حکومت مختار چند سال بود
مختار بن ابیعبید ثقفی
مختار بن ابیعُبید ثَقَفی (۱-۶۷ق) از تابعین که برای خونخواهی امام حسین(ع) قیام کرد. مختار در واقعه کربلا میزبانی مسلم بن عقیل، فرستاده امام حسین(ع) در کوفه را بر عهده داشت و تا شهادت مسلم با او همکاری کرد سپس عبیدالله بن زیاد او را زندانی کرد، ازاینرو روز عاشورا در کربلا حضور نداشت.
مختار در سال ۶۶ق علیه حاکم کوفه قیام کرد، در قیام او بسیاری از عاملان واقعه کربلا به قتل رسیدند. مختار پس از ۱۸ ماه حکومت بر کوفه، به دست مصعب بن زبیر به قتل رسید. قبری منسوب به او در کنار مسجد کوفه نزدیک مزار مسلم بن عقیل قرار دارد.
درباره شخصیت، قیام و عملکرد مختار نظرات مختلفی وجود دارد و در این باره آثار متعددی نوشته شده است. برخی معتقدند مختار با انگیزه خونخواهی امام حسین(ع) و با اذن امام زینالعابدین(ع) قیام کرده است اما برخی دیگر او را شخصیتی قدرتطلب میدانند که با هدف رسیدن به حکومت قیام کرده است. برخی نیز معتقدند مختار شیعه بود اما عملکرد او مورد تأیید نیست با این حال اهل جهنم نخواهد بود. منشأ این نظرات، دو دسته روایات است که در آنها مختار ستایش و نکوهش شده است. برخی از رجالیان شیعه همچون عبدالله مامقانی و آیتالله خویی روایات مدح را ترجیح دادهاند.
نسب و لقب
مختار بن ابیعبید بن مسعود ثقفی از قبیله ثقیف بود.۱ پدرش ابوعبید از صحابه پیامبر(ص) بود۲ و در جنگهای قادسیه در زمان خلیفه دوم کشته شد.۳ جد وی، مسعود ثقفی، از بزرگان حجاز بود و به وی لقب عَظیمُالقَرْیَتَیْن (بزرگ مکه و طائف) داده بودند.۴ مادرش دومه بنت عمرو بن وهب است که ابنطیفور در بلاغات النساء از وی یاد کرده است.۵ به گفته ابناثیر، تاریخنگار قرن هفتم قمری، مختار از صحابه نبود.۶ با این حال شرححال او در منابع صحابهنگاری آمده است.۷
کنیه مختار، ابواسحاق۸ و لقبش کَیسان (زیرک و باهوش) بود.۹ از اصبغ بن نباته نقل شده هنگامی که مختار کودک بود، امام علی(ع) او را بر زانوی خود نشاند و وی را کَیِّس خواند.۱۰
حضور در جنگهای قادسیه
مختار در سال اول هجرت متولد شد.۱۱ گفتهاند او در ۱۳ سالگی در جنگ جِسر از جنگهای قادسیه شرکت داشت و در صدد بود تا وارد میدان جنگ شود؛ اما عمویش سعد بن مسعود مانع او شد.۱۲ در این جنگ پدر و برادر مختار کشته شدند.۱۳
سعد بن مسعود ثقفی عموی مختار، از طرف امام علی(ع) والی مداین بود.۱۴ او در درگیری با خوارج، مختار را به جانشینی خود در مداین منصوب کرد و خود برای جنگ با آنان بیرون رفت.۱۵
همراهی با مسلم بن عقیل
به گزارش شمسالدین ذهبی، مختار در زمان معاویه به بصره رفت و مردم را به سوی امام حسین(ع) فرا خواند. در آن زمان، عبیدالله بن زیاد که از طرف معاویه، والی بصره بود، وی را دستگیر و به طائف تبعید کرد.۱۶
مختار با مسلم بن عقیل فرستاده امام حسین(ع) در کوفه همکاری میکرد. مسلم هنگام ورود به کوفه به خانه مختار رفت.۱۷ پس از آنکه عبیدالله بن زیاد از مکان مسلم اطلاع پیدا کرد، مسلم به خانه هانی بن عروه نقلمکان کرد.۱۸ همچنین بنا بر گزارشهای تاریخی، مختار با مسلم بن عقیل بیعت کرد،۱۹ او روز شهادت مسلم، بیرون کوفه به سر میبرد و خبر قیام زودتر از موعدِ مسلم آنجا شنید؛ اما هنگامی که به کوفه رسید، مسلم و هانی شهید شده بودند.۲۰
