فلسفه عزاداری چیست؟
پرسش : فلسفه عزادارى چیست؟ آیا امر معقولى است یا خیر؟
پاسخ : با توجّه به پدیدار شدن رویکردهاى نوین نسبت به تحلیل و تبیین مسائل، انسان معاصر در پى کنکاش و کالبدشکافى مسائل، مفاهیم و حقایقى است که با آنها زندگى مىکرده و نسبت به آنها باورهایى داشته است. در واقع پرداختن به موضوع با نگاهى بیرونى، از ویژگىهاى انسان معاصر است. بر این اساس، آدمى مىخواهد از بیرون، به مسأله عزادارى بنگرد و آن را مورد بررسى قرار دهد. در حقیقت، عقل وى تا وقتى که توجیهى مقبول از عزادارى به دست نیاورد و یا حداقل آن را خرد ستیز نداند – هر چند خردپذیر نباشد – نمىتواند در درون این پدیده قرار گرفته و آن را باور کند. این نوع نگاه به مسائل، بسیار مبارک است؛ چه این که بنیانهاى معرفتى انسان را به مسائل اسلامى و مؤلّفههاى فرهنگ شیعى، تقویت مىکند و نباید فراموش کرد که در پرتو این پشتوانه نظرى، ایمان آدمى نیز تعالى مىیابد؛ زیرا ایمان بر پایه معرفت و خردورزى شکل مىگیرد. ازاینرو اگر توجیه و تبیین موجّهى از عزادارى ارائه گردد؛ پایههاى باور جوانان و نسل معاصر، نسبت به این موضوع تقویت خواهد شد. فلسفه و حکمت عزادارى را مىتوان در امور ذیل، رهیابى کرد: الف. محبت و دوستى: قرآن و روایات، دوستى خاندان رسول اکرمصلى الله علیه وآله و اهلبیتعلیهم السلام را بر مسلمانان واجب کرده است(1). روشن است که دوستى لوازمى دارد و محبّ صادق، کسى است که شرط دوستى را – چنان که باید و شاید – به جا آورد. یکى از مهمترین لوازم دوستى، هم دردى و هم دلى با دوستان در مواقع سوگ یا شادى آنان است(2)؛ از این رو در احادیث، بر برپایى جشن و سرور در ایام شادى اهلبیتعلیهم السلام و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأکید فراوان شده است. حضرت علىعلیه السلام در روایتى مىفرماید: «شیعه و پیروان ما در شادى و حزن ما شریکند». «یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا»(3) امام صادقعلیه السلام نیز فرمودند: «شیعتنا جزء منا خُلِقوا مِن فضل طینتنا یسوؤهم ما یسؤنا و یسرّهم ما یسرّنا»(4)؛ «شیعیان ما پارهاى از خود ما بوده واز زیادى گل ما خلق شدهاند؛ آنچه که ما را بدحال یا خوشحال مىسازد، آنان را بدحال و خوشحال مىگرداند». این وظیفه عقلانى و شرعى، ایجاب مىکند که در ایام عزادارى اهلبیتعلیهم السلام، حزن و اندوه خود را به «زبان حال»؛ یعنى، با اشک، آه و ناله و زارى، از نظر خوراک، با کم خوردن و کم آشامیدن مانند افراد غمزده(5) و از نظر پوشاک، با پوشیدن لباسى که از حیث جنس و رنگ و نحوه پوشش در عرف، حکایتگر اندوه و ناراحتى است، آشکار سازیم. ب. انسانسازى: از آنجا که در فرهنگ شیعى، عزادارى باید از سر معرفت و شناخت باشد؛ همدردى با آن عزیزان، در واقع یادآورى فضایل، مناقب و آرمانهاى آنان بوده و بدین شکل، آدمى را به سمت الگوگیرى و الگوپذیرى از آنان سوق مىدهد. فردى که با معرفت در مجالس عزادارى، شرکت مىکند؛ شعور و شور، شناخت و عاطفه را درهم مىآمیزد و در پرتو آن، انگیزهاى قوى در او پدیدار گشته و هنگام خروج از مراسم عزادارى، مانند محبى مىشود که فعّال و شتابان، به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است. ج. جامعهسازى: هنگامى که مجلس