متن شعر روضه امام حسن

———————- اشعار بسیار جانسوز روضه امام حسن مجتبی علیه السلام از بهترین شعرا

شعر روضه امام حسن (ع) از هانی امیر فرجی

 شعر روضه امام حسن (ع) از محتشم کاشانی

  

 شعر روشه امام حسن (ع) از مسعود اصلانی

 شعر مرثیه امام حسن مجتبی (ع) _ یاسر حوتی

  

شعر مرثیه امام حسن مجتبی (ع) _ محمد علی بیابانی

شعر مرثیه امام حسن مجتبی (ع) _ محمد امین سبکبار

شعر مرثیه امام حسن مجتبی (ع) _ وحید قاسمی

 شعر مرثیه امام حسن مجتبی (ع) _ وحید قاسمی

 شعر مرثیه امام حسن مجتبی (ع) _ وحید قاسمی

شعر مرثیه امام حسن مجتبی (ع) _ محمود ژولیده

 شعر مرثیه امام حسن مجتبی (ع) _ علیرضا شریف

شعر تخریب قبور ائمه بقیع (ع) _ قاسم نعمتی

شعر مرثیه حضرات ائمه بقیع (ع) _ حسین ایمانی

شعر مرثیه امام حسن مجتبی (ع) _ هانی امیر فرجی

شعر مرثیه امام حسن مجتبی (ع) _ سعید خرازی

 شعر مرثیه امام حسن مجتبی (ع) _ سعید خرازی

 شعر مدح و مرثیه امام حسن مجتبی (ع) _ علی اکبر لطیفیان

شعر مرثیه امام حسن مجتبی (ع) _ علی اکبر لطیفیان

اشعار شهادت امام حسن مجتبی(ع)

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ،  اشعار شهادت امام حسن مجتبی(ع)

 اشعار شهادت امام حسن مجتبی(ع) کاری از پایگاه اطلاع رسانی بلاغ

اشعار شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام)

بی حُبِّ حسن مشکلِ دل، حل شدنی نیست

جز عشقِ حسن، عشق مُسجّل شدنی نیست  

گر چه نمکِ سفرۀ هر فیض حسین است

بی نام حسن، فیض که اَکمل شدنی نیست  

بی مِهرِ حسن هر که حسینی است، حرامش

هیهات، حسین از حسن اَفضل شدنی نیست

  روزیکه همه فکر حسابند و کتابند

مهمان حسن، هیچ معطل شدنی نیست  

هر سَیّئه را او حسنه کرد، واِلّا

بی نورِ حسن، نار مبدل شدنی نیست  

یک پرچمِ سبز است جنان، سر درِ قصرش

گم کردنِ این کاخِ مجلّل، شدنی نیست  

یارَش ز جوانی بخدا پیر غلام است

عمرِ حسنی، هیچ مُطوّل شدنی نیست  

با درد بسازید که آیاتِ غریبی است

هر آیه، به هر سینه که مُنزَل شدنی نیست  

غمهای دلِ فاطمه اَسرارِ حسن بود

شرحِ غمِ اَسرار مفصل، شدنی نیست  

یک کوچه و یک سیلی و یک مادر و یک طفل

تفسیر بر این روضۀ مُجمل شدنی نیست

  از سودۀ الماس جگر لکّه بگیرد

زِنهار که بهبودیِ تاوَل شدنی نیست

  محشر هم از این داغ برای تو بگِرییم

این غصه برای دلِ ما حل شدنی نیست

شاعر: محمود ژولیده

اشعار شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام)

خواهر! از زهر جفا بال و پرم می سوزد

با تو آن قدر بگویم جگرم می سوزد  

جگرم سوخت ولی از اثر زهر نبود

جگرم از غم مادر-پدرم می سوزد  

لحظه ای هم نرود از نظرم آتش در

دائما فاطمه،پیش نظرم می سوزد  

زینب از غم من اشک مریز و بنگر

وز غم کرب و بلا چشم ترم می سوزد

  فکر گودالم و زانوی حرامی به کمر

خواهر از غصه ی آن تن،کمرم می سوزد

  می کشد شمر سرش را به روی خاک زمین

من به یاد سر پاشیده،سرم می سوزد

شاعر: محمود اسدی

اشعار شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام)

هرکه دیدار من سوخته جان می آید..

