شعر سیب حمید مصدق
تو به من خندیدی…من به تو خندیدم
شعر سیب سروده حمید مصدق
تـــــوبــه مـــن خندیدی و نمیدانستیمـــن به چه دلهره از باغـــچه همســـایهســــیب رادزدیدم !باغبــــان ازپی مــــن تنددویدســــیب دندان زده را دست تودیدغضب آلــــود به من کردنـــگاهســـیب دندان زده ازدســت توافتادبه خــــاکو تـــو رفتــی وهنـــوز سالهــــاستکه درگـــوش من آرام آرامخش خش گام توتکرارکنان میدهد آزارمومن اندیشه کــنانغرق این پنــــدارنمکه چرا باغچه کوچک مــا ســـیب نداشت…. .
پاسخ فروغ
مـــن بــه توخنـــدیدمچــون کــه میدانســـتمتو به چه دلهره ایی ازباغچــه همــسایهســیب رادزدیپـــدرم ازپـــی توتند دویدونمـــیدانستی باغــبان باغــچه همسایهپـــدرپـــیرمـــن است.مـــن به توخنـــدیدمتاکـــه باخــنده به تــوپـــاسخ عشق تـــوراخالـــصانه بدهمبـــغض چشـــمان تـــولیـــکلرزه انداخت به دستان من وســــیب دندان زده ازدســت مــــن افتادبــه خـــاکدل مـــن گفت : بــــروچون نمیـــخواست بـــه خاطر سپاردگریــــه تلخ تـــورا…ومـــن رفتم وهنوز سالهاستکه درذهـــن من آرام آرامحیرت وبغــــض توتکرارکنانمیــــدهد آزارامومــــن اندیشه کنان غرق دراین پندارمکـــه چه میشداگـــرباغچه خانـــه ی ماســـــیب نداشـــت!ناگفته های باغبانمن چه می دانستم، کاین گریزت ز چه روست؟من گمانم این بودکه یکی بیگانه با دلی هرزه و داسی در دست در پی کندن ریشه از خاکسر ز دیوار درون آوردهمخفی و دزدانه…تو مپندار به دنبال یکی سیب دویدم ز پیتو فکندم بر تو نگهی خصمانه!من گمان می کردم چشم حیران تو چیزی می جستغیر این سیب و درختان در باغبه دلم بود هراسی که سترون ماندشاخ نوپای درخت خانه…و نمی دانستم راز آن لبخندی که به دیدار تو آورد به لبدختر پاکدلم، مستانه!من به خود می گفتم: «دل هر کس دل نیست!»هان مبادا که برند از باغتثمر عمر گرانمایه تو،گل کاشانه تو،آن یکی دختر دردانه تو،ناکسان، رندانه!و تو رفتی و ندیدی که دلم سخت شکستبعد افتادن آن سیب به خاک…بعد لرزیدن اشک، در دو چشمان تر دخترکم…و تو رفتی و هنوزسالها هست که در قلب من آرام آرامخون دل می جوشدکه کسی در پس ایام ندیدباغبانی که شکست بیصدا، مردانه…
تهیه و تدوین: گروه فرهنگ و هنر سیمرغseemo gh.comcul u eاختصاصی سیمرغ
شعر فوق العاده ی سیب و پاسخ سه شاعر!
حمید مصدقخرداد ماه 1343: تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت
پاسخ فروغ فرخ زاد: من به تو خندیدم چون که می دانستم تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی پدرم از پی تو تند دوید و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه پدر پیر من است من به تو خندیدم تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک دل من گفت: برو چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را…. و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام حیرت و بغض تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
مسعود قلیمرادی: او به تو خندید و تو نمی دانستی این که او می داند تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی از پی ات تند دویدم سیب را دست دخترکم من دیدم غضبآلود نگاهت کردم بر دلت بغض دوید بغض ِ چشمت را دید دل و دستش لرزید سیب دندان زده از دستِ دل افتاد به خاک و در آن دم فهمیدم آنچه تو دزدیدی سیب نبود دل ِ دُردانه من بود که افتاد به خاک ناگهان رفت و هنوز سال هاست که در چشم من آرام آرام هجر تلخ دل و دلدار تکرار کنان می دهد آزارم چهره زرد و حزینِ دخترِ من هر دم می دهد دشنامم کاش آنروز در آن باغ نبودم هرگز و من اندیشه کنان غرق در این پندارم که خدای عالم ز چه رو در همه باغچه ها سیب نکاشت؟
جواد نوروزی: دخترک خندید و پسرک ماتش برد که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده باغبان از پی او تند دوید به خیالش می خواست حرمت باغچه و دختر کم سالش را از پسر پس گیرد غضب آلود به او غیظی کرد این وسط من بودم سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم من که پیغمبر عشقی معصوم بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق و لب و دندان ِ تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم و به خاک افتادم چون رسولی ناکام هر دو را بغض ربود دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت او یقیناً پی معشوق خودش می آید پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد سالهاست که پوسیده ام آرام آرام عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم همه اندیشه کنان غرق در این پندارند این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت
علی تاتنهامی: 🙁
اخبار داغ ????????????????????????
