کیسان ابوعمره چگونه کشته شد
کیسان ابوعمره
کَیسان، از اهالی کوفه و یاران نزدیک مختار ثقفی که کنیه او ابوعَمْرَه بوده است. مختار پس از تسلط بر کوفه، او را به سرپرستی نگهبانان (شرطه) این شهر گماشت. او قاتلان امام حسین(ع) را به مختار معرفی میکرد و عمر بن سعد و بنا به قولی شمر بن ذی الجوشن به دست او کشته شدهاند و همچنین خولی بن یزید اصبحی به دست او اسیر گشت.
کیسان در جنگ بین مصعب بن زبیر و مختار، که در سال ۶۷ قمری و در مکانی به نام حمام اعین رخ داد، فرمانده سپاه مختار بود و بنا به قولی۱ در همین جنگ کشته شد.
زندگینامه
کَیسان با کنیه ابوعَمْرَه از جمله یاران مختار ثقفی بود که از شیعه طرفداری میکرد و از عثمان بد میگفت.۲ درباره نسب، محل و سال تولد و دوران زندگی وی قبل از قیام مختار اطلاع چندانی در دسترس نیست؛ جز اینکه در برخی منابع آمده که وی از موالی (بردگان آزادشده) بنو عُرَینه، از طوایف قبیلۀ عرب بَجیله، بود.۳ همچنین بیان شده که از یاران بسیار نزدیک مختار بود و نظراتش بر روی نظر مختار تأثیر داشت.۴
سرپرستی نگهبانان کوفه
پس از قیام مختار در سال ۶۶ قمری و به حکومت رسیدن وی بر شهر کوفه، مختار، کیسان را که بسیار به او اعتماد داشت- به سرپرستی شُرطه (پلیس و شهربانی) و به قولی به ریاست نگهبانان (حَرَس) خود گماشت۵ و به او دستور داد هزار کارگر فراهم آورد تا با کلنگ خانههای اشراف و کسانی را که به جنگ امام حسین(ع) رفته بودند، خراب کند. کیسان که آنان را خوب میشناخت، در کوفه به جستجو پرداخت و به هرکدام از آنان که دست مییافت او را میکشت، خانههایشان را ویران میکرد و اموال آنان را به یکی از ایرانیانی که در خدمت مختار بودند میبخشید۶
در رجال کشی آمده است که وقتی به کیسان خبر میرسید که شخصی از دشمنان امام حسین (ع) در خانهای یا مکانی است، دستور میداد که خانه را خراب کنند و هر موجود زنده در آن خانه را به قتل برسانند. چنان شد که مردم کوفه به نام او مثل میزدند و هرگاه کسی دچار فقر میشد، میگفتند ابوعمره به خانۀ او آمده است.۷ کیسان در گفتار و رفتار و کشتار مخالفان، از مختار نیز قاطعتر بود.۸
کشتن شمر بن ذی الجوشن
مختار ثقفی کیسان را برای کشتن شمر بن ذی الجوشن مأمور کرد. چون شمر از کوفه گریخت، کیسان با گروهی به تعقیب وی رفت و در حوالی روستای کلتانیه (میان شوش و صَیمره) بر او دست یافت و خود کیسان، یا یکی از یارانش، شمر را کشت و جسد او را جلوی سگها انداختند.۹
اسیر کردن خولی
کیسان به همراه مُعاذ بن هانی کِندی (برادرزادۀ حُجربن عدی)، خولی بن یزید اَصْبَحی را ـ که سر امام حسین را نزد عبیدالله بن زیاد برد ـ در خانهاش محاصره کرد و او را نزد مختار برد. مختار خولی را کشت و در آتش سوزاند.۱۰
کشتن عمرسعد
پس از قتل خولی، مختار کیسان را برای قتل عمربن سعد (فرمانده لشکر یزید در واقعۀ کربلا) مأمور کرد. کیسان مخفیانه به سوی خانه عمربن سعد در کوفه رفت و او را غافلگیر کرد و گردن زد و سرش را برای مختار برد.۱۱ بنابر نقلی دیگر یکی از یاران مختار، عمر بن سعد را اسیر کرد و نزد مختار برد و سپس کیسان به دستور مختار او را گردن زد.۱۲
فرماندهی سپاه مختار
عبدالله بن زبیر- که بر حجاز و مناطقی دیگر از جهان اسلام استیلا یافته بود و طرفداران و یاران مختار را مانع بزرگی برای خود میدانست- در سال ۶۷ قمری برادرش، مصعب بن زبیر، را به جنگ مختار فرستاد. در جنگی که در جایی به نام حمّام اَعْین (از توابع کوفه) روی داد، کیسان فرمانده موالی سپاه مختار بود.