عزادارى، موجب انسانسازى گشت؛ تغییر درونى انسان به عرصه جامعه نیز کشیده مىشود و آدمى مىکوشد تا آرمانهاى اهلبیتعلیهم السلام را در جامعه حکمفرما کند. به بیان دیگر، عزادارى بر اهلبیتعلیهم السلام؛ در واقع با یک واسطه زمینه را براى حفظ آرمانهاى آنان و پیاده کردن آنها فراهم مىسازد. به همین دلیل مىتوان گفت: یکى از حکمتهاى عزادارى، ساختن جامعه براساس الگوى ارائه شده از سوى اسلام است. د. انتقالدهنده فرهنگ شیعى به نسل بعد: کسى نمىتواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید در سنین کودکى، در مجالس عزادارى با فرهنگ اهلبیتعلیهم السلام آشنا مىشوند. به راستى عزادارى و مجالس تعزیه، یکى از عناصر و عوامل برجستهاى است تا آموزههاى نظرى و عملى امامان راستین، به نسلهاى آینده منتقل شود. مراسم عزادارى، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه براى تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایى آنان با گفتار و کردار اهلبیتعلیهم السلام است. به بیان دیگر فلسفه و حکمت عزادارى بر امام حسینعلیه السلام ، مسأله انسانسازى، جامعهسازى و انتقال فرهنگ شیعى به نسل بعد در مجالس امام حسینعلیه السلام، قوىتر نیز مىباشد؛ زیرا ماهیت قیام امام حسینعلیه السلام و نیز آموزههاى تربیتى، سیاسى، فرهنگى و اجتماعى عاشورا، در تعالى و بالندگى انسان و جامعه چشمگیر بوده و عناصر رویداد کربلا، مؤلفههاى اساسى و اصلى را در ترسیم فرهنگ شیعى رقم زده است که توسط مراسم سوگوارى به نسل بعد منتقل مىشود. با توجّه به بیانات، سخنان و شعارهاى عاشورا، مىتوان عناصر انسانساز، جامعهساز و فرهنگساز را ملاحظه کرد؛ مواردى چون: عبادت، ایثار، شجاعت، توکل، صبر، امر به معروف و نهى از منکر، نابودى اسلام در شرایط سلطه یزیدیان، حرمت بیعت با کسى چون یزید، شرافت مرگ سرخ بر زندگى ذلّتبار، اندک بودن انسانهاى راستین در صحنه امتحان، لزوم شهادتطلبى در عصر حاکمیت باطل، زینت بودن شهادت براى انسان، تکلیف مبارزه با سلطه جور و طغیان، اوصاف پیشواى حق، تسلیم و رضا در برابر خواسته خدا، همراهى شهادتطلبان در مبارزات حقجویانه، حرمت ذلّتپذیرى براى آزادگان و فرزانگان مؤمن، پل بودن مرگ براى عبور به بهشت برین، آزادگى و جوانمردى، یارى خواهى از همه و همیشه در راه احقاق حق.(6) درس آزادى به دنیا داد رفتار حسین بذر همت در جان افشاند، افکار حسین گر ندارى دین به عالم، لااقل آزاده باش این کلام نغز مىباشد زگفتار حسین مرگ با عزّت زعیش در مذلّت بهتر است نغمهاى مىباشد از لعل دربار حسین در عین حال موارد ذیل علاوه بر موارد پیش گفته، مىتوانند حکمت عزادارى بر امام حسینعلیه السلام را تبیین کنند: 1. نوعى اعتراض به ظالمان زمان و حمایت از مظلومان جهان؛ 2. عامل تقویت حس عدالتخواهى و انتقامجویى از ستمگران؛ 3. زمینهساز اجتماع شیعیان جهت پیروى و دفاع از حق؛ عزادارى در روایات روایات فراوانى در این زمینه وجود دارد؛ به سه روایت درخصوص توصیه ائمهعلیهم السلام به برپایى مراسم عزادارى براى اهلبیتعلیهم السلام بسنده مىکنیم: 1. امام صادقعلیه السلام فرمودند: «رحم الله شیعتنا، شیعتنا و اللّه هم المؤمنون فقد و الله شرکونا فى المصیبه بطول الحزن والحسره»(7)؛ «خداوند شیعیان ما را مشمول رحمت خویش سازد. به خدا قسم، شیعیان ما همان مؤمنیناند، آنان به خدا قسم! با حزن و حسرت طولانى خویش [در عزاى ما ]شریک و همدرد مصیبتهاى ما خاندانند». 