برده داری از نظر اسلام

پرسش : آیا اسلام برده داری را اجازه می دهد اگر نه چرا مانند حرمت شراب با آن به شدت برخورد ننمود؟
پاسخ : »بردگی « از نظر اسلام , ضرورت فعلی است که از خارج روی عده ای تحمیل می شود, و چنانچه آن عوامل از بین برود, بساط بردگی به دنبال آن , برچیده خواهد شد. این طرز تفکر, بر خلاف نظر ارسطو است که می خواهد ثابت کند, غلام و برده فطرتا” وجود داشته و وجود خواهد داشت . به عبارت دیگر بردگی برای عده ای فطری است و خداوند عده ای از مردم را آفریده تا برده و غلام دیگران باشند!«, (روح القوانین , مبحث بردگی ). اسلام , بردگی را فطری نمی داند و اعتقاد ندارد که خداوند دو نوع انسان آفریده است که یکی , آزاد و دارای همه نوع شخصیت انسانی و حقیقی و دیگری غلام و برده که از جمیع حقوق مدنی و اجتماعی محروم است . اسلام تمام افراد بشر را از یک پدر و مادر می داند و هیچ امتیازی برای رنگ , ثروت , و مقام و قبیله قائل نمی شود تنها امتیاز را تقوا می شمرد و گرامی ترین مردمان را, با تقواترین آنان می داند, V}(حجرات , آیه 14){V. از نظر اسلام هیچ کس حق شکنجه , تحقیر و تجاوز به حقوق دیگران را ندارد; خواه برده باشد خواه آزاد. اسلام مردم را, مانند دانه های شانه با هم برابر می داند; چنان که حضرت علی (ع ) فرمود »H}الناس کلهم سوائ کاسنان المشط{H; مردم مانند دانه های شانه برابرند«, V}»الامام علی صوت العداله الانسانیه , ج 1, ص 145«{V. علت اصلی هلاکت و نابودی ملت ها و اقوام مختلف را نیز ناشی از عدم مساوات آنان در برابر قانون و اجرا نشدن آن در حق همه می داند و آزادی هر کس را تا مرز قانون , محترم می شمارد و علیه تبعیضات نژادی با شدیدترین وجه , مبارزه می کند. اسلام بر خلاف اعتقاد مردم روم و یونان باستان و عربستان , در حق بردگان مبنی بر این که آنان هیچ گونه حقوق اجتماعی ندارند – ضمن احترام به شخصیت ایشان , آنان را در صف بقیه مردم شمرده , برای آنان حقوق متناسب وضع کرده است . اگر احیانا” در حقوق آنان اختلاف ناچیزی دیده می شود, به جهت مصلحت خود بردگان و رعایت مصالح اجتماع بوده است و گرنه هیچ گونه تحقیر و توهینی در آن مورد منظور نبوده است . چرا اسلام به یک باره بردگی را لغو نکرده است ؟ اسلام بر خلاف روش های ظالمانه و غیر انسانی بعضی از کشورها (مانند روم – یونان و…), شالوده ی یک روش عادلانه را پی ریزی کرد; مثلا” پیامبر اسلام (ص ) روزی مردی را دیدند که سوار بر مرکبش بود و غلامش در قفای او پیاده روان بود. آن حضرت فرمود: غلامت را هم سوار کن , او برادر تو است و روح او مثل روح تو, (تاریخ بردگی , ص 74). اگر این مقررات , عملی می شد بردگان و غلامان نیز مانند سایر مردم , دارای همه حقوق فردی و اجتماعی می شدند و وضع آنان شبیه کارگران و نوکرهای آزاد نسبت به کارفرمایان می گردید. در این جا ممکن است یک سوئال پیش آید و آن این که با آن همه توجه اسلام , نسبت به غلامان و آزادی آنان , چرا یک باره بردگی را لغو نکرد و راه های برده داری را از بین نبرد؟ در پاسخ , باید به دو نکته اساسی توجه داشت : 1. الغای بردگی به طور کلی در آن روز ممکن نبود, 2. اسلام تمام راه های برده گیری ابتدایی , جز جنگ را مسدود کرده بود. اسلام – به عنوان قانون آسمانی و آیین جاودانی – برای راهنمایی بشر, نشان دادن راه و رسم زندگی , خاتمه بخشیدن به ظلم و بیدادگری و برقراری اصول عدالت و مساوات , برادری , در عصری نازل شد که در سرتاسر دنیا – به خصوص محیط تاریک عربستان – برده داری و اصول فئودالیزم از لوازم زندگی به شمار می رفت ; به طوری که به هیچ وجه امکان نداشت یکباره و به طور کلی , اصول برده داری , یکباره لغو و ابطال گردد; زیرا نظم اقتصادی مردم آن روز – که بر پایه های غلط اربابی و غلامی استوار بود – به هم می خورد و اوضاع زندگی جامعه آن روز, از هم پاشیده می شد. در آن عصر همه ی کارهای تولیدی و غیره , بر دوش برده ها بود, ولی ثمره ی کارهای آنان , عاید اربابانشان می شد. روی این حساب اگر اسلام یکباره و به طور کلی , بردگی را لغو می کرد, نظام اقتصادی اجتماعی مردم , یک مرتبه