دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان با ترجمه + شرح و تفسیر

دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان

ابن عباس نقل کرده است که پیامبر اکرم (ص) برای هر روز از ماه مبارک رمضان دعای ذکر فرموده اند: و ما می خواهیم در این پست دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان را با ترجمه به همراه شرح و تفسیر تقدیم شما کنیم.
همچنین میتوانید برای دیدن بقیه دعاهای روزانه ماه مبارک رمضان به لینک روبرو مراجعه کنید: (دعای هر روز ماه مبارک رمضان)

دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان

متن دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ قَوِّنِی فِیهِ عَلَى إِقَامَهِ أَمْرِکَ وَ أَذِقْنِی فِیهِ حَلاوَهَ ذِکْرِکَ وَ أَوْزِعْنِی فِیهِ لِأَدَاءِ شُکْرِکَ بِکَرَمِکَ وَ احْفَظْنِی فِیهِ بِحِفْظِکَ وَ سِتْرِکَ یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ

ترجمه دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان

خدایا در این ماه براى برپاداشتن امرت نیرومند ساز مرا، و شیرینى ذکرت را به من بچشان، و اداى شکرت را به من الهام فرما، و به نگهدارى و پوششت نگاهم بدار، اى بیناترین بینندگان

شرح دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان از آیت الله مجتهدی

1. اللَّهُمَّ قَوِّنِی فِیهِ عَلَی إِقَامَهِ أَمْرِکَ؛ خدایا به من قوت بده که در ماه رمضان خوب عبادت کنم و امر تو را اطاعت کنم ؛ نباید فراموش کرد قوّت عبادت غیر از قوّت بازو است.
حکایت
سالها پیش در مشهد پیرمردی بود بالای صد سال عمر داشت ولی نماز هایش را ایستاده می خواند ! همان پیرمرد یک بار سبک را به زور بر می داشت بنابراین قوت عبادت غیر از قوت بدن است.

توان امیر المؤمنین علیه السلام الهی بود

امیر المومنین نان خشک  را نمی توانست بشکند، ولی قلعه خیبر را فتح کردند  و آن رشادت ها را آفریدند و یاران ایشان گفتند : شما با این شجاعت و .. چطور نان خشک را نمی توانید بشکنید، حضرت فرمودند: آن به قوه روحانی بود و این به قوه جسمانی است. (3)

لذا این دو قوه با هم دیگر تفاوت دارد، پس ممکن است شخصی شصت ساله باشد، ولی قوت عبادت او از جوانان بیشتر باشد لذا در ماه رمضان از خدا درخواست کنید که قوه عبادت به شما بدهد . در دعای کمیل هم این دعا از خدا خواسته می شود که « قَوّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارحی »

چرا خیر و برکت کم شده است
در قدیم پدران ما دو ساعت به اذان برای عبادت در اتاقی خلوت می کردند و یک ساعت بعد از آفتاب از خلوت گاه خود بیرون می آمدند و دنبال کسب و کار می رفتند؛ تاجر های ما هم اینطوری بودند ! دعا میخواندند ؛ زیارت عاشوراء می خواندند و… بعد به محل کسب می رفتند ولی الان چه… ؟! لذا خیر و برکت هم کم شده است.

2. وَ أَذِقْنِی فِیهِ حَلاَوَهَ ذِکْرِکَ؛ خدایا در این ماه رمضان یک درخواست دیگر هم از تو دارم و آن این است که حلاوت و شیرینی یاد خودت را به من بچشانی؛
که اگر اینطور شد؛ دعای کمیل خواندن هم مزه پیدا می کند ؛ دعای ابوحمزه خواندن هم  مزه پیدا می کند ؛ دعای افتتاح مزه می کند؛ روزه ماه مبارک رمضان مزه می کند و … بدانیم که عبادت هم مزه دارد.

در روایت وارد شده است اگر عالمی به علمش عمل نکند کمترین عذابی که خدا برای او در نظر می گیرد این است که حلاوت و شیرینی مناجات با خدا از او گرفته می شود « إِنَّ أَدْنَی مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلَاوَهَ مُنَاجَاتِی عَنْ قُلُوبِهِمْ »  پس دعا و عبادت مزه دارد.

3. وَ أَوْزِعْنِی فِیهِ لِأَدَاءِ شُکْرِکَ بِکَرَمِکَ؛ خدایا به کرمت  به من توفیق اداء شکرت را بده
شکر به چه معنا است آیا صرف گفتن «الهی شکر» گفتن است؟ تشکر از خداوند است؟

نه ؟! شکر یعنی اینکه نعمت هایی که خداوند تبارک و تعالی به من داده است را درست و بجا مصرف کنم؛ اینکه چشم به نامحرم نگاه نکند شکر چشم  است؛ اگر  گوش از آواز حرام و غیبت دوری بکند, شکر گوش سالم است؛ زبان هم اگر غیبت نکند شکر زبان کرده ام.

