت کنند اما این گروه جهانگرد و کافر نه تنها عبادت نمىکنند بلکه با اعمال سبک و غیرمتناسبشان، عملاً عظمت این مکان و زمان عبادت را مخدوش مىکنند.