حضور نیافتن در کربلا
مختار در روز عاشورا در زندان بود. ازاینرو در کربلا حضور نداشت. پس از شهادت مسلم، ابن زیاد قصد کشتن مختار را داشت که با وساطت عمرو بن حریث از کشتن او صرفنظر کرد؛ اما او را به زندان انداخت. مختار تا پس از واقعه کربلا در زندان بود.۲۱ پس از واقعه کربلا، مختار با وساطت عبدالله بن عمر که شوهر صفیه خواهر مختار بود،۲۲ نزد یزید بن معاویه، آزاد شد.۲۳ بنا بر گزارش عبدالرزاق مقرم هنگامی که اسیران کربلا را به مجلس ابنزیاد آوردند، ابنزیاد مختار را نیز که زندانی بود احضار کرد. در این جلسه، میان مختار و ابنزیاد سخنان تندی ردوبدل شد.۲۴ بنا بر این گزارش، مختار پس از شهادت عبدالله بن عفیف از زندان آزاد شد؛ اما عبیدالله بن زیاد با وی شرط کرد که نباید بیشتر از سه روز در کوفه بماند. عبیدالله پس از شهادت عبدالله بن عفیف، خطبهای خواند و در آن به اهلبیت پیامبر(ص) ناسزا گفت. مختار به وی اعتراض کرد و ابنزیاد دوباره او را زندانی کرد؛ اما با شفاعت مجدد عبدالله بن عمر آزاد شد.۲۵
بیعت با عبدالله بن زبیر
مختار با عبدالله بن زبیر بیعت کرد، به شرطی که در کارها با او مشورت کند.۲۶ در حمله سپاه یزید به مکه و محاصره عبدالله بن زبیر، مختار در کنار عبدالله، با سپاه یزید جنگید.۲۷ پس از درگذشت یزید بن معاویه، ابن زبیر ادعای خلافت کرد. مختار هم به کوفه رفت و مقدمات قیام خود را فراهم کرد.۲۸ ابنزبیر، عبدالله بن مطیع را به ولایت کوفه گماشت. مختار با وی جنگید و او را شکست داد.۲۹
چرایی شرکت نکردن در قیام توابین
مختار در قیام توابین شرکت نکرد؛ چراکه قیام را بیفایده و سلیمان بن صرد خزاعی را ناآشنا با فنون و تاکنیکهای جنگ میدانست.۳۰ به دنبال شرکت نکردن مختار، ۴۰۰۰ نفر از ۱۶۰۰۰ نفری که با سلیمان بیعت کرده بودند در جنگ شرکت نکردند.۳۱ مختار همزمان با قیام توابین، به زندان افتاد۳۲ او پس از شکست توابین، به بازماندگان آنان نامهای نوشت و از آنان دلجویی کرد.۳۳ سران توابین قصد آزادسازی وی از زندان را داشتند؛ اما مختار آنان را برحذر داشت و با وساطت عبدالله بن عمر آزاد شد.۳۴
انتقام از عاملان واقعه کربلا
مختار در سال ۶۶ق، به خونخواهی امام حسین(ع) قیام کرد و شیعیان کوفه با وی همراه شدند.۳۵ او در قیامش از دو شعار یا لثارات الحسین و یا منصور اَمِت استفاده کرد.۳۶ در این قیام، مختار شماری از عاملان واقعه کربلا، همچون شمر بن ذیالجوشن، خولی بن یزید، عمر بن سعد و عبیدالله بن زیاد را به قتل رساند.۳۷ او سر عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد را به مدینه نزد امام سجاد(ع) فرستاد.۳۸
رابطه با امام سجاد(ع)
درباره رابطه امام سجاد(ع) با مختار گزارشها متفاوت است. بر پایه روایتی که در رجال کشی نقل شده، مختار ۲۰۰۰۰ دینار برای امام چهارم فرستاد و او با آن، خانه عقیل بن ابیطالب و سایر بنیهاشم را که مخروبه شده بود، بازسازی کرد. با این حال، مختار بار دیگر چهل هزار دینار برای امام سجاد فرستاد، اما امام نپذیرفت.۳۹ او همچنین کنیزی (مادر زید بن علی) را که ۳۰۰۰۰ درهم خریده بود، به امام سجاد(ع) هدیه کرد.۴۰مختار پس از کشتن عبیدالله، سر او را نزد امام زینالعابدین(ع) فرستاد. امام سجدۀ شکر بهجا آورد، و در این وقت بود که زنان خاندان بنیهاشم لباسهای سوگواری که برای امام حسین(ع) بر تن کرده بودند بیرون آوردند.۴۱