2. امام رضاعلیه السلام مىفرماید: «من تذکر مصابنا و بکى لما ارتکب منا کان معنا فى درجتنا یوم القیامه، و من ذکر بمصابنا فبکى و ابکى لم تبک عینه یوم تبکى العیون و من جلس مجلسا یحیى فیه امرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب»(8)؛ کسى که متذکر مصایب ما شود و به جهت ستمهایى که بر ما وارد شده گریه کند، در روز قیامت با ما خواهد بود و مقام و درجه ما را خواهد داشت و کسى که مصیبتهاى ما را بیان کند و خود بگرید و دیگران را بگریاند؛ در روزى که همه چشمها گریان است، چشم او نگرید و هر کسى در مجلسى بنشیند که در آن مجلس، امر ما را زنده مىکنند؛ روزى که قلبها مىمیرند، قلب او نخواهد مرد». 3. امام صادقعلیه السلام به فضیل فرمود: «تجلسون و تحدّثون؟ قال: نعم جعلت فداک، قال: ان تلک المجالس احبها فاحیوا امرنا یا فضیل، فرحم الله من احیى امرنا یا فضیل من ذکرنا او ذکرنا عنده فخرج من عینه مثل جناح الذباب غفرالله له ذنوبه و لو کانت اکثر من زبدالبحر»(9)؛ «آیا مجالس عزا برپا مىکنید و از اهلبیت و آنچه بر آنان گذشته است، صحبت مىکنید؟ فضیل گفت: آرى قربانت گردم، امام فرمود: اینگونه مجالس را دوست دارم پس امر ما را زنده گردانید که هر کس امر ما را زنده کند مورد لطف و مرحمت خدا قرار مىگیرد. [اى ]فضیل: هر کس از ما یاد کند، یا نزد او از ما یاد کنند و به اندازه بال مگسى اشک بریزد، خدا گناهانش را مىآمرزد اگر چه بیش از کف دریا باشد». پیشینه عزاداری: برای این موضوع نمی توان آغاز مشخصی را تعیین کرد ولی از زمانی که بشر احساسات و عواطف خویش را درک و آن را به کار گرفت ،همواره با از دست دادن عزیزان خویش در سوگ و عزاداری بود و این پدیده بسته به میزان ارتباط و علاقه انسانها به یکدیگر و عظمت شخصیت از دست رفته متفاوت بوده است ،البته نوع و قالب عزاداری در ملل و اقوام گوناگون ،مختلف و هر گروهی با الهام از فرهنگ خرد و کلان خویش سعی در بروز و ظهور حزن و اندوه خویش داشته است مثلا به روایت شاهنامه ،آن زمانی که خبر قتل فجیع سهراب (به دست پدرش رستم)به گوش تهمینه (مادر سهراب)رسید،گیسوان برکند،سر و روی بخراشید ،گریبان درید،خاک بر سر ریخت و در و دیوار را سیاهپوش کرد و جامه نیلگون که کنایه از غم است در پوشید: غریو آمد از شهر توران زمین که سهراب شد کشته بر دست کین به مادر خبر شد که سهراب کرد به تیغ پدر ،خسته گشت و بمرد بزد چنگ و بدرید پیراهنش درخشان شد آن لعل زیباتنش برآورد بانگ و غریو خروش زمان تا زمان،او همی شد زهوش در کاخ بربست و تختش بکند زبالا در آورد و خوارش فکند در کاخهارا سیر کرد پاکی زکاخ وز ایوان برآور خاک بپوشید پس جامه نیلگون همان نیلگون غرق کرده به خون به روز و شب نوحه کرد و گریست پس از مرگ سهراب سالی بزیست یا بنا بر نقل دائره المعارف بستانی،در اساطیر یونان باستان (منظومه ایلیاد)آمده است زمانی که قیتس پاتروکلوس به دست هکتور شدیدا اندوهگین شد،به نشانه عزا،سیاهترین جامه را پوشید .