سوره کساء

سوره کساء

متن و ترجمه حدیث کساء فیلم و صوت

در این پست متن و ترجمه حدیث کساء به همراه فیلم و صوت قرائت این دعا با نوای حاج مرتضی طاهری تقدیم می گردد.

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

عَنْ فاطِمَهَ الزَّهْراَّءِ عَلَیهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ

از فاطمه زهرا سلام اللّه علیها دختر رسول خدا صلی اللّه علیه

وَآلِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَهَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَی اَبی رَسُولُ اللَّهِ فی

و آله، جابر گوید شنیدم از فاطمه زهرا که فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در

بَعْضِ الاْیامِ فَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا فاطِمَهُ فَقُلْتُ عَلَیک السَّلامُ قالَ

بعضی از روزها و فرمود: سلام بر تو ای فاطمه در پاسخش گفتم: بر تو باد سلام فرمود:

اِنّی اَجِدُ فی بَدَنی ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُک بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ

من در بدنم سستی و ضعفی درک می کنم، گفتم: پناه می دهم تو را به خدا ای پدرجان از سستی و ضعف

فَقَالَ یا فاطِمَهُ ایتینی بِالْکساَّءِ الْیمانی فَغَطّینی بِهِ فَاَتَیتُهُ بِالْکساَّءِ

فرمود: ای فاطمه بیاور برایم کساء یمانی را و مرا بدان بپوشان من کساء یمانی را برایش آوردم

الْیمانی فَغَطَّیتُهُ بِهِ وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیهِ وَاِذا وَجْهُهُ یتَلاَلَؤُ کاَنَّهُ الْبَدْرُ

و او را بدان پوشاندم و هم چنان بدو می نگریستم و در آن حال چهره اش می درخشید همانند ماه

فی لَیلَهِ تَمامِهِ وَکمالِهِ فَما کانَتْ اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِی الْحَسَنِ قَدْ

شب چهارده پس ساعتی نگذشت که دیدم فرزندم حسن وارد شد و

اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَعَلَیک السَّلامُ یا قُرَّهَ عَینی

گفت سلام بر تو ای مادر گفتم: بر تو باد سلام ای نور دیده ام

وَثَمَرَهَ فُؤ ادی فَقالَ یا اُمّاهُ اِنّی اَشَمُّ عِنْدَک راَّئِحَهً طَیبَهً کاَنَّها راَّئِحَهُ

و میوه دلم گفت: مادرجان من در نزد تو بوی خوشی استشمام می کنم گویا بوی

جَدّی رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّک تَحْتَ الْکساَّءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ

جدم رسول خدا است گفتم: آری همانا جد تو در زیر کساء است پس حسن بطرف

نَحْوَ الْکساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا جَدّاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لی اَنْ

کساء رفت و گفت: سلام بر تو ای جد بزرگوار ای رسول خدا آیا به من اذن می دهی

اَدْخُلَ مَعَک تَحْتَ الْکساَّءِ فَقالَ وَعَلَیک السَّلامُ یا وَلَدی وَیا

که وارد شوم با تو در زیر کساء؟ فرمود: بر تو باد سلام ای فرزندم و ای

صاحِبَ حَوْضی قَدْ اَذِنْتُ لَک فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْکساَّءِ فَما کانَتْ

صاحب حوض من اذنت دادم پس حسن با آن جناب بزیر کساء رفت

اِلاّ ساعَهً وَاِذا بِوَلَدِی الْحُسَینِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا اُمّاهُ

ساعتی نگذشت که فرزندم حسین وارد شد و گفت: سلام بر تو ای مادر

فَقُلْتُ وَعَلَیک السَّلامُ یا وَلَدی وَیا قُرَّهَ عَینی وَثَمَرَهَ فُؤ ادی فَقالَ

گفتم: بر تو باد سلام ای فرزند من و ای نور دیده ام و میوه دلم فرمود:

لی یا اُمّاهُ اِنّی اَشَمُّ عِنْدَک راَّئِحَهً طَیبَهً کاَنَّها راَّئِحَهُ جَدّی رَسُولِ

مادر جان من در نزد تو بوی خوشی استشمام می کنم گویا بوی جدم رسول

اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّک وَاَخاک تَحْتَ الْکساَّءِ

خدا (ص)است گفتم آری همانا جد تو و برادرت در زیر کساء هستند

فَدَنَی الْحُسَینُ نَحْوَ الْکساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا جَدّاهُ اَلسَّلامُ