بر پایه روایتی دیگر، گروهی از سران کوفه نزد امام سجاد(ع) رفتند و درباره مأموریت مختار پرسیدند و امام چهارم آنان را به محمد بن حنفیه ارجاع داد و فرمود: ای عمو، اگر غلامی زنگی به ما اهلبیت تعصب بورزد، بر مردم واجب است او را یاری کنند. در این باره، هرچه میخواهی انجام ده، من تو را در این امر، نماینده قرار دادم.۴۲ آیتالله خویی۴۳ و مامقانی۴۴ قیام مختار را با اذن امام زینالعابدین(ع) میدانند.
ارتباط با محمد بن حنفیه
بنا به برخی روایات مختار مردم را به امامت محمد بن حنفیه دعوت میکرده است.۴۵ ازاینرو برخی او را مؤسس کیسانیه و پیروانش را کیسانیه مینامند.۴۶ به گفته آیتالله خویی این مطلب درست نیست چرا که محمد بن حنفیه ادعای امامت نداشته تا مختار مردم را به سوی او دعوت کند.۴۷ همچنین کیسانیه پس از قتل مختار و درگذشت محمد بن حنفیه شکل گرفته است.۴۸ به گفته مامقانی صرف اینکه لقب مختار کیسان است، دلیل نمیشود بر اینکه او بر مذهب کیسانیه باشد.۴۹
نجات محمد بن حنفیه
پس از آنکه عبدالله بن زبیر از قیام مختار باخبر شد، محمد بن حنفیه و نزدیکان وی را تحتفشار قرار داد تا با وی بیعت کنند و آنان را تهدید به سوزاندن کرد. ابنحنفیه نامهای به مختار نوشت و از وی یاری خواست مختار گروهی را به مکه فرستاد و آنان را نجات داد.۵۰
روایات متفاوت درباره مختار
دو دسته حدیث متفاوت با هم درباره مختار نقل شده است که در برخی، وی ستایش و در برخی دیگر نکوهش شده است.
احادیث مدح
احادیث ذم
آیتالله خویی پس از ذکر روایات مدح و ذم، روایات مدح را ترجیح داده است.۶۳
دیدگاهها درباره مختار
درباره شخصیت مختار نظرات مختلفی مطرح است:
مختار خونخواه اهلبیت بود
باقر شریف قرشی معتقد است که قیام مختار برای جاهطلبی و ریاست نبوده و او برای خونخواهی اهلبیت پیامبر(ص) و انتقام از قاتلان آنها قیام کرده است.۶۴ نجمالدین طبسی هم طلب رحمت امام باقر(ع) برای مختار را نوعی تأیید اقدامات او در قبال قتل قاتلان امام حسین(ع) دانسته است.۶۵ ابننما حلی بر این عقیده است دعای خیر امام سجاد(ع) برای مختار دلیلی است بر اینکه او نزد امام سجاد(ع) از پاکان و خوبان به شمار میآمده است.۶۶
عبدالله مامقانی مختار را شیعه امامی دانسته، اما گفته وثاقتش اثبات نشده است.۶۷ به گفته او، علامه حلی نیز در قسمت اول کتاب خود، از مختار یاد کرده است و او کسی را که غیرامامی باشد، حتی اگر از نظر وثاقت و مدح به سرحد کمال رسیده باشد، در کتابش نیاورده است.۶۸
مختار قدرتطلب بود
برخی معتقدند از مجموعه قرائن بهدست میآید که قیام مختار برای کسب قدرت و حکومت بوده است۶۹ بر اساس این دیدگاه، مختار از اهلبیت استفاده ابزاری کرده و قصد داشته از طریق آنان به اهداف خود برسد.۷۰ بهباور رسول جعفریان، این سخنان، نادرست و نتیجه تبلیغات جو ضدمختاریِ امویان و زبیریان است.۷۱