خدایا به من توفیق بده شکر تو را بجا آورم

شعر:
شکر نعمت نعمتت افزون کند * کفر نعمت از کفت بیرون کند

4. وَ احْفَظْنِی فِیهِ بِحِفْظِکَ وَ سِتْرِکَ؛خدایا در روز چهارم ماه رمضان من را از گناه حفظ کن  و توفیق ترک گناه بده
تو ستار العیوب هستی من را حفظم کن تا کسی از گناهان من با خبر نشود.

خدا را شکر کنیم که گناه بو ندارد

در روایت آمده است؛ اگر گناه بو داشت، هیچ دونفری پهلوی هم نمی نشستند « لَو تَکاشَفتُم ما تَدافَنتُم » اگر از گناهان هم خبر داشتید هیچ کس جنازه دیگری را دفن نمی کرد !؟ باید خدا را شکر کنیم که گناه بو ندارد.

البته اولیاء الهی بوی بد گناه را متوجه میشوند؛ امثال شیخ رجب علی خیاطها  متوجه بوی گناه می شدند لذا گناه بو دارد؛ ایمان هم بو دارد.

حکایت:

اویس به دیدن پیامبر خدا آمد، ولی ایشان تشریف نداشتند و بخاطر قولی که به مادر داده بود منتظر رسول الله نماند و به یمن برگشت،  وقتی رسول خدا ( صلی اله علیه و آله و سلم ) وارد منزل شدند ؛ فرمودند بوی اویس به مشامم می رسد « إِنِّی لَأَجِدُ نَفَسَ الرَّحْمَنِ مِنْ جَانِبِ الْیَمَن » بوی ایمان اویس منزل رسول الله را معطر کرده بود.

با بعضی انسانها وقتی معاشرت  می کنی بدون اینکه عطری زده باشد خوش بو هستند، برعکس بعض افراد هستند که عطر هم که می زنند بوی بدی می دهند، بخاطر اینکه ایمان وتقوای کاملی ندارد ؛ نماز صبحش قضا شده لذا بوی بدی می دهد . شیطان به صورت همچین آدمی بول می کند در حاشیه مفاتیح آمده است: هر شب سه بار فرشته و ملکی شما را برای نماز شب بیدار می کند ؛ اگر بلند نشدی و اذان صبح گفته شد ؛ شیطان خوشحال می شود که موفق به خواندن نماز شب  نشده ای و بعد بر صورت این چنین شخصی بول می کند. لذا در قدیم صورت ها نورانی بود ولی الان صورتها تاریک و کدر است.

5. یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِین
ای خدایی که از همه کسانی که نظر می کنند، تو بصیرتر هستی ؛ ای خدایی که از همه بینا تر هستی به ما توفیق بده که ما در ماه رمضان گناه نکنیم  به حفظ خودت و به ستر خودت .

شرح دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان از جواد محدثی

اقامه امر خدا
«عبد» و «اطاعت»، قرین همند و بنده خدا بودن، گوش به فرمان بودن را مى طلبد.

فرمان خدا، اجرا مى خواهد و اجراى «فرمان»، «نیرو» لازم دارد. هم قوّت بدنى و هم قدرت فکرى و هم تصمیم و اراده جدّى، تا سخن خدا در روى زمین حاکم شود و فرمان حق، برزمین نماند.

روزه گرفتن، خود یکى از این فرمان هاست و خداوند فرمان داده که «بنده»، براى «آزاد» شدن از بند عادت و روزمرّگى، برنامه خاصّى را در این ماه خودسازى به اجرا درآورد.

روزه گرفتن، هم توانِ بدنى و استطاعت و بنیه لازم دارد، و هم قوّت اراده، و تصمیمى استوار و محکم.

در حدیث امام صادق علیه السلام است که:

هرگز بدنى از آنچه که نیّت بر آن استوار شده، ضعیف نمى شود: «لایَضْعُفُ بَدَنٌ عَمّا قَوِیَتْ عَلَیهِ النِّیَّهُ».

و اگر روزه گرفتن در رمضان، آسان به نظر مى آید و تحمّل تشنگى و گرسنگى بیش از مواقع دیگر ممکن است، یک مقدار هم به خاطر همین تصمیم و اراده است.

خداوند قدرت و قوّتمان دهد تا به آنچه که «امر» کرده، عمل کنیم و در راه «اقامه» آن، کوشا باشیم. آنچه مهمّ است، برپائى اوامر خداست.

امر خداوند به چیست؟ به نماز و روزه، به جهاد و حجّ، به امر به معروف و نهى از منکر، به ایثار و مواسات، به دشمن ستیزى و دوست نوازى، به قسط و عدل و برابرى در برابر قانون، به اجراى حدود الهى در جامعه و به جلوگیرى از فساد و فحشا و منکرات.