در میان یهودیان قدیم رسم آن بود که در عزای بستگان خویش سرها را می تراشیدند و بر آن خاکستر می پاشیدند و لباسشان در این گونه مواقع سیاهرنگ یا نزدیک آن بود(1) اسلام نیز با صحه گذاری بر عواطف انسانی ،مساله عزاداری را نه تنها نفی نکرده،بلکه با تایید آن را جهت دارو از آفات و نواقص مبرا نمود.معمار و پایه گذار فرهنگ اسلامی یعنی حضرت رسول(ص)در سوگ فرزند دلبندش ابراهیم نمودار گشت و هنگامی که ابراهیم در آغوش پدر جان می سپرد ،حضرت محمد با او چنین گفت :ابراهیم عزیز کاری از ما برای تو ساخته نیست ،تقدیر الهی نیز بر نمی گردد چشم پدرت در مرگ تو گریان ،و دل او محزون و اندوهبار است ،ولی هرگز سخنی را که موجب خشم خداوند باشد بر زبان جاری نمی سازم .اگر وعده صادق و محقق الهی نبود،که ما نیز به دنبال تو خواهیم آمد ،در فراق و جدایی تو بیش از این گریه می کردم و غمگین می شدم.(2) عزاداری و سوگواری رسول خدا(ص)به حدی بود که عبدالله بن عوف-که از تیره انصار بود ،از گریه پیامبر تعجب کرد و زبان به اعتراض گشود و گفت:شما ما را از گریه بر مردگان نهی می نمودید ،اکنون چگونه در سوگ فرزند خویش اشک می ریزید ؟پیامبر در پاسخ فرمود:من هرگز نگفته ام که در مرگ عزیزان خود گریه نکنید،زیرا این احساسات نشانه دلسوزی و مهربانی و ترحم است ،و شخصی که دلش به حال دیگران نسوزد مورد رحمت الهی قرار نمی گیرد.من گفته ام که در مرگ عزیزان،داد و فریاد نکنید و سخنان کفر آمیز و یا سخنانی که بوی اعتراض می دهد نگویید و از شدت اندوه،لباسهای خود را پاره ننماید(2) یا در مرگ رسول اکرم (ص) فضه خادمه چنین گزارش می کند: زمانی که رسول خدا وفات یافت ،کوچک و بزرگ ضجه زدند و گریه ها کردند و این مصیبت بر نزدیکان و اصحاب و دوستان و یاران و خویشان بس شدید و تاثر آور بود و هیچکس را در آن روز نمی توانستی ببینی مگر آنکه گریه می کرد و یا ندبه می نمود ولی کسی از اهل زمین نمی تواند گریه کننده ای گریان ترو ندبه زننده ای نالانتر از فاطمه زهرا(س)بیابد دختری که هر آن حزن و اندوهش تجدید گردیده و زیادتر می شد و گریه اش شدیدتر ،مدت هفت روز از رحلت رسول گرامی می گذشت که در منزل نشسته بود و آن صدای گریه و ندبه اش آرام نگرفت .و این موضوع در فقدان اهل بیت (ع)و امامان یکی پس از دیگری رایج و دارج بوده است که نقل یکایک آن،حوصله ای بیش از مکان حاضر می طلبد. عزادارى در زمان امامانعلیهم السلام،براى امام حسینعلیه السلام،به نمونههاى از آنچه در تاریخ نقل شده، بسنده مىکنیم: 1. عزادارى بنىهاشم در ماتم سیدالشهدا؛ از امام صادقعلیه السلام روایت شده است: «پس از حادثه عاشورا هیچ بانویى از بانوان بنىهاشم، سرمه نکشید و خضاب ننمود و از خانه هیچ یک از بنىهاشم دودى که نشانه پختن غذا باشد، بلند نشد تا آنکه ابن زیاد به هلاکت رسید. ما پس از فاجعه خونین عاشورا پیوسته اشک بر چشم داشتهایم»(10). 2. عزادارى امام سجادعلیه السلام؛ حزن امام سجادعلیه السلام بر آن حضرت به صورتى بود که دوران زندگى او، همراه با اشک بود. عمده اشک آن حضرت بر مصایب سیدالشهداءعلیه السلام بود و آنچه بر عموها، برادران، عموزادهها، عمهها و خواهرانش گذشته بود تا آنجا که وقتى آب مىآوردند تا حضرت میل کند، اشک مبارکشان جارى مىشد و مىفرمود: چگونه بیاشامم در حالى که پسر پیامبر را تشنه کشتند؟!(11) و مىفرمودند: «هرگاه شهادت اولاد فاطمه زهراعلیها السلام را به یاد مىآورم گریهام مىگیرد».