یار من نیست،پی لقمه نان می آید  

بین این مردم بد، گریه رفیق خوبیست

بهر دلداری من اشک روان می آید  

اینهمه خوبی‌شان کردم و راضی نشدند

همه انگار که از من بدشان می آید  

بین هر جمعیت از دور مشخص هستم

حسن آن است که با قد کمان می آید  

مادرت را وسط کوچه دودستی بزنند

در بهار تو‌ همان وقت خزان می آید  

قاتل مادر من پیش رویم میخندد

صبر از صبر عجیبم به فغان می آید  

تا به امروز ازآن کوچه نگفتم به کسی

مگر آن فاجعه راحت به زبان می آید؟!  

جعده برخیز مرا زهر بده خسته شدم

دم افطار شده صوت اذان می آید  

برو از خانه من ،من که حلالت کردم

دارد عباس به اینجا نگران می آید

  طشت خونین مرا از نظرش دور کنید

خواهر سوخته ام‌ سینه زنان می آید

  اگر امروز حسین آمده دور و بر من

پیش او گوشه گودال سنان می آید

شاعر: سید پوریا هاشمی

اشعار شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام)

نشستم گوشه ای از سفرهء همواره رنگینت

چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت  

به عابر ها تعارف می کنی دار و ندارت را

تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت  

کرم یک ذره از سرشار ، سرشارِ صفت هایت

حسن یک دانه از بسیار ، بسیارِ عناوینت  

دهان وا می کند عالم به تشویق حسین اما

دهانِ رحمه للعالمین واشد به تحسینت  

تو دینِ تازه ای آورده ای از دیدِ این مردم

که با یک گل کنیزی می شود آزاد در دینت  

معزالمومنین خواندن مذل المومنین گفتن

اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت  

برای تو چه فرقی دارد  ای والتین و الزیتون

که می چینند مضمون آسمان ها از مضامینت  

بگو با آن سفیرانی که هرگز بر نمی گشتند

فراخوانده خدا جبراییل هایش را به تمکینت  

بگو تاتیغ برداریم اگر جنگ است آهنگت

بگو تا تیغ بگذاریم اگر صلح است آیینت  

خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود

علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت  

بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند

محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت  

تورا پایین کشیدند از سر منبر که می گفتند:

چرا پیغمبر از دوشش نمی آورد پایینت  

درون خانه هم محرم نمی بینی تحمل کن

که می خواهند، ای تنها ترین تنها تر از اینت  

تو غم های بزرگی در میان کوچه ها دیدی

که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت  

از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی

از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت  

سر راهت می آمد آنکه نامش را نخواهم برد

برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت

  برای جاریِ اشکت سراغ چاره می گردی

که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت  

به تابوتِ تو حتی زهر خود را کینه خواهد ریخت

چه می شد مثل مادر نیمهء شب بود تدفینت  

صدایت می زند اینک یتیمت از دل خیمه

که اورا راهی میدان کنی با دست آمینت  

هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر

در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت  

کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟

نمک نشناس آن دستی که روزی بوده مسکینت

  دعا کن زخم غم هایت بسوزاند مرا یک عمر

نصیبم کن نمک از سفرهء همواره رنگینت

شاعر: سید حمید رضا برقعی

اشعار شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام)

اینکه از زهر جفا جای به بستر دارد

طشتی از خون دل خویش برابر دارد  

چشمهایش به در و منتظر آمدنیست

زیر لب زمزمه مادر مادر دارد

  جگرش سوخته از یک غم و یک غربت نیست

داغ ارثیست که در سینه مکرر دارد  

زهر تنها کس و کار دل او گشت اگر

یادگاریست که از کینه همسر درد  

لحظه های سفرش در بغلش می گیرد

چادری را که بوی یاس معطر دارد  

آرزو داشت نمی دید در آن کوچه تنگ

مادرش روی زمین لاله پرپر دارد

  گفت با گریه حسینم تو دگر گریه مکن

که حسن میرود و سایه خواهر دارد

  آه… لایوم کیوم تو که در صحرا کیست؟

جسم صدچاک تو از روی زمین بردارد

شاعر: محمد علی بیابانی

اشعار شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام)