حسین نزدیک کساء رفته گفت: سلام بر تو ای جد بزرگوار، سلام

عَلَیک یا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ اَتَاْذَنُ لی اَنْ اَکونَ مَعَکما تَحْتَ الْکساَّءِ

بر تو ای کسی که خدا او را برگزید آیا به من اذن می دهی که داخل شوم با شما در زیر کساء

فَقالَ وَعَلَیک السَّلامُ یا وَلَدی وَیا شافِعَ اُمَّتی قَدْ اَذِنْتُ لَک فَدَخَلَ

فرمود: و بر تو باد سلام ای فرزندم و ای شفاعت کننده امتم به تو اذن دادم پس او نیز با

مَعَهُما تَحْتَ الْکساَّءِ فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِک اَبُوالْحَسَنِ عَلِی بْنُ اَبی طالِبٍ

آن دو در زیر کساء وارد شد در این هنگام ابوالحسن علی بن ابیطالب وارد شد

وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ وَعَلَیک السَّلامُ یا اَبَا

و فرمود سلام بر تو ای دختر رسول خدا گفتم: و بر تو باد سلام ای ابا

الْحَسَنِ وَ یا اَمیرَ الْمُؤْمِنینَ فَقالَ یا فاطِمَهُ اِنّی اَشَمُّ عِنْدَک رائِحَهً

الحسن و ای امیر مؤ منان فرمود: ای فاطمه من بوی خوشی نزد تو استشمام می کنم

طَیبَهً کاَنَّها راَّئِحَهُ اَخی وَابْنِ عَمّی رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ

گویا بوی برادرم و پسر عمویم رسول خدا است؟ گفتم: آری این او است که

وَلَدَیک تَحْتَ الْکساَّءِ فَاَقْبَلَ عَلِی نَحْوَ الْکساَّءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک

با دو فرزندت در زیر کساء هستند پس علی نیز بطرف کساء رفت و گفت سلام بر تو

یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لی اَنْ اَکونَ مَعَکمْ تَحْتَ الْکساَّءِ قالَ لَهُ وَعَلَیک

ای رسول خدا آیا اذن می دهی که من نیز با شما در زیر کساء باشم رسول خدا به او فرمود: و بر تو

السَّلامُ یا اَخی یا وَصِیی وَخَلیفَتی وَصاحِبَ لِواَّئی قَدْ اَذِنْتُ لَک

باد سلام ای برادر من و ای وصی و خلیفه و پرچمدار من به تو اذن دادم

فَدَخَلَ عَلِی تَحْتَ الْکساَّءِ ثُمَّ اَتَیتُ نَحْوَ الْکساَّءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ

پس علی نیز وارد در زیر کساء شد، در این هنگام من نیز بطرف کساء رفتم و عرض کردم سلام

عَلَیک یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللَّهِ اَتَاْذَنُ لی اَن اَکونَ مَعَکمْ تَحْتَ الْکساَّءِ

بر تو ای پدرجان ای رسول خدا آیا به من هم اذن می دهی که با شما در زیر کساء باشم؟

قالَ وَعَلَیک السَّلامُ یا بِنْتی وَیا بَضْعَتی قَدْ اَذِنْتُ لَک فَدَخَلْتُ تَحْتَ

فرمود: و بر تو باد سلام ای دخترم و ای پاره تنم به تو هم اذن دادم، پس من نیز به زیر

الْکساَّءِ فَلَمَّا اکتَمَلْنا جَمیعاً تَحْتَ الْکساَّءِ اَخَذَ اَبی رَسُولُ اللَّهِ

کساء رفتم، و چون همگی در زیر کساء جمع شدیم پدرم رسول خدا

بِطَرَفَی الْکساَّءِ وَاَوْمَئَ بِیدِهِ الْیمْنی اِلَی السَّماَّءِ وَقالَ اَللّهُمَّ اِنَّ

دو طرف کساء را گرفت و با دست راست بسوی آسمان اشاره کرد و فرمود: خدایا

هؤُلاَّءِ اَهْلُ بَیتی وَخاَّصَّتی وَحاَّمَّتی لَحْمُهُمْ لَحْمی وَدَمُهُمْ دَمی

اینانند خاندان من و خواص ونزدیکانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است

یؤْلِمُنی ما یؤْلِمُهُمْ وَیحْزُنُنی ما یحْزُنُهُمْ اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ

می آزارد مرا هرچه ایشان را بیازارد وبه اندوه می اندازد مراهرچه ایشان را به اندوه در آورد من در جنگم با هر که با ایشان بجنگد

وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبُّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ اِنَّهُمْ

و در صلحم با هر که با ایشان درصلح است ودشمنم باهرکس که با ایشان دشمنی کند و دوستم با هر کس که ایشان را دوست دارد