خودداری از قضاوت درباره مختار
گروهی از عالمان شیعه از اظهار قطعی نظر درباره مختار خودداری کردهاند؛ در کتاب جامع الرواه، به میرزا محمد استرآبادی نسبت داده شده که نباید از مختار به بدی یاد کرد؛ با این حال، روایات وی را قابل اعتماد نمیداند و در مورد او توقف کرده است.۷۲ علامه مجلسی ایمان مختار را کامل ندانسته و اقدامات وی را بدون اجازه امامِ معصوم دانسته است. با وجود این، معتقد است بهعلت آنکه مختار کارهای نیک زیادی انجام داده است، عاقبت بهخیر شده است. البته او نیز درباره مختار توقف کرده است.۷۳شعرانی در دمع السجوم بر این باور است که مختار از هوشمندان و شجاعان عرب است و ادعای وجود اخبار متناقض درباره او را نمیپذیرد و میگوید که حساب بندگان در قیامت با خداست، مختار هم مانند بیشتر مردم، کار نیک و زشت به هم آمیخته داشته است.۷۴
دیدگاه علمای اهلسنت
در برخی از منابع اهل سنت، نسبتهایی همچون ناصبی و دروغگو به مختار داده شده است. روایتی به پیامبر(ص) منسوب است که از ثقیف کَذّاب و جنایتکاری به وجود خواهد آمد. این روایت را اسماء دختر ابوبکر مادر عبدالله بن زبیر روایت کرده است.۷۵ گفته شده منظور از کذّاب در این روایت، مختار است.۷۶ در اشکال به این سخن، گفتهاند در این روایت نام مختار نیامده است و نام او توسط راوی اضافه شده است. همچنین با روایات دیگری که در آنها افراد دیگری مصداق دروغگو و جنایتکار معرفی شده، تعارض دارد.۷۷ بنا بر گزارشی، حجاج بن یوسف مردم را به لعن حضرت علی(ع) و مختار امر میکرد.۷۸مقریزی نیز مختار را جزء خوارج میداند.۷۹
همسر و فرزندان
مختار ثقفی چهار همسر داشت: امثابت دختر سمره بن جندب،۸۰عمره دختر نعمان بن بشیر (اولین زنی که در اسلام گردنش زده شد)،۸۱ امزید الصغری دختر سعید بن زید بن عمرو۸۲ و امولید دختر عمیر بن رباح.۸۳ امثابت برای او محمد و اسحاق۸۴ و امولید، امسلمه را۸۵ به دنیا آوردند. امسلمه به ازدواج عبدالله بن عبدالله بن عمر بن خطاب درآمد.۸۶
ابوالحکم،۸۷جبر،۸۸امیه،۸۹ بلال۹۰ و عمر (والی ری توسط ابومسلم خراسانی)۹۱دیگر فرزندان وی بودند.
درگذشت و آرامگاه
مختار پس از ۱۸ ماه حکومت، در ۱۴ رمضان۹۲ سال۶۷ق، در ۶۷سالگی به دست مصعب بن زبیر کشته شد.۹۳ به دستور مصعب، دست مختار را بریدند و به دیوار مسجد کوفه کوبیدند. هنگامی که حجاج بن یوسف ثقفی بر کوفه مسلط شد، دستور داد آن را دفن کردند.۹۴ مزار مختار در کنار مسجد کوفه است و در کتاب المزار شهید اول زیارتنامهای برای او ذکر شده است.۹۵
آثار درباره مختار
درباره مختار آثاری نوشته شده است. در این کتابها شخصیت و هدف او از قیام مورد بررسی قرار گرفته است. آقابزرگ تهرانی در الذریعه بیش از ۳۷ کتاب درباره مختار نام برده است.۹۶ برخی از آنها عبارتاند از:
سریال مختارنامه
مختارنامه، مجموعهای تلویزیونی درباره زندگی و قیام مختار ثقفی به کارگردانی داود میرباقری است. این سریال در چهل قسمت شصت دقیقهای در سالهای ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ش از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید.۹۹ در این سریال فریبرز عربنیا نقش مختار را بازی کرده است.