فال شمع روزانه دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲
تردد نیوشا ضیغمی با بادیگاردهای غول پیکرش
نظرسنجی: بهترین و لایق ترین لیدر کی پاپ کیه؟
۶۰ مدل پادری متنوع و زیبا مناسب درب ورودی منزل ۱۴۰۲ | روی زیبایی قدم بذار و وارد شو
فال روزانه دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲
قابی غمگین از ننه آشوب سریال جیران با موهای تراشیده
تست شخصیت: بگو توی تصویر اول چی دیدی تا بهت بگم جسوری یا محتاط!!
آیا نیلوفر پارسا هم به سرنوشت ریحانه پارسا دچار شده؟
از روی تصویر حدس بزن که اسم این سریال پلیسی چیه؟
چگونه شفلرا را تکثیر کنیم؟ نحوه قلمه زدن شفلرا برای گیاهان چتری بیشتر در خانه شما
شعر سیب حمید مصدق و جواب های آن از فروغ فرخزاد، مسعود قلیمردای و جواد نوروزی
شعر سیب از حمید مصدق یکی از معروفترین سرودههای این شاعر نامی و معاصر است. اثر این شعر به اندازهای است که جوابیه های متعددی از شاعران معروفی همچون فروغ فرخزاد، مسعود قلیمردای و جواد نوروزی بر آن سروده شده است. برای خواندن این شعر و جوابیههای آن با ما همراه باشید.
حمید مصدق تبحر زیادی در سرودن اشعار عاشقانه کوتاه داشته است؛ به همین جهت اشعار او مورد توجه دوستداران شعر و ادب فارسی است.
یکی از زیباترین اشعار حمید مصدق که شهرت زیادی در میان اشعار عاشقانه معاصر پیدا کرده است، شعری با عنوان “سیب” است. مضمون زیبای این شعر باعث شده است سه شاعر معاصر، اشعاری به صورت جوابیه برای این شعر بسرایند که خواندن آن ها خالی از لطف نیست. در ادامه متن شعر سیب حمید مصدق و جوابیه های آن توسط فروغ فرخزاد، مسعود قلیمرادی و جواد نوروزی را میخوانیم.
فال شمع روزانه دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲
تردد نیوشا ضیغمی با بادیگاردهای غول پیکرش
نظرسنجی: بهترین و لایق ترین لیدر کی پاپ کیه؟
۶۰ مدل پادری متنوع و زیبا مناسب درب ورودی منزل ۱۴۰۲ | روی زیبایی قدم بذار و وارد شو
متن شعر سیب از حمید مصدق و جوابیههای آن
تو به من خندیدی و نمیدانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضبآلود به من کرد نگاه سیب دندانزده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرارکنان میدهد آزارم و من اندیشهکنان غرق در این پندارم که چرا باغچه کوچک ما سیب نداشت
حمید مصدق (خرداد ۱۳۴۳)
جوابیه شعر عاشقانه حمید مصدق از فروغ فرخزاد
من به تو خندیدم چون که میدانستم تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی پدرم از پی تو تند دوید و نمیدانستی باغبان باغچه همسایه پدر پیر من است من به تو خندیدم تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و سیب دندانزده از دست من افتاد به خاک دل من گفت: برو چون نمیخواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را… و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام حیرت و بغض تو تکرارکنان میدهد آزارم و من اندیشهکنان غرق در این پندارم که چه میشد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت
جوابیه شعر عاشقانه حمید مصدق از مسعود قلیمرادی
او به تو خندید و تو نمیدانستی این که او میداند تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی از پیات تند دویدم سیب را دست دخترکم من دیدم غضبآلود نگاهت کردم بر دلت بغض دوید بغض ِ چشمت را دید دل و دستش لرزید سیب دندانزده از دستِ دل افتاد به خاک و در آن دم فهمیدم آنچه تو دزدیدی سیب نبود دل ِ دُردانه من بود که افتاد به خاک ناگهان رفت و هنوز سالهاست که در چشم من آرام آرام هجر تلخ دل و دلدار تکرارکنان میدهد آزارم چهره زرد و حزینِ دخترِ من هر دم میدهد دشنامم کاش آن روز در آن باغ نبودم هرگز و من اندیشهکنان غرق در این پندارم که خدای عالم ز چه رو در همه باغچهها سیب نکاشت؟
جوابیه شعر عاشقانه حمید مصدق از جواد نوروزی
دخترک خندید و پسرک ماتش برد که به چه دلهره از باغچهی همسایه، سیب را دزدیده باغبان از پی او تند دوید به خیالش میخواست حرمت باغچه و دختر کمسالش را از پسر پس گیرد غضبآلود به او غیظی کرد این وسط من بودم سیب دندانزدهای که روی خاک افتادم من که پیغمبر عشقی معصوم بین دستان پر از دلهرهی یک عاشق و لب و دندانِ تشنهی کشف و پر از پرسش دختر بودم و به خاک افتادم چون رسولی ناکام هر دو را بغض ربود دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت او یقیناً پی معشوق خودش میآید پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود مطمئناً که پشیمان شده بر میگردد سالهاست که پوسیدهام آرام آرام عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز جسم من تجزیه شد ساده ولی ذراتم همه اندیشهکنان غرق در این پندارند این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت
سخن آخر
اگر از خواندن این شعر و جوابیههای آن لذب بردید و قصد خواندن دیگر اشعار عاشقانه کوتاه یا بلند را داشتید میتوانید به مطالب منتشر شده در ستاره که در این باره است سری بزنید.