از هم پاشیده می شد و وضع نابه سامانی پیدا می کرد. از این جهت , اسلام راه دیگر را پیش گرفت – که در عین آن که بردگی در ضمن آن از بین می رفت – نظام اجتماعی و اقتصادی جامعه نیز, از هم گسسته نمی شد. در این رابطه , چند مطلب قابل بررسی است : اولا”, در مرحله نخست , مردم را ترغیب به کار و کوشش , و تحذیر از تنبلی , بی کاری و عیاشی نمود. سپس راه های زیادی برای رهایی بردگان قرار داد تا کم کم , هم بردگی لغو گردد و هم مردم به زندگی آرام و به دور از عیاشی , عادت کنند. ثانیا”, از طرف دیگر آن زمان بردگان از اربابان بی رحم و بی مروت خود, شکنجه ها دیده و ضربه ها خورده بودند. اگر اسلام یکباره بردگان را از زیر فرمان آنان رها می ساخت و به آنان آزادی می بخشید; چه بسا ممکن بود غلامان رنج دیده و ستم کشیده , بر اثر عقده ها و کینه های خود, دست به انقلاب و انتقام بزنند و ضربه های محکم تر و سخت تری بر شرف و حیثیت انسانی وارد سازند. در نتیجه امنیت عمومی و وضع سیاسی جامعه ی آن روز, به خطر بیفتد. در تاریخ نظایر فراوانی در رابطه با این مطلب رخ داده است , مثل آزادی غلامان »ولسینی «. آنان پس از تحصیل آزادی , از راه انتقام جویی دست به اقدامات شگفت آوری نسبت به اربابان خود زدند, (روح القوانین ). منتسکیو درباره ی رها ساختن دسته جمعی بردگان در یک زمان چنین می نویسد: »آزاد کردن عده ی بیشماری از غلامان به وسیله ی وضع یک قانون مخصوص , صلاح نیست ; زیرا موجب اختلال نظم اقتصادی جامعه می گردد و حتی معایب اجتماعی و سیاسی دارد, مثل »ولسینی «, چون غلامان آزاد شده حق رائی دادن در انتخابات را پیدا کرده بودند, حائز اکثریت گردیده و قانونی وضع نمودند که به موجب آن , هر کس از افراد آزاد عروسی کند, یکی از غلامان آزاد شده باید در شب اول عروسی با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسلیم داماد نمایند. بنابراین آزاد کردن غلامان , باید تدریجی باشد; مثلا” قانون گذار ممکن است اجازه بدهد, غلامان از عواید کارهای خود, سرمایه گردآورده ی خود را از آقای خویش خریداری نمایند, (به این کار مکاتبه می گویند که در کتاب های فقهی آمده است ) و یا دوره غلامی را محدود کنند«, (روایات زیادی مبنی این که بنده با ایمان پس از هفت سال خود به خود آزاد می شود). ثالثا”, دلیل دیگر برای عدم جواز آزاد ساختن یک باره ی بردگان , همان است که دکتر گوستاولبون به آن اشاره می کند: »از آن جایی که بردگان از دیرزمان , تحت رقیت زیست کرده و در اثر زندگی طفیلی که داشته اند; بی تجربه و بی استعداد بار آمده اند; از این جهت اگر اسلام , همه ی آنها را یکبار از قید بردگی آزاد می ساخت , ممکن بود در اثر نداشتن تجربه کافی و لیاقت , قادر به تشکیل زندگی مستقل و اداره ی آن نباشند. در نتیجه مانند غلامان قدیم آمریکا – که بعد از آزاد شدن بر اثر علت یاد شده , به کلی نیست و نابوده شده اند – از بین می رفتند«, V}(تمدن اسلام و عرب , ص 482){V. بنابراین , روی علل یاد شده , قانون گذار اسلام , در عین آن که بایستی برای خلاصی بردگان , فکری اساسی و برنامه کاملی تنظیم نمایند; در عین حال نبایست , از امور یاد شده غفلت ورزیده , بردگان بی تجربه را, یکباره آزاد سازد; زیرا چنین کاری هم به ضرر بردگان بود و هم به ضرر اجتماع . اسلام تمام راه هایی که برای برده ساختن دیگران در دوران های گذشته رواج داشت – به جز جنگ – نامشروع دانست ; مانند: 1. یورش ناگهانی به منظور گرفتن اسیر و بنده ; 2. مدیون که از پرداخت دین خود عاجز بود, صاحب دین او را در عوض آن , برده ی خود می ساخت . 3. فروختن افراد آزاد و یا فرزندان خود به دیگران و غیر اینها که در ملل دیگر مرسوم بود, اسلام هیچ راهی برای بردگی ابتدایی – جز طریق جنگ – قانونی نمی شناسد. تازه آن هم از روی صلاحدید پیشوای مسلمانها است که اگر برده ساختن اسیران جنگی را مصلحت ندانست , می تواند یا از او پولی به عنوان فدیه بگیرد و آزادشان کند و یا آنها را مورد عفو عمومی خود قرار دهد. منابع : 1. المیزان , ج 6 2. اسلام و حقوق بشر, زین العابدین قربانی .

دکمه بازگشت به بالا