نگارخانه
فریبرز عربنیا در سریال مختارنامه در نقش مختار
ضریح جدید قبر مختار
ضریح قدیم قبر مختار
زیارتنامه نصب شده در آرامگاه مختار در کوفه
سالروز قیام مختار ثقفی و هرآنچه که از وی نمی دانید!
به گزارش گروه فضای مجازی ، چهاردهم ربیعالاول، سالروز قیام مختار ثقفی است، که پنج سال پس از واقعه عاشورا، به خونخواهی امام حسین(ع) و شهدای کربلا، به پا خواست و بسیاری از قاتلان شهدای کربلا و کسانی که در این واقعه مشارکت داشتند را به هلاکت رساند که این اقدام او، موجب خوشنودی ائمه(ع) شد.
درباره مختار
مختار بن ابی عبید بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف به عقده به غیره بن عوف بن ثقیف ثقفی کنیهاش ابواسحاق بود. لقب وی کیسان است؛ به نقل از اصبغ بن نباته، روزی حضرت علی(ع) مختار را که طفلی کوچک بود بر زانوی خود نشاند و وی را کیس خطاب کرد، و چون حضرت علی(ع) دو بار وی را کیس خطاب کرد، به کیسان معروف شد. بعضی گفتهاند لقب کیسان برگرفته از نام یکی از مشاوران و فرماندهان وی است که کنیه ابوعمره داشت.
پدر مختار، ابو عبید از بزرگان صحابه پیامبر(ص) بود، که پس از درگذشت آن حضرت، در جنگ جسر یکی از جنگهای قادسیه در زمان خلیفه دوم به قتل رسید. مادر وی دومه بنت عمرو بن وهب است که ابن طیفور وی را از صاحبان بلاغت و فصاحت ذکر کرده است.
عمویش سعد بن مسعود ثقفی از طرف امام علی(ع) والی مداین بود. برادرانش وهب و مالک و جبر هستند که همراه پدرشان در جنگ جسر کشته شدند.
مختار در سال اول هجرت متولد شد. از دوران کودکی مختار اطلاعات موثقی در دست نیست و بیشتر اطلاعاتی که درباره او موجود است، مربوط به دوران قیام و ماجرای خونخواهی امام حسین(ع) است؛ بنابر این، از وقایع شخصی او کمتر روایتی نقل شده است.
برخی گفتهاند که مختار در ۱۳ سالگی در واقعه جسر شرکت داشت. وی در این واقعه پدر و برادرانش را از دست داد، با این که او در این هنگام سن کمی داشت در صدد بود تا وارد میدان شود، ولی با ممانعت عمویش سعد بن مسعود مواجه شد.
شمس الدین ذهبی در سیر اعلام النبلاء از فعالیت مختار در عصر خلافت معاویه به نفع امام حسین(ع) خبر میدهد، در گزارش ذهبی آمده، مختار در زمان معاویه به بصره رفت و مردم را به سوی امام حسین(ع) فرا خواند، در این هنگام عبیدالله بن زیاد که والی بصره از طرف معاویه بود، وی را دستگیر کرده و ۱۰۰ ضربه شلاق زد. مختار پس از آن به طائف تبعید شد.
مختار در زمان قیام امام حسین(ع)
در سال 61، زمانی که مسلم بن عقیل(ع) به کوفه آمد تا برای حضرت اباعبدالله(ع) بیعت بگیرد، او اولین نفری بود که با مسلم علیه السلام پیمان بست، سپس خانه اش را در اختیار مسلم قرار داد تا در آنجا، مسلم از مردم بیعت بگیرد. هنگام دستگیرى مسلم و هانى، مختار در کوفه نبود و او براى جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتى خبر ناگوار دستگیرى مسلم را شنید، بـا جمعى از افراد و یارانش به کوفه آمد. هنگام ورود به شهر، با نیروهاى مسلح ابن زیاد برخورد کرد و در پى یک گفت و گوى لفظى شدید، بین آنان و مختار و افرادش درگیرى پـیـش آمـد و فـرمـانـده آن گـروه مـسـلح کـشته شد و افراد مختار متفرق شدند؛ زیرا مقاومت را به صـلاح نـدیـدنـد؛ مـخـتـار از آنـان خـواست محل را ترک گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد. مختار به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت.