مادر ز بس برای غمت گریه کرده ام

عمری برای عمر کمت گریه کرده ام  

موی سپید و روی شکسته است حاصلم

از بس که بی صدا ز غمت گریه کرده ام  

داغِ جوانی اَت کَبِدم را مذاب کرد

با خونِ دل بر آن عظمت گریه کرده ام  

مانند شمع این جگر خسته آب شد

با لخته لخته بر اَلَمت گریه کرده ام  

سِرّم به کس نگفتم و با خویش سوختم

یعنی به غنچۀ حرمت گریه کرده ام  

ای پهلوی شکستۀ تو حامی علی

بر دندۀ قلم قلمت گریه کرده ام  

کردی برای دین علی سینه ات سپر

مادر! بر این همه کَرمت گریه کرده ام

  گفتی قسم به جان علی یاری اَش کنم

عمری برای این قَسَمت گریه کرده ام

  ظلمی که بر تو شد به کسی در جهان نشد

تنها ، به این همه سِتَمَت  گریه کرده ام  

مادر قسم بجان تو من کشتۀ توأم

خون در عزای محترمت گریه کرده ام  

تیغ مغیره راز جوانمرگیِ تو بود

بازو شکسته ! بر وَرَمت گریه کرده ام  

ضرب غلاف و سیلی و میخ و لگد چه کرد؟!

یاس علی به پیچ و خَمت گریه گرده ام  

با آن شتاب رفتی و برگشتنت ولی…

آهسته شد ، به هر قدمت گریه کرده ام  

از کوچه تا هنوز عصای تو مانده ام

از بس برای قدّ خمت گریه کرده ام

  زینب هنوز چادر خاکی به سر کند

عمری به سایۀ عَلَمت گریه کرده ام  

بهتر که من بخاک بقیع فانی ات شوم

یعنی به غربت حرمت گریه کرده ام

شاعر: محمود ژولیده

اشعار شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام)

ای طشت یاریم‌ بده دیگر بریده ام

این زهر  را به قصد شفایم چشیده ام

  کم سن و سال بودم و پیری به من رسید

مانند شمع قطره به قطره چکیده ام

  راضی به مردنم که نبینم‌ مغیره را!

من‌ ناز مرگ‌ را به دل و جان خریده ام  

عمری ز کوچه رد شدم و سوخت صورتم!

کوچه‌ نرفته ای‌ که‌ بدانی چه دیده ام  

نامحرمی به مادر من حرف تند زد

جایی نگفته ام که چه حرفی شنیده ام!  

سنگین‌ شدست گوش حسن مثل مادرم

آزرده از صدای بلند کشیده ام!  

ناموس مرتضی به کمک احتیاج داشت

فریاد زد حسن! کمکم‌ کن خمیده ام!  

این تنگی نفس اثر زهر کینه نیست

از کوچه تا به خانه فراوان دویده ام

شاعر: سید پوریا هاشمی

اشعار شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام)

خنده بر این لب آزرده کجا می آید

نفس از سینه اگر رفت چرا می آید؟

  زرهم کو که بپوشم بروم تا مسجد؟!

دارد از ماذنه انگار صدا می آید

  دوستانم به دوتا کیسه درهم رفتند

ناله غربت من تا به خدا می آید

  آتش جان مرا چاره به جز آتش نیست

زهر پیش نظرم مثل دوا می آید

  لخته خون ها همگی از دهنم میریزد

وسط طشت بلا پشت بلا می آید

  اول کودکی ام زار  شدم پیر شدم

گر به دستم همه ی عمر عصا می آید  

پیر آن کوچه ی باریک که راهش سد شد

جلوی چشم ترم خاطره ها می آید  

باز انگار که یک سایه به چشمم خورده

باز انگار غریبه سوی ما می آید  

باز انگار که حوریه میوفتد به زمین

بروی چادر پاکش رد پا می آید  

با چه وضعی به عقب میرود و می افتد

دو قدم مادر زارم جلو تا می آید

شاعر: سید پوریا هاشمی

اشعار شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام)

نه بوی مُشک نه چون بوی نافه ی خُتن است

نه بوی یاسمن است این نه بوی یاس من است  

نه بوی چادر خاکی نه عطر آن گودال

بقیع روضه ی مکشوف کوچه و زدن است  

برای گریه بر این صحنه یا که دیدارش

میان هر مژه با چشم جنگ تن به تن است  

به جز بقیع که در اشک نیز می سوزیم

همیشه گرمی آتش دلیل سوختن است  

کسی که دست به سینه است توی کرب و بلا

چگونه است که پیش تو دست بر دهن است؟!  