(12) امام صادقعلیه السلام به زراره فرمود: «جدم على بن الحسینعلیه السلام هرگاه حسین بن علىعلیه السلام را به یاد مىآورد، آن قدر اشک مىریخت که محاسن شریفش پر از اشک مىشد و بر گریه او حاضران گریه مىکردند».(13) 3. عزادارى امام محمد باقرعلیه السلام؛ امام باقرعلیه السلام در روز عاشورا براى امام حسینعلیه السلام مجلس عزا برپا مىکرد و بر مصایب آن حضرت گریه مىکردند. در یکى از مجالس عزا، با حضور امام باقرعلیه السلام کمیت شعر مىخواند، وقتى به اینجا رسید که: «قتیل بالطف …»، امام باقرعلیه السلام گریه زیاد کرده، فرمودند: «اى کمیت! اگر سرمایهاى داشتیم در پاداش این شعرت به تو مىبخشیدیم؛ اما پاداش تو همان دعایى است که رسول خداصلى الله علیه وآله درباره حسان بن ثابت فرمودند که همواره به جهت دفاع از ما اهلبیتعلیهم السلام، مورد تأیید روحالقدس خواهى بود».(14) 4. عزادارى امام صادقعلیه السلام؛ امام موسى کاظمعلیه السلام مىفرماید: «چون ماه محرم فرا مىرسید، دیگر پدرم خندان نبود؛ بلکه اندوه از چهرهاش نمایان مىشد و اشک بر گونهاش جارى بود، تا آنکه روز دهم محرم فرا مىرسید. در این روز مصیبت و اندوه امام به نهایت مىرسید. پیوسته مىگریست و مىفرمود: امروز، روزى است که جدم حسین بن علىعلیه السلام به شهادت رسید».(15) 5. عزادارى امام موسى کاظمعلیه السلام؛ از امام رضاعلیه السلام نقل شده است که فرمود: «چون ماه محرم فرا مىرسید، کسى پدرم را خندان نمىدید و این وضع ادامه داشت تا روز عاشورا: در این روز پدرم را اندوه و حزن و مصیبت فرا مىگرفت و مىگریست و مىگفت: در چنین روزى حسین را که درود خدا بر او باد، کشتند».(16) 6. عزادارى امام رضاعلیه السلام؛ گریه امام رضاعلیه السلام در حدى بود که فرمودند: «همانا روز مصیبت امام حسینعلیه السلام، پلک چشمان ما را مجروح نموده و اشک ما را جارى ساخته است».(17) دعبل خدمت حضرت رضاعلیه السلام آمد. آن حضرت درباره شعر و گریه بر سیدالشهداعلیه السلام کلماتى چند فرمودند؛ از جمله اینکه: «اى دعبل! کسى که بر مصایب جدم حسینعلیه السلام گریه کند، خداوند گناهان او را مىآمرزد. آنگاه حضرت بین حاضران و خانواده خود پردهاى زدند تا بر مصایب امام حسینعلیه السلام اشک بریزند». سپس به دعبل فرمودند: «براى امام حسینعلیه السلام مرثیه بخوان، که تا زندهاى تو ناصر و مادح ما هستى، تا قدرتدارى از نصرت ما کوتاهى مکن». دعبل در حالتى که اشک از چشمانش مىریخت، قرائت کرد: أفاطم لوخلت الحسین مجد لا و قد مات عطشاناً بشط فرات صداى گریه امام رضاعلیه السلام و اهل بیت آن حضرت بلند شد.(18) 7. عزادارى امام زمان(عج)؛ بنابر روایات، امام زمان(عج) در زمان غیبت و ظهور بر شهادت جدّشان گریه مىکنند. آن حضرت خطاب به جد بزرگوارشان سیدالشهداعلیه السلام مىفرمایند: «فلئن اخرتنى الدهور و عاقنى عن نصرک المقدور، و لم اکن لمن حاربک محاربا و لمن نصب لک العداوه مناصبا فلاَنْدُبنّک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما، حسره علیک و تأسفاً على ما دهاک»(19)؛ «اگر روزگار مرا به تأخیر انداخت و دور ماندم از یارى تو و نبودم تا با دشمنان تو جنگ کنم و با بدخواهان تو پیکار نمایم؛ هم اکنون هر صبح و شام بر شما اشک