وقـتـى چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: «تو همانى که به یارى پسر عقیل شتافتى؟»، مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم.
ابن زیاد که عصبانى بود، عصاى خود را محکم به صورت مختار کوبید به طورى که از نـاحیه یک چشم صدمه دید. عمرو برخاست و از مختار دفاع کرد و شهادت داد که او در ماجرا نبوده و بـه وى پناهنده شده است. ابن زیاد کمى آرام گرفت و گفت: «اگر شهادت عمرو نبود، گردنت را مىزدم»، و دستورداد مختار را به زندان افکندند. مختار همچنان در زندان بود تا امام حسین(ع) به شهادت رسید.
پس از شهادت امام حسین(ع)، ابن زیاد، زندانیان طرفدار امام، از جمله مختار را برای دیدن اسرا احضار کرد، در این هنگام بین مختار و ابن زیاد مکالمات تندی رد و بدل شد، پس از آن مختار با دیدن سر امام حسین(ع) گریه و زاری نموده و بر سر و روی خود زد.
پس از واقعه کربلا با وساطت عبدالله بن عمر نزد یزید آزاد شد، چرا که خواهر مختار یعنی صفیه بنت ابوعبید همسر عبدالله بن عمر بود. البته عبیدالله هنگام آزادی مختار با وی شرط کرد که نباید بیشتر از سه روز در کوفه بماند، و اگر بعد از سه روز در کوفه دیده شد، خونش هدر است.
مختار و توابین
مختار در قیام توابین شرکت نکرد، چون قیام را بیفایده میدانست، و سلیمان بن صرد خزاعی را ناآشنا با فنون و تاکتیکهای رزمی میدانست. به دنبال عدم شرکت مختار، ۴۰۰۰ نفر از ۱۶۰۰۰ نفری که با سلیمان بیعت کرده بودند، پا پس کشیدند، چون وی را در تاکیتکهای جنگی زبده نمیدیدند.
البته وی در حین قیام توابین به زندان افتاد، و پس از شکست توابین از زندان به بازماندگان آنان نامهای نوشت و از آنان دلجویی کرد. سران توابین قصد آزادسازی وی از زندان را داشتند که مختار آنان را برحذر داشت و گفت بزودی از زندان آزاد خواهد شد. این بار نیز با وساطت عبدالله بن عمر آزاد شد.
در جریان محاصره مکه توسط سپاه اموی، مختار نیز در کنار دیگران به شدت از حرم الهی دفاع کرد. پس از پایان محاصره، مختار به کوفه بازگشت. در این زمان کوفه به دست طرفداران عبدالله بن زبیر افتاده بود. ورود او به کوفه مصادف با آمادگی توابین برای خروج از شهر بود. طبعاً مختار نمی توانست در مقابل سران توابین قد علم کند. به همین جهت صبر کرد تا عاقبت کار توابین مشخص گردد.
پس از خروج توابین از شهر، قاتلین امام حسین(ع) که از ناحیه مختار هراس زیادی داشتند، حاکم زبیری کوفه را وادار کردند تا مختار را زندانی کند. مختار دوباره زندانی شد، اما پس از مدتی با شفاعت عبدلله بن عمر نزد ابن زبیر آزاد گردید.
وی پنهانی مشغول آماده کردن قیام خود گشت و از بازماندگان توابین خواست تا آماده باشند. او آنان را به کتاب خدا، سنت رسول، انتقام خون اهل بیت، دفاع از ضعفا و جهاد با کسانی که حرام اسلام را حلال کرده اند،دعوت می کرد. مختار شیعیان را در محلهای خاصی گرد هم میآورد و خود را به عنوان نماینده محمد بن حنفیه مطرح میساخت. گروهی از شیعیان نزد محمد بن حنیفه در مدینه رفتند و از او در این باره پرسیدند. محمد بن حنیفه نیز به صورت سر بسته و مبهم از مختار حمایت کرد، یعنی گفت که: «من دوست دارم تا خدا به دست هر کسی که خود از بندگانش می خواهد، انتقام ما را بگیرد».