غریب کیست کسی که هنوز بی حرم است؟

و یا کسی که به هنگام مرگ بی کفن است؟!

  غمش ز جنس حسین است هرکه مظلوم است

حسن تر است کسی که غریب در وطن است

  خراب هم که نباشد به اعتقاد من

تمام غربت اینجا به خاطر حسن است!

شاعر: مهدی رحیمی

اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع) متن های نوحه و روضه امام حسن

شعر برای شهادت امام حسن مجتبی متن های روضه امام حسن «ع»

امروز زیباترین اشعار شهادت امام حسن مجتبی، امام دوم شیعیان و خلیفه پنجم جهان اسلام را جمع آوری کرده ایم. امام حسن همچون نام شان بـه پاکی و نیک رویی و همچنین میانه روی و صلح معروف بودند. امام حسن تا سن هفت سالگی را درکنار جد بزرگوارشان حضرت محمد مصطفی «ص» بودند. امام حسن مسموم شدند و پیکر ایشان در آرامستان بقیع دفن شده اسـت، در ادامه با پارس ناز همراه باشید.

متن و شعرهای زیبا برای شهادت امام حسن (ع)

متن نوحه برای شهادت امام حسن مجتبی

هفـت صـفر بود زمـان عـزا

عـزای آقاحسن مجتبی

بـه زهـر پر شـرر شـده پاره جـگر

زهـرا بگـوید زار و گـریـان

مـظلوم حـســن جانـم حسـن جـان

مـظلـوم حســـن جــانم حــسن جــان

از سـوز آه و مـحنش چـــه گـویم

از تیـر باران تـنـش چـه گویـم

انیس بکا بود پیر کوچه‌ها بود

قاتل او شده مکرر

یـاد رخ نیـلی مـادر

مـظلوم حسـن جانـم حـسن جـان

**********

ای امیدم تـو بـیا در برمن خواهر مـن

سوزد از سم جفا پیکر مـن خواهر مـن

نالـه دارم از دلم

غصـه و غـم حاصـلم

عاقـبت در زنـدگی

هـمسرم شد قاتلم

ببـر این طـشت جـگرگون تـو دمی از بـر مـن

آید امشب بـه برم مادر غم پرور مـن

باغ عمـرم شد خزان

اشک چشمانم روان

بهر تسکین دلم

زینبـم قـرآن بـخوان

ای کریـم اهل بیت

نالـه کمـتر بزن ای گریه کن دائم مـن

ای حسیـــن جـان تـو و جــان هـمین قاسم مـن

درمیان بسترم

مرغ بی‌بال و پرم

آمده بریاریم

قد خمیده مادرم

**********

ای بعد بابا مانده‌ ای تنهای تنها

فریـاد غربت میزنی در بین غـم‌ هـا

تنـهاترین سردار تـاریخ جهادی

تـو بر قیام کربـلا رونـق نـهادی

دارم بـه لـب این زمـزمـه مولا حـــسن جــان

حســن غریب فاطــمه مولا حســـن جــان

از همســرت سم جفا نوشیده‌ ای تـو

وقــت نمـتاز خود زره پوشیده‌ ای تـو

قلب پر از زخم تـو کوهی درد دارد

آن سینۀ پر غصه آهی سرد دارد

خواهر کنار طشت خون گریان و زار اسـت

اینجا مدینه باشد و غم بی‌شمار اسـت

گشته جگر از سم کینه پاره پاره

زینب بر این احوال تـو دارد نظاره

هنگام تشییع تـو حرمت را شکستند

تابوت وجسم و هم کفن با تیر بستند

خاک بقیع خسته‌ ات زائر ندارد

مـهدی بـه روی قـــبر تـو ســر مــیگذارد

بهترین اشعار روضه شهادت امام حسن مجتبی «ع»