مىریزم و به جاى اشک در مصیبت شما خون از دیده مىبارم و آه حسرت از دل پر درد بر این ماجرا مىکشم». در سوگ تو با سوز درون مىگریم از نیل و فرات و شط، فزون مىگریم گر چشمه چشم من، بخشکد تا حشر از دیده به جاى اشک، خون مىگریم(20) عزادارى از دوران صفویه: عزادارى بر امامحسینعلیه السلام از زمان شهادت او بوده است؛ ولى تا زمان آلبویه (در سال 352 ق) این عزادارى مخفى بود. قبل از قرن چهارم، عزادارى براى امام حسینعلیه السلام، علنى نبود و نهانى در خانهها انجام مىگرفت؛ اما در نیمه دوم قرن چهارم، سوگوارى در روز عاشورا آشکار و در کوچه و بازار انجام مىیافت. عموم مورخان اسلامى – مخصوصاً مورخانى که وقایع را به ترتیب سنواتى نوشتهاند؛ از قبیل ابنالجوزى در کتاب منتظم و ابناثیر در کتاب الکامل و ابنکثیر در کتاب البدایه و النهایه و یافعى در مرآت الجنان و ذهبى و دیگران – در ضمن ذکر وقایع سال 352 و سالهاى بعد از آن، کیفیت عزادارى شیعه را در روز عاشورا نوشتهاند. از جمله ابنالجوزى گفته است: در سال 352 معزالدوله دیلمى، دستور داد مردم در روز عاشورا جمع شوند و اظهار حزن کنند. در این روز بازارها بسته شد، خرید و فروش موقوف گردید، قصابان گوسفند ذبح نکردند، هریسهپزها، هریسه (حلیم) نپختند، مردم آب ننوشیدند، در بازارها خیمه به پا کردند و به رسم عزادارى بر آنها پلاس آویختند، زنان به سر و روى خود مىزدند و بر حسینعلیه السلام ندبه مىکردند.(21) به قول همدانى: در این روز، زنان، موى پریشان در حالى که [به رسم عزادارى ]صورتهاى خود را سیاه کرده بودند، در کوچهها به راه افتادند و براى عزاى امام حسینعلیه السلام سیلى به صورت خود مىزدند(22) بنا بر گفته شافعى: این نخستین روزى بود که براى شهیدان کربلا سوگوارى مىشد.(23) ابن کثیر در ضمن وقایع سال 352 گفته است: که اهل تسنن قدرت منع شیعه را از این اعمال نداشتند؛ زیرا شماره شیعه بسیار و نیروى حکومت نیز با ایشان بود. از سال 352 تا اواسط قرن پنجم – که آلبویه از میان رفتند -، در بیشتر سالها مراسم عاشورا به ترتیب مزبور، کم و بیش انجام مىگرفت و اگر عاشورا با عید نوروز یا مهرگان مصادف مىگردید، انجام مراسم عید را به تأخیر مىانداختند.(24) در همین سالها که فاطمیّه و اسماعیلیّه، تازه مصر را به تصرف آورده و شهر قاهره را بنا نهاده بودند، مراسم عاشورا در مصر انجام مىیافت. بنا بر نوشته مقریزى: در روز عاشوراى 363، جمعى از شیعه مطابق معمول خود (از این جمله معلوم مىشد که مراسم مزبور در سالهاى قبل نیز معمول بوده است)، به مشهد کلثوم، و نفیسه (از فرزندان امام حسنعلیه السلام ) رفتند و در آن دو مکان، شروع به نوحهگرى و گریه بر امام حسینعلیه السلام کردند. مراسم عاشورا در زمان فاطمیان هر سال برپا مىشد: بازارها را مىبستند و مردم دسته جمعى در حالى که با هم ابیاتى در مصیبت کربلا مىخواندند و نوحهگرى مىکردند؛ به مسجد جامع قاهره مىرفتند.(25) بعد از آن به دلیل در انزوا قرار گرفتن تشیع، مراسم عزادارى خیلى علنى نبود، هر چند وضعیت بهتر از قبل زمان آلبویه بود. آنچه از بعضى منابع به دست مىآید – خصوصاً کتاب روضه الشهداء کاشفى – قبل از زمان صفویه نیز مجالس سوگوارى براى اباعبداللهعلیه السلام برپا مىشده است.