کشته شدن
در جنگی که بین سپاه مختار، به فرماندهی کیسان ابوعمره، و لشکریان عبدالله بن زبیر، به فرماندهی مصعب بن زبیر، در جایی به نام حمّام اَعْین رخ داد، لشکریان مختار شکست خوردند و خود مختار و به احتمال قوی، کیسان نیز در این جنگ کشته شدند.۱۳برخی پژوهشگران اشاره کردهاند که منابع تاریخی درباره کشته شدن سخنی نگفتهاند و برآنند که احتمالا او پش از کشته شدن مختار نیز زنده بوده است.۱۴
انتساب کیسانیه به او
برخی پژوهشگران برآنند که فرقه کیسانیه نام خود را از کیسان ابو عمره گرفته است. کیسان که پیش از شروع قیام مختار نیز از مخالفان خلفا بود، پس از قتل مختار نیز احتمالا مدتی زنده بود و عقاید طرفداران مختار را نمایندگی میکرد و پیروان مختار از آن پس به او منسوب شدند در حال که پیش از آن مختاریه یا اصحاب مختار خوانده میشدند.۱۵
همه چیز درباره زندگی کیسان ابوعمره معروف به کیان
کیسان ابوعمره معروف به کیان یکی از یاران ایرانی مختار بود که در جریان قیام، کارهای زیادی انجام داد.
«کیان» در حقیقت «ابوعَمره کیسان» نام دارد که یکی از نزدیکان مختار، مورد اعتماد او و از مقامات بلند پایه حکومت مختار به شمار میرفته است.
اخبار مذهبی – البته از سوابق و فعالیتهای او پیش از قیام مختار هیچ اطلاعاتی در تاریخ نیست، اما از زمانی که به مختار پیوست و در قیام او نقش پیدا کرد از اهمیت بالایی برخوردار شد، زیرا بسیار مورد اطمینان و اعتماد مختار بوده است.
کیسان و ریاست انتظامات و شرطههای کوفه
اعتماد و اطمینان مختار به این شخص تا جایی بوده است که ریاست انتظامات کوفه و فرماندهی شرطههای کوفه به او سپرده میشود و در جریان برخورد با جنایتکاران کربلا به فرمان مختار، اموال بسیاری از این افراد را مصادره میکند و بین ایرانیان مسلمانی که در عملیات، قلع و قمع جنایتکاران کربلا شرکت داشتهاند تقسیم میکند و این مورد یکی از خدمات قابل توجهی است که وی به حکومت مختار انجام داد.
در حقیقت اوست که از سوی مختار مأموریت برخورد و دستگیری و هلاکت جنایتکاران کربلا را بر عهده دارد و اشراف خائن کوفه که جنایتکاران اصلی کربلا بودند به شدت از نام او وحشت داشتند.
آنها «کیان» را «باز شکاری» لقب داده بودند؛ به این معنا که باز بر روی شکار فرود میآید و چنگالهایش را در بدن طعمه فرو میکند؛ لذا «کیسان» نیز بر قاتلان اهلبیت علیهمالسلام فرود میآید و آنها را به هلاکت میرساند و نابود میکند.