**********

سوزم از سـوز جگر

درمیـان خـانـه‌ ام

هــمسرم زهـر جــفا

کـرده در پیـمانه‌ ام

مـن شمعـم و زینـب مـیشـود پروانه‌ ام

جسـم مـن درآتش و

حـاصـلش چشـم تـرم

درد مـن را مـیخـرد

نـاله‌ های خـواهرم

آخـر مرا کشـته انتظار مـادرم

یـا امـام مجتبی

یا سـیدی مولا یا امـام مجـتبی

قسـمتم گردیـده تا

دشـمنـم یـارم شـده

دیـدن روز عـدو

هر دمی کـارم شـده

طعنـه چـو تـیـری برقلب خون‌بارم شده

چشم‌گریان حسیـــن

روز و شب زارم شـــده

این بهار زندگــی

چون شــب تـارم شـده

این طـشت غـرق خـــون یار و غم‌خوارم شـده

اشعار کوتاه برای شهادت امام حسن مجتبی

**********

از دل خستهۀ مـن آه و شرر می‌بارد

از گلویم همه ی دم پاره جـگر مـی‌بارد

خواهـری آمـده از دیدۀ تر می بارد

مادری آمده برحال پسر می بارد

وای مادر وای مادر

خورده‌ ام سم جفا در دل این کاشـانه

همسـر زندگی‌ ام داده مرا پیمانه

شکر اللّه که شـدم فارغ از این ویرانه

قاتل مادر مـن کرده دلم غم‌خانه

مـن که از آتش این سم جــفا عطـشانم

مــیرسد لحظه‌بـه‌لحظه بـه لبم این جانم

مـن که زخم زبان گـشته جـهان زندانم

از غم کوچه ومادر بـه خدا گریانم

شعر برای شهادت امام حسن مجتبی

شهادت امام حسن مجتبی عکس پروفایل

و بی‌یاور و حبیبم

حتّی در خانۀ خود هم غریبم

می‌میرم امشب کـجایی زینب

یا فارس ال‌حجاز عجل ظهورک

غمی کـه باشد درسینه مرا کشت

کوچۀ تنگ مدینه مرا کشت

دیدم در آنجا گل را زیر پا

یا فارس الحجاز عجل ظهورک

مادر درکوچه افسـردی و دیـــدم

تـو از قنفذ کتک خوردی و دیـدم

ازغم نخفتم با کس نگفتم

یا فارس الحجاز عجل ظهورک

اشعار و تصاویر شهادت امام حسن

**********

تا شود راضی زاعمالم خدا گفتم حـــسن

مادرش بر سینه زد آرام تا گفتم حســـن

خود گرســنه ماند و ســگ رابا غذایش سیر کرد

هرکســی گفت از کـرم گفت از سخا گفتم حسن

یاکریم و یارب وقت‌ کمیــل مـن شده

مـن هم از سوز جــگر وقت دعا گفتم‌ حسن

ناامید کوچه‌ها کی ناامیــدم کرده اسـت؟

زود حل شد مشــکل مـن‌ هرجا گفتم حســن

نام اورا میبری زهرا تفضل می کند

تا بگیرد فاطمه دســت مرا گفتم حسن

درشلوغی حرم ناله زدم ای بی‌حرم

هر زمان رفتم‌ بـه پابوس رضا گفتم حـسن

کربلایی‌ها همه ی ذکر حـسـیـن گفتند و مـن

با حـسیــن بن‌علی در کربلا گفتم‌ حسن

فکر‌کردم در بقیعم گوشه‌ای کز کردم و

بی‌صدا مرثیه خواندم بیصدا گفتم‌ حسن

کوچه‌های تنگ یک‌روزه حسن را پیر کرد

رد شدم‌ با گریه از این کوچه‌ها گفتم حسن

عکس و شعر برای شهادت امام حسن مجتبی

**********

السلام ای زادۀ خیرالنساء

ای کریم بن کریم یامجتبی

ای کریمان جملگی پابست تـو

صدچویوسف هم ندارند روی تـو

مـن فدای آن خم ابروی تـو

صدمسیحا ازدمت احیاءشوند

قطره‌ها ازحب تـو دریا شوند

یا حـسن جان حسـین و زینبت

کن نگاهی برغلامان درت

لحظه جان کندم تاکه برم نام تـو را

سخت اسـت امّا میشود راحت این جان کندنم

یارب اندرروزحشر ده این نوید

بر حسن بخشیده گشتی

« ای سعید»

عکس های مذهبی شهادت امام حسن

**********

پاره جگر شدم ولی باشد

قاتل مـن مصیبتی دیگر

امان زداغ روی نیلی و

چادر خاکی شده‌ی مادر

صورت حوریه کجا سیلی

پهلوی صدیقه کجا مسمار

آتش و دود و مادر مـا و

شدت ضربۀ در و دیوار

شد برای مـا از درد و بلا

پشت در شروع کرببلا

دست بابا از کینه بسته شد

پهلوی مادرم شکسته شد

از عمر و زندگی سیر شدم

درهمان کودکی پیر شدم

واویلا مـن غریبم غریب

متن تسلیت شهادت امام حسن مجتبی (ع)