(26) پس از صفویه به دلیل ترویج تشیع، عزادارى شکل عام و علنىترى به خود گرفت. منشأ زنجیرزنى، سینهزنى، تعزیه و علامت: «زنجیرزنى»، از هندوستان و پاکستان به ایران آمده است. از آنجا که برخى به وضع نامناسبى با زنجیر عزادارى کرده و موجب زخمى شدن بدن و خون آمدن آن مىگشت، برخى از علما به حرمت آن فتوا دادند؛ ولى اگر این عمل به شیوهاى انجام شود که موجب صدمه به بدن و تقبیح عاقلان نگشته و زمینه را براى وهن آموزههاى عاشورا فراهم نسازد، اشکالى ندارد؛ چنان که در عموم عزادارىهاى ایران در خصوص زنجیرزنى، به دلیل رعایت شؤون عزادارى این نوع سوگوارى رایج است.(27) اصل سنت «سینه زنى» در میان عربها رایج بوده و بعدها به صورت موجود درآمده است که با انتخاب نوحههاى سنگین، حرکات دست بر سینه مىخورد. اینگونه عزادارى ابتدا به صورت فردى بوده و زمانى که سوگوارى علنى و گسترده شد – خصوصاً در زمان صفویه – به شکل گروهى درآمده است.(28) «تعزیه»، عبارت است از مجسم کردن و نمایش دادن واقعه جانسوز عاشورا. ظاهراً این نوع عزادارى در دوره کریمخان زند در ایران معمول و در زمان صفویه رایج شد و در زمان ناصرالدین شاه گسترش یافت منشأ آن هم مشاهدات شاه در سفرهاى خود از تئاترهاى اروپا بوده که این امر، نمایشدهى را در واقعه عاشورا عینى ساخته است. باید توجّه داشت که اجراى تعزیه، مخصوص ایران نبوده و در کشورهاى اسلامى و شیعى دیگرى نیز این سنت مورد توجّه بوده است و با سبکهاى گوناگون و اعتقادات و مراسم مختلف و ابزار و ادوات دیگرى اجرا مىشود؛ از جمله در هند و پاکستان که رواج بیشترى دارد.(29) «علامت»، از ابزار و وسایل عزادارى امام حسینعلیه السلام است که در هیئتها و دستههاى مذهبى به کار گرفته مىشود. این ابزار پس از ارتباط ایران با اروپایىها در عصر قاجار، از آیینهاى مذهبى مسیحیت اقتباس شده است. این ابزار، نماد و مظهرى است که گاهى عزاداران را از محتوا و اصل عزادارى و اقامه شعائر دینى بازمىدارد.(30) شیوههاى عزادارى در زمان صدر اسلام: یکم. باید توجه کرد که شیوههاى عزادارى، غیر از ماهیت عزادارى است. در واقع عزادارى یک اصلى است که به گونههاى متفاوت و در شکلهاى مختلف، ظهور مىکند؛ بنابراین آنها صرفاً یک ابزارند نه بیشتر. دوم. ابزار و اظهار ماهیت باید با محتواى عزادارى و مغز پیام متناسب باشد؛ به صورتى که بتواند با بهترین، شیواترین، نافذترین و نافعترین وجهى، پیام و درس و آموزه را به دیگران منتقل کند. به بیان دیگر، باید لباسى باشد که به قامت آن راست آید؛ نه کوچکتر و نه بزرگتر. اگر کوچک باشد، که همه پیام را پوشش نمىدهد و اگر بزرگتر باشد، ذهن مخاطب را منحرف مىکند و او را از اصل فهم حقیقت باز مىدارد. سوّم. مىتوان براى ابلاغ محتواى پیام، از ابزارهایى که در فرهنگ و تمدن ملل گوناگون وجود دارد سود جست و آنها را به خدمت گرفت؛ چنان که اسلام زبان اردو را در هند به خدمت گرفت و آن را ابزارى براى صدور اسلام به شبه قاره قرار داد. یا فلسفه را از یونان گرفت و آن را در خدمت آموزههاى وحیانى گذاشت و … . چهارم. اسلام به آداب و رسوم ملل تا زمانى که با آموزههاى اصلى و گوهر اسلام در تضاد و تهافت نباشد، احترام گذاشته و هیچ منعى نسبت به آنها روا نمىدارد؛ مثلاً اسلام هیچگاه براى زبان و رنگ لباس و کیفیت غذاى ملل مختلف، فنون، صنایع و علوم – مادامى که با روح اسلام منافات نداشته باشد – محدودیتى قائل نیست. با توجه به آنچه گفته شد، از دیدگاه اسلام «عزادارى و سوگوارى» اهلبیتعلیهم السلام، مىتواند در قالبها، فرمها و ابزارى که در میان ملل و اقوام مختلف مرسوم بوده، محقق شود و به شیوههاى گوناگون تجلّى یابد.