اما این سخنان به صورت حمایت رسمی محمد بن حنفیه از مختار در میان شیعیان منتشر و موجب شد تا شیعیان زیادی به وی بپیوندند. مختار در پی افراد نیرومند و پر نفوذی بود که بتواند پایگاه خود را مستحکم نماید. از جمله آنان ابراهیم بن اشتر، فرزند مالک اشتر بود که توانست او را به سوی خود جلب کند.
بالاخره در شب چهاردهم ربیع الاول سال 66 شورشی آغاز گشت. دسته های سپاهیان او در شهر می گشتند تا هر که میخواهد به آنان ملحق شود. در جریان تسخیر شهر کوفه توسط نیروهای مختار، درگیری های متعددی رخ داد. سرانجام کوفه به دست مختار افتاد و عبدالله بن مطیع حاکم زبیری مخفیانه از شهر خارج شد. وی با مردم شهر به عنوان امیر آنها بیعت کرد. اما اشراف کوفه که از مختار هراس داشتند دست به قیام زدند، که قیامشان سرکوب شد.
پس از این جریان، مختار ماموریت اصلی خود یعنی کشتن قاتلین امام حسین(ع) را آغاز کرد. وی اعلام کرد که هر کس درب خانه خویش را به روی خود ببندد، امنیت خواهد داشت، مگر کسی که در ریختن خون فرزندان پیامبر(ص) مشارکت داشته باشد، بسیاری از اشراف که در ماجرای کربلا دست داشتند به سمت بصره فرار کردند.
اما یاران مختار بسیاری از آنان را دستگیر کرده و نزد مختار میآوردند. او نیز دستور میداد که آنان را به قتل برسانند. حتی دست و پای بعضی را که جرمشان سنگینتر بوده قطع کرده و به قتل می رساندند. تعداد تخمینی کسانی که به جرم شرکت در حادثه کربلا کشته شدند، حدود سه هزار نفر ذکر شده است. از جمله این افراد شمر بن ذی الجوشن، حرمله و عمر بن سعد را می توان نام برد.
از امام باقر(ع) روایت شده که فرمود: «او را دشنام ندهید، او قاتلین کشته های ما را کشته، انتقام ما را گرفته، یتیمان ما را شوهر داده و در وقت عسرت به ما کمک مالی کرده است.»
بعد از این وقایع، مختار سپاهی را به سمت مدینه فرستاد تا مدینه را از تسلط عبدالله بن زبیر، خارج ساخته و به این ترتیب زمینه را برای حاکمیت شیعی بر حجاز آماده کند. اما این سپاه از سپاه عبدالله بن زبیر، شکست خورد.
مختار حتی نامهای هم به محمد بن حنفیه نوشت که در آن هدفش را تصرف بلاد برای حاکمیت او ذکر کرده و از او خواست تا سپاهی را به سوی مدینه گسیل کند. اما محمد بن حنفیه با تمجید از او و نیتش، آنرا نپذیرفت.
واکنش امام سجاد(ع) به قیام مختار
مختار پس از قیام نافرجام سلیمان بن صرد (رهبر نهضت توّابین)، شیعیان را آماده نبرد ساخت. او میدانست؛ اگر بخواهد حرکتش به نتیجه برسد، باید یکی از اعضای خاندان پیامبر آن را رهبری کند یا دستکم جنبش به نام او آغاز شود؛ چه کسی برای این کار مناسب است؟ امام سجاد (ع) و اگر او نپذیرد؟ محمد فرزند علی بن ابیطالب(ع) عموی امام سجاد(ع).
مختار به هر دو نامه نوشت؛ امام سجاد (ع) که بیوفائی عراقیان و رنگپذیری آنان را دیده بود و میدانست به گفته پدر بزرگوارش این مردم «دین را تا آنجا میخواهند که زندگانی خود را بدان سروسامان دهند و هنگام آزمایش پای پس مینهند»، به مختار پاسخ مساعد نداد؛ اما تنها تا آنجا که کار او با کیفر قاتلان پدرش مربوط میشد، کردار او را تصویب نمود؛ وقتی مختار سر عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد را نزد او فرستاد، امام به سجده رفت و گفت: «سپاس مخصوص آن خدائی است که انتقام ما را از دشمنانمان گرفت. خدا به مختار جزای خیر عطا فرماید.»