باید اینها در جامعه اسلامى «پیاده» و «اجرا» و «اقامه» شود و فرمان الهى در تمام زوایاى زندگى، در تمام ادارات و وزارتخانه ها، نهادها و ارگانها، مؤسسه ها و شرکت ها، خانه ها و مدارس، بازارها و بیمارستانها و دانشگاهها و… حاکم گردد. در این صورت است که امر خدا، اقامه گشته است و این کار، نیرو و قدرت اجرایى فردى و حکومتى مى خواهد.

شیرینى یاد خدا
یاد خدا کردن، لذّت و حلاوتى دارد، امّا براى کسى که به گنج «معرفت»، دست یافته باشد. «ذکر» بى معرفت، جز تکرار کلماتى بر زبان نیست و اگر کسى خدا را شناخت، به او عشق مى ورزد و دمادم از او یاد مى کند.

شناخت، محبت آور است، و محبت و عشق، عاشق و دوستدار را به نام و یاد محبوب، مأنوس و دلگرم مى کند. کسى را که خدا بر دل او تجلّى کند و نور حق بر قلبش بتابد، به جهانى وسیع و نورانى چشم مى گشاید.

پرتو یاد خدا گر دهد آرایش دل

بگذرد عمر تو در سایه آسایش دل

ثروت و مال نبخشد به دل آرام و قرار

که از آن زاد پریشانى و آلایش دل

هست تنها به خداوند قسم، یاد خداى

مایه رحمت و آرامش و آسایش دل
و این سخن قرآن است که:

«ألا بِذِکرِاللّه ِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»،

آرامش دلها در سایه یاد خداست.

مگرنه اینکه عاشق، از شنیدن نام معشوق، لذّت مى برد، مگرنه اینکه دوستدار، با یاد دوست، خوش است و در هر چیز، جمال رخ یار را مى بیند، و به هرجا که مى نگرد… کوه و در و دشت، نشان از «او» مى بیند؟

طبیعى است که بنده خالص خداوند هم، از یاد خدا و ذکر حق، لذّتى مى برد که با لذّت هاى دیگر قابل مقایسه نیست.

خواجه عبداللّه انصارى گوید:

الهى… غمها، با یاد تو، سرور است

و شادى ها، بى یاد تو غرور است
نیز مى گوید:

مست توام، از جرعه و جام آزادم

مرغ توام، از دانه و دام آزادم

مقصود من از کعبه و بتخانه تویى

ورنه من از این هر دو مقام آزادم

شکر نعمت
شکر، گام دوّمى است، که قدم اوّل آن، شناخت نعمت است.

شکر، بر نعمت است و تا نعمت را نشناسى، شکر کردن از دل، بر زبان نخواهد آمد.

ما، غرق نعمتیم. نعمت سلامتى و عافیت، نعمت خرد و اندیشه، نعمت ایمان و اسلام و محبت اهل بیت، نعمت آزادى از ستم و طواغیت و برخوردارى از فرهنگ شهادت طلبى، نعمت جمهورى اسلامى و استقلال،

نعمت رهبرى و ولایت فقیه،

و… هزاران نعمتِ آشکار و نهان.

به فرموده خدا: «اگر بخواهید نعمتهاى خداوند را بشمارید، نخواهید توانست»

پس، شکر نعمتها هم آنگونه که شاید و باید، در توان و قدرت ما نیست. سعدى گفته است:

از دست و زبان که برآید

کز عهده شکرش به در آید؟

ما، در نفس نفس مان، مدیون خداییم و به قول سعدى، در هر نفسى دو نعمت موجود است و بر هر نعمتى شکرى واجب…

در گلستان خوانده اید که:

«هیچ وقت از درد و مصیبتى ننالیده بودم، تا اینکه موقعى کفش نداشتم، پا برهنه بودم. زارى وشکوه کردم.

به مسجدى رفتم. دیدم کسى پاندارد.

گفتم: شکر، که من اگر کفش ندارم، پا دارم…».

باید توفیق شکرگزارى نعمت ها را هم از خدا بخواهیم، که اگر قدرتى برشکر بیابیم، این هم نعمتى است از خدا و بر همین هم شکرى دیگر لازم است.

باید در اقرار و اعترافمان، زبان به یاد نعمتها بگشائیم: «شکر لفظى»، و در عمل، از نعمتهاى خدا، آنگونه که خواسته اوست، استفاده کرده و هر نعمت را در جاى خودش مورد استفاده قرار دهیم: «شکر عملى»، و شکر عملى مهمتر از شکر لفظى است.

در پناه رعایتِ « اللّه »
در فراز پایانى دعاى امروز، از خدایى که بصیرترین و بیناترین بینندگان است خواسته ایم که با حفظ و پوشش خود، ما را نگهبان باشد و عیب ما را از پرده برون نیفکند.

«الـهى…

مکُش این چراغ افروخته را،

و مران این بنده آموخته را،

و مسوز این دل سوخته را،

و مدر این پرده دوخته را…».

دکمه بازگشت به بالا