این تا زمانى است که قالبها؛ شکلها، شیوهها و گونهها، به اصل پیام و محتوا لطمه وارد نسازد؛ بلکه به بهترین نحو پیام را در ذهن و جان مخاطب جاى دهد. ازاینرو استفاده از شیوههاى عزادارى که در زمان صدر اسلام نبوده (مانند زنجیرزنى، سینهزنى، تعزیه و …) نه تنها بدعت در دین نیست؛ بلکه مددکار اسلام بوده و مىتواند در حد خود، شعارهاى عاشورا و اهلبیتعلیهم السلام را به گوش انسان معاصر رسانده و قلب او را به سمت باور بدانها سوق دهد. در هر حال تأکید مىکنیم که اینها تنها ابزارند نه بیشتر و باید همواره جنبه ابزارى آنها حفظ شود؛ نه آن که خداى ناکرده ابزار بر جان مسأله فائق آید! ابزار تنها پلى براى گذشتن و رسیدن به بن و مایه مطلب است و هیچگاه هدف اولى نمىباشد. آنچه گاهى مشاهده مىشود، متأسفانه همین قصه تلخ است که عدهاى از روى نادانى، به ظاهر بیش از باطن اهمیت مىدهند و اصل موضوع را مغفول مىگذارند. 1) نگا: شورى (42)، آیه 23؛ هود (11)، آیه 29؛ میزانالحکمه، ج 2، ص 236. 2) نگا: المحبه فى الکتاب والسنه، صص 169 – 170 و 181 – 182. 3) بحارالانوار، ج 44، ص 287. 4) امالى، ص 305. 5) طبق فرموده امام صادقعلیه السلام به معاویه بن وهب، «عزاداران سیدالشهدا در روز عاشورا از آب و غذا دورى جویند تا آن که یک ساعت از وقت فضیلت نماز عصر بگذرد، و در حد لزوم به غذاى معمول صاحبان مصیبت، سدّ جوع و عطش کنند». [نگا: تاریخ النیاحه الامام الشهید الحسین بن على، ج 1، صص 157-159]. 6) در این خصوص نگا: فرهنگ عاشورا، صص 268 – 271؛ حسین، عقل سرخ، صص 77 – 119؛ امام حسن و امام حسینعلیهما السلام، صص 116 – 121. 7) بحارالانوار، ج 43، ص 222. 8) همان، ص 278. 9) همان، ص 282 و 289. 10) نگا: امام حسن و امام حسینعلیهما السلام، ص 145. 11) بحارالانوار، ج 44، ص 145. 12) خصال، ج 1، ص 131. 13) بحارالانوار، ج 45، ص 207. 14) مصباح المتهجد، ص 713. 15) امام حسن و امام حسینعلیهما السلام، ص 143. 16) حسین، نفس مطمئنه، ص 56. 17) بحارالانوار، ج 44، ص 284. 18) همان، ج 45، ص 257. 19) بحارالانوار، ج 101، ص 320. 20) مصطفى آرنگ به نقل از اشک حسینى، سرمایه شیعه، ص 66. 21) المنتظم فى تاریخ الملوک و الامم، ج 7، ص 15. 22) تکمله تاریخ الطبى، ص 183. 23) مرآت الجنان، ج 3، ص 247. مقصود عزادارى به طور علنى است. 24) النجوم الزاهره فى ملوک مصر و قاهره، ج 4،ص 218. 25) الخطط، مقریزى، 2/289. و نیز رک: النجوم الزاهره، ج 4؛ ص 126، (بخش وقایع سال 366)؛ اتعاظ الحنفاء، مقریزى، ج 2،ص 67 به نقل از: سیاهپوشى در سوگ ائمه نور، صص 161-162. 26) در این خصوص نگا: مقالات تاریخى، رسول جعفریان، ج اوّل، صفحات 183 – 185، 201-206. 27) موسوعه العتبات المقدسه، ج 8، ص 378. 28) موسیقى مذهبى ایران، ص 26. 29) همان، ص 33 – 35 و درآمدى بر نمایش و نیایش در ایران، ص 86، کیهان فرهنگى، مهر 63، ص 27. 30) فرهنگ عاشورا، ص 346.