مِنّی وَاَ نَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِک وَبَرَکاتِک وَرَحْمَتَک وَغُفْرانَک

اینان از منند و من از ایشانم پس بفرست درودهای خود و برکتهایت و مهرت و آمرزشت

وَرِضْوانَک عَلَی وَعَلَیهِمْ وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهیراً

و خوشنودیت را بر من و بر ایشان و دور کن از ایشان پلیدی را و پاکیزه شان کن بخوبی

فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلاَّئِکتی وَیا سُکانَ سَمواتی اِنّی ما خَلَقْتُ

پس خدای عزوجل فرمود: ای فرشتگان من و ای ساکنان آسمانهایم براستی که من نیافریدم

سَماَّءً مَبْنِیهً وَلا اَرْضاً مَدْحِیهً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیئَهً وَلا

آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه

فَلَکاً یدُورُ وَلا بَحْراً یجْری وَلا فُلْکاً یسْری اِلاّ فی مَحَبَّهِ هؤُلاَّءِ

فلک چرخان و نه دریای روان و نه کشتی در جریان را مگر بخاطر دوستی این

الْخَمْسَهِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْکساَّءِ فَقالَ الامینُ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ وَمَنْ

پنج تن اینان که در زیر کسایند پس جبرئیل امین عرض کرد: پروردگارا کیانند

تَحْتَ الْکساَّءِ فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیتِ النُّبُوَّهِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَهِ

در زیر کساء؟ خدای عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و کان رسالتند:

هُمْ فاطِمَهُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها فَقالَ جِبْراَّئیلُ یا رَبِّ اَتَاْذَنُ لی اَنْ

آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش جبرئیل عرض کرد: پروردگارا آیا به من هم اذن می دهی

اَهْبِطَ اِلَی الارْضِ لاِکونَ مَعَهُمْ سادِساً فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَک

که به زمین فرود آیم تا ششمین آنها باشم خدا فرمود: آری به تو اذن دادم

فَهَبَطَ الامینُ جِبْراَّئیلُ وَقالَ السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِی

پس جبرئیل امین به زمین آمد و گفت: سلام بر تو ای رسول خدا، (پروردگار) علی

الاعْلی یقْرِئُک السَّلامَ وَیخُصُّک بِالتَّحِیهِ وَالاکرامِ وَیقُولُ لَک

اعلی سلامت می رساند و تو را به تحیت و اکرام مخصوص داشته و می فرماید:

وَعِزَّتی وَجَلالی اِنّی ما خَلَقْتُ سَماَّءً مَبْنِیهً وَلا اَرْضاً مَدْحِیهً وَلا

به عزت و جلالم سوگند که من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه

قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضَّیئَهً وَلا فَلَکاً یدُورُ وَلا بَحْراً یجْری وَلا

ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه دریای روان و نه کشتی در

فُلْکاً یسْری اِلاّ لاَجْلِکمْ وَمَحَبَّتِکمْ وَقَدْ اَذِنَ لی اَنْ اَدْخُلَ مَعَکمْ

جریان را مگر برای خاطر شما و محبت و دوستی شما و به من نیز اذن داده است که با شما

فَهَلْ تَاْذَنُ لی یا رَسُولَ اللَّهِ فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَیک السَّلامُ یا

در زیر کساء باشم پس آیا تو هم ای رسول خدا اذنم می دهی؟ رسول خدا(ص ) فرمود و بر تو باد سلام ای

اَمینَ وَحْی اللَّهِ اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَک فَدَخَلَ جِبْراَّئیلُ مَعَنا تَحْتَ

امین وحی خدا آری به تو هم اذن دادم پس جبرئیل با ما وارد در زیر

الْکساَّءِ فَقالَ لاَبی اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحی اِلَیکمْ یقُولُ اِنَّما یریدُ اللَّهُ

کساء شد و به پدرم گفت: همانا خداوند بسوی شما وحی کرده و می فرماید: ((حقیقت این است که خدا می خواهد

لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهیراً فَقالَ عَلِی لآَبی

پلیدی (و ناپاکی ) را از شما خاندان ببرد و پاکیزه کند شما را پاکیزگی کامل )) علی علیه السلام به پدرم گفت:

یا رَسُولَ اللَّهِ اَخْبِرْنی ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْکساَّءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَ

ای رسول خدا به من بگو این جلوس (و نشستن ) ما در زیر کساء چه فضیلتی (و چه شرافتی ) نزد

