خودسازی و تهذیب نفس
خودسازی و تهذیب نفس
خودسازی در کلام امام خمینى (ره): تا قوا و نشاط جوانى باقى است… اى عزیز، اولاً مگذار مفاسد اخلاقى یا عملى در مملکت ظاهر و باطنت وارد شود، که این خیلى سهلتر از آن که بعد از ورود بخواهى اخراج آنها کنى. همانطور که دشمن را اگر نگذارى وارد سر حد مملکت گردد، یا وارد قلعه شود، آسانتر است تا در صدد رفع و اخراج برآیى. و اگر وارد شد، هر چه دیرتر در صدد دفع برآیى، زحمتت زیاد مىشود و قوهى داخلى، رو به نقصان مىگذارد. شیخ جلیل ما و عارف بزرگوار، آقاى شاه آبادى- روحى فداه- فرمودند: «تا قواى جوانى و نشاط آن باقى است، بهتر مىتوان قیام کرد در مقابل مفاسد اخلاقى، خوبتر مىتوان وظایف انسانیه را انجام داد. مگذارید این قوا از دست برود و روزگار پیرى پیش آید که موفق شدن در آن حال، مشکل است و بر فرض موفق شدن، زحمت اصلاح خیلى زیاد است».
مسئله خودسازی و تهذیب نفس ، در قرآن کریم با عنوان تزکیه و تزکی مطرح شده و معنای لغوی آن عبارت است از: پاک نمودن خود از ناپاکی ها.[1] در آیات متعددی از قرآن مجید بر اهمیت خودسازی و تهذیب تأکید شده است، مثلاً؛ در سوره شمس می خوانیم: “به تحقیق کسانی که نفس خود را پاک کردند، به رستگاری رسیدند و کسانی که آن را آلوده و ضایع کردند، ضرر دیدند”،[2] همچنین در آیه 19 سوره فاطر و آیات 14 و 155 سوره اعلی، بر این مسئله تأکید شده است. پس خودسازی و تزکیه نفس، امری مقبول و مورد پسند شرع مقدس است. اما باید گفت نقطه شروع خودسازی و تزکیه نفس برای افراد مختلف، متفاوت است. برای فرد غیر مسلمان، اوّلین راه و نقطه شروع، اسلام آوردن است. به طوری که عده ای از علمای اخلاق، همین مطلب را درجه بندی کرده و گفته اند: اول اسلام، بعد ایمان، در مرحله سوم هجرت و بعد از آن جهاد فی سبیل الله است که در این راه وجود دارد”.[3]
در ادامه بخوانید: برنامه عملی خودسازی و سیر و سلوک
مراحل خودسازی و تهذیب نفس
اما نسبت به کسانی که وارد حریم امن اسلام و ایمان شده اند و مورد خطاب آیات قرآنی: “ای مؤمنان به فکر خود باشید”[4] و “ای ایمان آوردندگان ایمان خود را تجدید کنید”،[5] قرار گرفته اند، باید گفت اوّلین مرحله خودسازی و تهذیب نفس، تنبه و بیداری است. به این که باید شروع کرد و خود را از ناپاکی ها جدا کرد. بعد از این تنبه و آگاه شدن، این سؤال پیش می آید که از کجا باید شروع کرد؟ می توان گفت پرسشگر این سؤال، اوّلین مرحله را گذرانده است؛ چرا که با فکر و عقل، به این نتیجه رسیده است که “این عالم جای ماندن نیست و این همه امکانات و بعثت انبیا برای حیوانی زیستن نیست”.[6]
بعد از این مرحله (تفکر و تنبه) نوبت به مرحله “توبه” می رسد؛ یعنی جبران آنچه از دست رفته است. جبران حقوق دیگران که ضایع کرده ایم و جبران حقوق خداوند که بر گردن ما باقی مانده است.
البته این توبه به همراه عزم است. توبه از آنچه کرده ایم و عزم به سوی آنچه می خواهیم پیش برویم، به همین جهت، عده ای از علما ی اخلاق، منزل دوم را توبه[7] و عده ای عزم[8] گفته اند.