«کیسان» بسیار به مختار وفادار بود و تا پایان کار نیز با وی همراهی میکرده است؛ هنگام نبرد «مصعببن زبیر» که برای جنگ با مختار آمده بود، سرسختانه و فداکارانه با مختار در برابر دشمن ایستاد و در جریان این نبرد همراه با مختار کشته شد.
در زندگینامه کیان قابل ذکر است که این فرد در فیلم مختارنامه به اشتباه «ابوعُمره» نامیده میشود در حالی که نام اصلی او «ابوعَمره کیسان» است که حتی نام «کیسان» نیز به نقل از یکی از دست اندرکاران این فیلم به دلیل راحتی تلفظ برای ایرانیان و ملموس بودن نام «کیان» از «کیسان» به این نام تغییر پیدا کرده است.
به هر صورت «کیان» یک وجود حقیقی است و زحمات زیادی را چه در جهت قیام مختار و چه در قصاص قاتلان اهل بیت علیهمالسلام و یاران ایشان کشیده است و جای مدح و تکریم از این شخصیت وجود دارد.
افتخارات و اقدامات کیسان ابوعمره
۱. سرپرستی نگهبانان کوفه
پس از قیام مختار در سال ۶۶ و به حکومت رسیدن وی بر شهر کوفه، مختار، کیسان را که بسیار به او اعتماد داشت، به سرپرستی شرطه (پلیس و شهربانی) و به قولی به ریاست نگهبانان خود گماشت و به او دستور داد هزار کارگر فراهم آورد تا با کلنگ خانههای اشراف و کسانی را که به جنگ امام حسین رفته بودند، خراب کند.
۲. کشتن شمر بن ذی الجوشن
مسلمبن عبدالله ضبابی گوید: «محلی که ما همراه شمر اطراق کرده بودیم بچه ملخ زیادی داشت و شب را صدا میدادند.
ناگهان همان شب من از خواب پریدم و صدای پای اسبهایی را شنیدم، با خود گفتم: این موقع شب، خبری نیست، حتماً سر و صدای بچهملخها است، اما لحظهای بعد، صدا را واضحتر شنیدم و هوا تاریک بود و دور را درست نمیتوانستم ببینم، خودم را جمع و جور کردم و چشمهایم را مالیدم و خوب دقت کردم
و با خود گفتم: نه به خدا صدای بچه ملخ نبود. خواستم از جایم بلند شود که ناگهان از پشت تپه، گروهی ظاهر شدند و تا چشمشان به خیمههای ما افتاد فریاد تکبیرشان بلند شد.
آری ما محاصره و کاملاً غافلگیر شده بودیم، به طوری که وقت دفاع و یا مقابلهای برای ما نبود. ما همه دستهجمعی فرار کردیم و حتی موفق نشدیم با اسبهایمان سواره فرار کنیم، اسبها را جا گذاشتیم و پیاده فرار کردیم.
اما شمر را دیدم که جامهای خوشباف به تن داشت و بدنش ابرص بود و گویا سفیدی دو پهلوی او را از کنار جامهاش دیدم، زیرا شمر پیس بود و بدنش لکههای سفیدی داشت.
او حتی فرصت پیدا نکرد که لباس رزمش را بپوشد و حتی وقت برداشتن سلاح هم نبود، ما فرار کردیم، اما شمر گویا فرار را بینتیجه میدید، قصد مقاومت داشت و ماند. مسلم گوید آنان درگیر شدند و الله اکبر که خود دیدم شمر کشته شد.
عبدالرحمان بن عبید گوید: آن کس که خبر نامه شمر و ماجرای آن روستایی را به ابوعمره (کیان) داد، من بودم و من از افراد ابوعمره (کیان) بودم که شمر را محاصره کردیم وی مدعی است که شمر را خود او کشته است.»