اللَّهِ فَقالَ النَّبِی وَالَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیاً وَاصْطَفانی بِالرِّسالَهِ نَجِیاً

خدا دارد؟ پیغمبر(ص ) فرمود: سوگند بدان خدائی که مرا به حق به پیامبری برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق )

ما ذُکرَ خَبَرُنا هذا فی مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الآَرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ

برگزید که ذکر نشود این خبر (و سرگذشت ) ما در انجمن و محفلی از محافل مردم زمین که در آن گروهی از

شَیعَتِنا وَمُحِبّینا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَیهِمُ الرَّحْمَهُ وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلاَّئِکهُ

شیعیان و دوستان ما باشند جز آنکه نازل شود بر ایشان رحمت (حق ) و فرا گیرند ایشان را فرشتگان

وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلی اَنْ یتَفَرَّقُوا فَقالَ عَلِی اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَ فازَ شیعَتُنا

و برای آنها آمرزش خواهند تا آنگاه که از دور هم پراکنده شوند، علی (که این فضیلت را شنید) فرمود: با این ترتیب به خدا سوگند ما

وَرَبِّ الْکعْبَهِ فَقالَ النَّبِی ثانِیاً یا عَلِی وَالَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیاً

رستگار شدیم و سوگند به پروردگار کعبه که شیعیان ما نیز رستگار شدند، دوباره پیغمبر فرمود: ای علی سوگند بدانکه مرا بحق به نبوت

وَاصْطَفانی بِالرِّسالَهِ نَجِیاً ما ذُکرَ خَبَرُنا هذا فی مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ

برانگیخت و به رسالت و نجات دادن (خلق ) برگزید ذکر نشود این خبر (و سرگذشت ) ما درانجمن ومحفلی از محافل

اَهْلِ الاَرْضِ وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلاّ

مردم زمین که در آن گروهی از شیعیان و دوستان ما باشند و در میان آنها اندوهناکی باشد جز

وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَکشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَهٍ اِلاّ

آنکه خدا اندوهش را برطرف کند و نه غمناکی جز آنکه خدا غمش را بگشاید و نه حاجتخواهی باشد جز آنکه

وَقَضَی اللّهُ حاجَتَهُ فَقالَ عَلِی اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَکذلِک

خدا حاجتش را برآورد، علی گفت: بدین ترتیب به خدا سوگند ما کامیاب و سعادتمند شدیم و هم چنین

شیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ وَرَبِّ الْکعْبَه

سوگند به پروردگار کعبه که شیعیان ما نیز رستگار شدند

نص:حدیث الکساء

عن جابر بن عبد الله الأنصاری… عن فاطمه الزهراء علیها السلام بنت رسول الله صلى الله علیه وآله، قال: سمعت فاطمه أنها قالت: دخل علیّ أبی رسول الله صلى الله علیه وآله فی بعض الأیام، فقال السلام علیک یا فاطمه، فقلت علیک السلام، قال أنّی أجد فی بدنی ضعفاً، فقلت له أعیذک بالله یا أبتاه من الضعف، فقال یا فاطمه آتینی بالکساء الیمانی فغطینی به، فأتیتته بالکساء الیمانی فغطیته به، وصرت أنظر إلیه وإذا وجهه یتلألأ کأنه البدر فی لیلهتمامه، وکماله.

فما کانت إلا ساعهً وإذا بولدی الحسن قد أقبل، وقالالسلام علیکِ یا أماه، فقلت وعلیک السلام یا قره عینی وثمره فؤادی، فقال یا أماه أنی أشم عندک رائحهً طیبهً کأنها رائحه جدی رسول الله فقلت نعم إن جدک تحت الکساء، فأقبل الحسن نحو الکساء، وقال: السلام علیک یا جداه یا رسول الله، آتأذن لی أنأدخل معک تحت الکساء، فقال: وعلیک السلام یا ولدی ویا صاحب حوضی، قد أذنت لک، فدخل معه تحت الکساء.

فما کانت إلا ساعهً وإذا بولدی الحسین قد أقبل، وقال السلام علیکِ یا أماه، فقلت وعلیک السلام یا ولدی ویا قره عینی وثمره فؤادی، فقال لی یا أماه إنی أشم عندک رائحه طیبه کأنها رائحه جدی رسول الله صلى الله علیه وآله، فقلت نعم إن جدک وآخاک تحت الکساء، فدنى الحسین نحو الکساء، وقال السلام علیک یا جداه، السلام علیک یا من إختاره الله، آتأذن لی أن أکون معکما تحت الکساء، فقال وعلیک السلام یا ولدی ویا شافع أمتی قد أذنت لک، فدخل معهما تحت الکساء.