حضرت امام خمینی (ره) در باره عزم مناسب با این مقام، می فرمایند: “بناگذاری بر ترک معاصی و فعل واجبات و جبران مافات (گذشته ها) و عزم بر این که ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید”.[9]
در دعای روز مبعث آمده است: “مانا دانستم که برترین توشه سالک در مسیر رسیدن به تو، عزم بر اراده ای است که با آن تنها تو را انتخاب نماید”.[10]
مرحله بعدی برای این امر ترک معصیت و انجام واجبات است.
حضرت آیت الله بهجت در جواب سؤالی که پرسیده شده: تصمیم به سیر و سلوک دارم، چه کنم؟ می گوید: ترک معصیت برای تمام عمر کافی و وافی است، اگرچه هزارسال باشد.[11]پس در این مرحله باید واجبات الاهی را به اندازهای که علم داریم، انجام داده و محرمات الاهی را نیز به اندازه علممان ترک کنیم. این مسئله باعث می شود خداوند علم های جدیدی به ما عطا کند و به این وسیله، در سیر و سلوک خود رشد پیدا کنیم. ما هر چه می دانیم عمل می کنیم و خداوند علم به ندانسته ها را به ما عنایت می کند و تا وقتی که ما به وظیفه خود عمل کنیم، این چرخه ادامه دارد. پیامبر (ص) فرموده اند: هر کس آنچه را می داند انجام دهد، خداوند علم مجهولات را به او می فهماند.[12] این روایت، مطابق با آیه قرآنی است که میفرماید: “کسانی که در راه ما تلاش کنند، راه های خود را به آنان نشان داده و هدایت شان می کنیم”.[13]علاوه بر این، باید دانست انسان تا زنده است، هیچ گاه ساکن نیست؛ یا به سوی نور (هدایت) در حرکت است و یا به سوی ظلمت (گمراهی)، و مطلب مهم رهبری این حرکت به سوی نور است .
در سؤالی دیگر از محضر آیت الله بهجت پرسیده شد: آیا این مسیر نیاز به استاد دارد؟ در جواب فرمودند: “استاد تو علم تو است، به آن چه می دانی عمل کن، آن چه را نمی دانی کفایت می شود”. پس استاد اوّلیه خداوند است و به همین جهت پیامبرانش را برای هدایت خلق فرستاده است و پس از آنها ائمۀ اطهار (علیهم السلام) و بعد از آنها انسان های وارسته، متقی و راه پیموده، سمت استادی خواهند داشت. انسان در نبود استاد خاص می تواند با استعانت از خداوند متعال و روح پیامبر اعظم (صلی الله علیه واله) و ائمۀ اطهار (علیهم السلام) راه را شروع نموده و ادامه دهد و علم خود را مانند معلمی بداند که او را به نیکی ها راهنمایی کرده و از معاصی باز می دارد و همین ترک معصیت و انجام واجبات، موجب رشد در این مسیر خواهد شد.
برای آگاهی بیشتر، می توانید به رساله لباللباب، حسینى تهرانى، سیدمحمدحسین، ج اوّل، ص 87 مراجعه کنید.
گردآورنده: پاسخکده
________________________________________________
[1] “التزکیه التطهیر من الأخلاق الذمیمه”؛ مجمعالبحرین، ج 1، ص 203.
[2] “قد افلح من زکیها و قد خاب من دسیها”، شمس، 8-10
[3] . حسینی طهرانی، سید محمد حسین، رساله لب اللباب، ص 55.
[4] “یا ایها الذین امنوا علیکم انفسکم”، مائده، 105.
[5] . “یا ایها الذین امنوا امِنوا”، نساء، 136.
[6] . امام خمینی، چهل حدیث، ص 76.
[7] . ملکی تبریزی، میرزا جواد، رساله لقاء الله، ص 52.
[8] . چهل حدیث، ص 7.
[9] . همان.
[10] .”و لقد علمت افضل زاد الراحل الیک عزم اراده یختارک بها”، مفاتیح الجنان، دعای روز مبعث و الإقبال بالأعمال الحسنه، ص 277.
[11] . به سوی محبوب (دستورالعمل ها و راهنمایی های حضرت آیت الله بهجت)، ص 58.
[12].”من عمل بما علم ورثه الله علم ما لایعلم”، المحجهالبیضاء، ج 6، ص 24؛ بحارالانوار، ج 89 ، ص172 و الخرائج، ج3 ، ص 1058.
[13]”الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا”، عنکبوت، 99.
منبع: پاسخکده، اسلام کوئست