**********

بر درد و غم شد اجل طبیبم

حتّی در خانۀ خود غریبم

آه و واویلا

خواهرم زینب بیا در برم

گریه کن برمن جای مادرم

آه و واویلا

تنها نه از دشمن جفا دیدم

از آشنا هم طعنه بشنیدم

آه و واویلا

قاتل مادر بر روی منبر

ناسزا می داد بر مـن و حیدر

آه و واویلا

دیدم پیش چشمم ظالمانه

مادرم را زد قنفذ تازیانه

آه و واویلا

اشعار شهادت امام حسن مجتبی «ع» متن های نوحه و روضه امام حسن

مادر رسیده جان مـن برلب

ببین کـه هستم مـن بـه تاب و تب

شد لحظه‌های آخرم امشب

ای مادر مـن

دانی چـه آمد بر سرم مادر

شد پاره پاره جگرم مادر

ازظلم و جور همسرم مادر

ای مادر مـن

مادر ببین گل تـو پژمرده

مانند تـو حسـن زمین خورده

کسی نداند کـه چها دیدم

تنها نهـواز بیـگانه نالیدم

از آشناهم طعنـه بشنیدم

ای داد بیداد

بدتر بـه مسـجد بر روی منبر

دیدم نشـسته قاتـل مادر

می‌کرد اهـانت بر مـن و حیدر

ای داد بی‌داد

عدو زده از بغض بابایم

عصای زهرآلوده برپایم

از کودکی پاره جگر باشم

زِداغ کوچه شعله‌ور باشم

نشد برای تـو سپر باشم

ای مادر مـن

مجموعه از شعرهای سوزناک برای شهادت امام حسن مجتبی

**********

طایر قدسم وبشکسته زِکین بال وپرم

آسمان سوخته از آه و سرشک بصرم

مـن جــگر پارۀ زهرا و عــلــی هستم وآه

بـه همیـتن جــرم شده پاره تمام جگرم

با هـمـه غربـت خـود فاطـمه را داشـت علی

حقّ گواه اسـت کـه مـظلوم ترم از پدرم

یار بی‌مهر مرا قاتل وخانه مقتل

زده از سم جفا بر دل و برجان شررم

مجلس صلح بپا کرد عدو سرخ شدم

قاتـل فاطمه را روبروی خـود نگرم

سالیان اسـت کـه بـگذشته از آن وقعه ولی

صحنۀ کوچه و سیلی نرود از نظرم

گیسـویم گشـت سپید از غم زهرا اما

ازجفا چنگ نخـورده اسـت دگر موی سرم

کامل ترین اشعار برای شهادت امام حسن (ع)