فأقبل عند ذلک أبو الحسن علی بن أبی طالب علیه السلام وقال السلام علیکِ یا بنت رسول الله، فقلت وعلیک السلام یا أبا الحسن ویا أمیر المؤمنین، فقال یا فاطمه أنی أشم عندک رائحه طیبه کأنها رائحه أخی وابن عمی رسول الله، فقلت نعم هاهو مع ولدیک تحت الکساء، فأقبل علیٌ نحو الکساء، وقال السلام علیک یا رسول الله، أتأذن لی أن أکون معکم تحت الکساء، قال له وعلیک السلام یا أخی ویا وصیی وخلیفتی وصاحب لوائی قد أذنت لک فدخل علیٌ تحت الکساء.

ثم أتیت نحو الکساء وقلت السلام علیک یا أبتاه یا رسول الله، أتأذن لی أن أکون معکم تحت الکساء، قالو علیکِ السلام یابنتی ویا بضعتی قد أذنت لکِ فدخلت تحت الکساء، فلما اکتملنا جمیعا تحت الکساء أخذ أبی رسل الله بطرفی الکساء وأومأ بیده الیمنى إلى السماء، وقال: اللهم إن هؤلاء أهل بیتی وخاصتی وحامتی لحمهم لحمی* ودمهم دمی* یؤلمنی مایؤلمهم* ویحزننی ما یحزنهم * أنا حرب لمن حاربهم * وسلم لمن سالمهم * وعدوٌ لمنعاداهم * ومحب لمن أحبهم * إنهم منی وأنا منهم* فاجعل صلواتک وبرکاتک ورحمتک وغفرانک ورضوانک علیَّ وعلیهم واذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیرا

فقال الله عز وجل یا ملائکتی ویا سکّان سمواتی إنی ماخلقت سماءً مبنیه ولا أرضاً مدحیهً ولاقمراً منیراً ولا شمساً مضیئهً ولا فلکاً یدور ولا بحراً یجری ولا فلکاً یسری إلا لمحبه هؤلاء الخمسه الذین هم تحت الکساء، فقال الأمین جبرائیل یاربِ ومن تحت الکساء؟ فقال عز وجل هم أهل بیت النبوه، ومعدن الرساله، هم فاطمه وأبوها وبعلها وبنوها، فقال جبرائیل یاربِ أتأذن لی أن أهبط إلى الأرض لأکون معهم سادساً، فقال الله نعم قد أذنت لک.

فهبط الأمین جبرائیل قال السلام علیکیا رسول الله العلی الأعلى یُقرئک السلام، ویخصک بالتحیه والإکرام ویقول لک وعزتی وجلالی أنی ما خلقت سماءاً مبنیه ولا أرضاً مدحیه ولا قمراً منیرا ولا شمسا مضیئه ولا فلکا یدور ولا بحرا یجری ولا فلکا یسری إلا لأجلکم ومحبتکم، وقد أذن لی أن أدخل معکم، فهل تأذن لی یا رسول الله، فقال رسول الله وعلیک السلام یا أمین وحیالله، إنه نعم قد أذنت لک.

فدخل جبرائیل معنا تحت الکساء، فقال لأبی إن الله قد أوحى إلیکم یقول، إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا..

فقال علیٌ لأبی یارسول الله أخبرنی ما لجلوسنا هذا تحت الکساء من الفضل عند الله، فقال النبی والذی بعثنی بالحق نبیاً، واصطفانی بالرساله نجیباً، ما ذُکر خبرُنا هذا فی محفل من محافل أهل الأرض، وفیه جمعٌ من شیعتنا ومحبینا إلاّ ونزلت علیهم الرحمه وحفّت بهم الملائکه، واستغفرت لهم إلى أن یتفرقوا. فقال علیٌ إذاً والله فزنا وفاز شیعتنا وربّ الکعبه.

فقال أبی رسول الله یا علیُّ والذی بعثنی بالحق نبیا واصطفانی بالرساله نجیا ما ذکر خبرنا هذا فی محفل من محافل أهل الأرض وفیه جمع من شیعتنا ومحبینا وفیهم مهموم إلا وفرج الله همه، ولا مغموم إلا وکشف الله غمه ولا طالب حاجهٍ إلا وقضى الله حاجته. فقال علیٌ إذن فزنا وسُعدنا، وکذلک شیعتنا فازوا وسُعدوا فی الدنیا والآخره ورب الکعبه. والحمد لله رب العالمین.١

سوره کساء

نظر شما در مورد این پست “سوره کساء” چیست؟

دکمه بازگشت به بالا