یعقوبی مینویسد: «مختار سر عبیدالله بن زیاد را نزد علی بن الحسین(ع) به مدینه فرستاد و به پیک خود گفت: «بر در خانه حضرتش بنشین، همینکه دیدی در خانه گشوده شد و مردم به درون خانه رفتند، بدان که هنگام غذا خوردن او است، تو هم به درون خانه برو!»، پیک چنان کرد و چون داخل خانه شد، بانگ برداشت: «ای خانواده نبوّت و معدن رسالت و محل فرود فرشتگان و منزل وحی! من فرستاده مختار پسر ابوعبیده هستم و این سر پسر زیاد است که برای شما آوردهام». با شنیدن این بانگ، فریاد از زنان بنیهاشم برخاست و چون علی بن الحسین سر عبیدالله را دید، گفت: «دوزخ جای او باد!». بعضی گفتهاند: «علی بن الحسین (ع) را پس از مرگ پدرش جز آن روز خندان ندیدند».
با تحلیلی که امام چهارم از وضعیت موجود داشتند، زمینه و شرایط را برای به دست گرفتن خلافت آماده نمیدیدند و به همین دلیل به گسترش فرهنگ اسلامی از راههای دیگر روی آوردند و با سلاحی چون سلاح دعا توانستند اهداف بلند خود و معارف اهلبیت را به گوش همه برسانند؛ ازاینرو، اگرچه امام سجاد(ع) از حکومت مرکزی رضایت نداشتند، اما بعد از شهادت امام حسین(ع) سیاستشان این بود که از طرفی خود مستقیماً با حکومت مرکزی درگیر نشوند و از طرفی در مقابل افرادی که علیه آنان قیام کرده بودند نیز موضع منفی نداشته باشند.
همچنین باوجود جوّ خفقان و اختناق، انتظار ارتباط علنی میان امام سجاد(ع) و مختار بیمورد بود؛ لذا امام(ع) شخصاً از رهبری قیام سرباز زد. مختار نیز نمیتوانست امام را بهعنوان رهبر قیام معرفی نماید؛ چون امام در حجاز بودند و حجاز در تسلط آل زبیر بود که با امام سجاد(ع) و دیگر بنیهاشم رابطه خوبی نداشتند.
گرچه مختار از قاتلان امام حسین(ع) انتقام گرفته و حکومتی در کوفه تشکیل داده بود، اما با توجه به اینکه با دشمنان زیادی در حال نبرد بود، حکومت او هنوز تثبیت نشده بود تا آن را به امام سجاد(ع) تحویل دهد.
پایان کار مختار
مختار پس از ۱۸ ماه حکومت و جنگیدن با سه گروه یعنی مروانیان در شام و آل زبیر در حجاز و اشراف کوفه سرانجام در ۱۴ رمضان سال ۶۷ق در حالی که ۶۷سال داشت به دست مصعب بن زبیر به قتل رسید. به دستور مصعب دست مختار را بریده و به دیوار مسجد کوفه کوبیدند. هنگامی که حجاج بن یوسف بر کوفه مسلط شد چون هر دو از قبیله ثقیف بودند دستور به دفن آن داد.
پس از مختار طرفداران وی که ۶۰۰۰ نفر بوده و در قصر محاصره شده بودند تسلیم شدند، ولی مصعب دستور اعدام همه آنها را صادر کرد. این کار چنان وحشتناک بود که وقتی عبدالله بن عمر، مصعب را دید گفت اگر این ۶۰۰۰ نفر گوسفندان پدرت بودند، نباید این کار را انجام میدادی.
منابع:
1-کتاب «تاریخ خلفا»، رسول جعفریان، صص517 – 532.
2- شهیدی، سید جعفر، زندگانی علی بن الحسین (ع) ص 92، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دهم، 1380 ش.
3- ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ص 245، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404 ق.
4- کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفه الرجال (رجال کشّی)، ص 127، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409 ق.
5- یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 259، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بیتا.