در امالی شیخ طوسی، نحوه اعدام شمر را چنین نوشته است:
«ابوعمره (کیان) با گروهی به تعقیب شمر رفتند و طی یک درگیری مسلحانه او را زخمی کردند و سپس به اسارت درآمد. او را به نزد مختار آوردند، مختار دستور داد او را گردن زدند و جسد او را در دیگ روغن جوشیده افکندند و یکی از اطرافیان مختار، سرِ شمر را با پای خود لگدکوب کرد.
شاید جمع بین این دو روایت این باشد که شمر در ماجرای فرار و درگیری مجروح شد و او را زنده به نزد مختار آوردند و مختار دستور داد گردنش را زدند و بدنش را در روغن جوش انداختند.
از عبدالرحمان پرسیدند: ماجرای درگیریش با شمر و کشته شدن او را تعریف کند، و آیا شمر در آخرین لحظات چه میگفت: عبدالرحمان گوید: «بله آن شب، ما چادر شمر و همراهانش را محاصره کردیم و شمر را یافتیم.
او با نیزه به ما حملهور شد و بعد نیزه را بینداخت و به سرعت وارد خیمه شد و شمشیر را برگرفت و روبروی ما ایستاد و آماده حمله شد و این رجز را میخواند.
نبهتم لیث عرین باسلا
جهما محیاه یدق الکاهلا
لم یریوما عن عدونا کلا
الا کذا مقاتلا او قاتلا
شیر دلیر را بیدار کردید که عبوس است و پشت را میلرزاند
هرگز از دشمن روگردان نبوده و پیوسته مرد جنگ و نبرد بوده است
عبدالرحمان گوید: «من شمر را کشتم.»
مسلم بن ضمری گوید: «الله اکبر، خدا آن خبیث را کشت.»
آری، شمر این جانی پست، به دست پر توان ابوعمره (کیان) به هلاکت رسید و چند تن از یارانش نیز کشته شدند و سرهای بریده آنان را به نزد مختار آوردند، مختار تا نظرش به سر بریده شمر افتاد، سجده شکر به جای آورد و دستور داد، سرهای نحس آنان را در مقابل مسجد جامع، بالای نیزه نصب کنند تا عبرت دیگران شود.»
نقش کیسان ابوعمره در کشتن شمر
۳. اسیر کردن خولی
کیسان به همراه مُعاذ بن هانی کندی (برادرزاده حجربن عدی)، خولی بن یزید اصبحی را که سر امام حسین (ع) را نزد عبیدالله بن زیاد برد، در خانه اش محاصره کرد و او را نزد مختار برد. مختار خولی را کشت و در آتش سوزاند.
۴. کشتن عمربن سعد
پس از قتل خولی، مختار کیسان را برای قتل عمربن سعد (فرمانده لشکر یزید در واقعه کربلا) مأمور کرد. کیسان مخفیانه به سوی خانه عمربن سعد در کوفه رفت و او را غافلگیر کرد و گردن زد و سرش را برای مختار برد. بنا بر نقلی دیگر، یکی از یاران مختار، عمربن سعد را اسیر کرد و نزد مختار برد و سپس کیسان به دستور مختار او را گردن زد.
۵. فرماندهی سپاه مختار
عبدالله بن زبیر که بر حجاز و مناطقی دیگر از جهان اسلام استیلا یافته بود، و طرفداران و یاران مختار را مانع بزرگی برای خود میدانست، در سال ۶۷ برادرش مصعب را به جنگ با مختار فرستاد. در جنگی که در جایی به نام حمام اعین روی داد، کیسان فرمانده موالی سپاه مختار بود.
شهات کیسان ابوعمر
در جنگی که بین سپاه مختار، به فرماندهی کیسان ابوعمره و لشکریان عبدالله بن زبیر، به فرماندهی مصعب بود، لشکریان مختار شکست خوردند و به احتمال قوی کیسان ابوعمره به شهادت رسید.