**********

از زهرکین فقط نه دلـت پیکر تـو سوخت

غـرق عطش شدی و زپا تا سر تـو سوخت

فریـاد میزدی و کسیکه یاورت نبود

از درد غربتت جگر مادر تـو سوخت

ماندم چـه کرده سم ظلم باتن شـما

از آتش اش تمامی بال و پر تـو سوخت

آخر جواب مهر تـو آن گونه شد چرا؟

قلبت زدست دشمنی همسر تـو سوخت

سوزنده سینه‌ات شد و پرخون دهانتان

تادید خواهرت زفغان خواهر تـو سوخت

تنها نه عرش حق ز غمت گریه می‌کند

هر ذره‌ای بـه ماتم غم پرور تـو سوخت

وای الامان شد از لب عشاق تـو بلند

تا این کـه از ظلم جگر اطهر تـو سوخت

عالم همیشه درغم تـو ناله می‌کند

هردل برای داغ دل مضطر تـو سوخت

باشد درود مـا هـمـه دم بر تـو یاغریب

جان‌ها بـه یاد العطش آخر تـو سوخت

تنها نه بر تـو آدمیان نوحه می‌کنند

دیدم ملک زِانچه کـه شد در بر تـو سوخت

متن غمگین نوحه روضه شهادت امام حسن مجتبی

**********

مولای مـا کریم ولیکن غریب بود

او دست گیر خلق ولی بی‌حبیب بود

با او مدینه شد میهن بی‌نیازها

بعد از خدا سخاوت او بی‌حریف بود

غیر از نمک بـه زخم دل‌خود دوا نداشت

با انکه بر تمامی عالم طبیب بود

از دشمنان کـه کینۀ بسیار دیده اسـت

در میان دوستان خودش هم غریب بود

در کوچه زخم خوردۀ لبخند قنفذ و

درخانه هم اسیر زنی نانجیب بود

شرحش هزار روضۀ مکشوفه میشود

در محضر امام مغیره خطیب بود

کابوس کوچه موی سرش را سفید کرد

از کودکی زِحادثه‌ای بی‌شکیب بود

دستی سیاه زندگی‌اش را سیاه کرد

دستی کـه از مروت دل بی‌نصیب بود

دل‌خون روزگار کـه در آخرین نفس

پیش حسین راوی شیب الخضیب بود

متن نوحه برای امام حسن مجتبی

شاهی و مولا  عزیز زهرا

ارشـد اولاده حیدری

روح کرامـت، معنای عزت

صاحـب شوکت  تـو مـحشری

یا حسـن ترانۀ لبهامه

عشـقت دینـمو همـه دنیامه

محشـر هم میگم کریم طاها  آقامه

نور نیرین شاه عالمین

تـو هستی مولای مولانا حــسین

ای عقباحس، ای دنیا حــسن

معز المومنین یا مولا حــسن

حســـن بن علی 2

حسن بن علی مدد حســن بن علی

منـم گداتم ، عبد سـراتم

مسـت نگاتم یا مجتبی

لطفت زیاده ای زهرا زاده

ذکرت مراده بیچاره‌ها

مـا بـه نوکری تـو می‌نازیم

توی لشگر شـما سربازیم

ایشالا حرمتو بزودی می سازیم

سبط اکبری جان حیدری

جانا دل از دل عالم می‌بری

بر دل حاکمی  ابالقاسمی

مولای زیبای بنی هاشمی

حسن بن علی 2

حسن بن علی مدد  حسن بن علی

شاه غریبم یار و حبیبم

نعم الطبیبم  نعم الامیر

نقش عقیقم نور طریقم

نعم الرفیقم دستم بگیر

یا حسن غریبترین سرداری

فاتح دلاور پیکاری

تـو جنگ جمل همه ی فهمیدن کراری

خشمت حیدری شیر صفدری

از هـمه یلان معرکه سری

یا رب الکرم شاه بی‌حرم

امضا کن اربعین کربلا برم

عکس نوشته های شهادت امام حسن مجتبی «ع»

**********

نفس می کشم درهوای حــسـن

شدم از ازل مبتلای حـســـن

چراغ شبستان دینداری‌ام

شده اشک در روضه‌های حسن

نداری نبیند بـه عمرش کسی

کـه شد یک شبی را گدای حسن

بزرگی برازندۀ ان کسی ست

کـه باشد فقط خاک پای حسن

چـه صف‌ها کـه بستند جبریل ها

ورودی یه مهمان سرای حسـن

دل از دسـت داوودها برده اسـت

طنین خوش ربنای حـــسن

یقینا تبارک بخود گفته اســت

پس از خلقــت او خدای حسن

چـه حـبل المتینی شـود روز حشر

بـه شیـعه نخی از عبـای حـسـن

نویسند ای کاش بر لوح دل

مرا نوکر جان فـدای حســن

ندیدیم مدیون نباشد کـسی

بـه دستان مشگل گشای حـتسن

خدا را بران بنده بخشایش اسـت

کـه گریه کند درعزای حســـن

نگاهی بـه مـا کرد و انگاه مـا

حســینی شدیم از دعـای حــسن

عکس و شعر شهادت امام حسن مجتبی

**********

یا حـسـن مجتبی «ع»

مولا حسنی و مجتبایی

تـو مظهر صبر اولیایی

برمادر تـو جفا نمودند

تـو شاهد کوچۀ جفایی

یاد تـو نرفت آن جـسارت

در اصل قتیل آن خطایی

از بعد پدر امام گـشتی

تنها تـو میان اشقیایی

خائن بـه میان لـشگرت بود

مظـلوم همیـشه زین جفایی

ای مجروح جـهل بعض یاران

بی رهرو چگونه مقتدایی

گفتـند مذل مومنینی

این بود برایت افترایی

خونست دلت زدست مردم

ازدست عدو و آشنایی

ازخانه برون غریب هستی

درخانه بـه جعده مبتلایی

مسموم بـه دست همسری تـو

مولا تـو غریب تا کجایی

زینب چو بدید طشت خون را

سرداد ز دل حزین نوایی

رفتست زِ یاد این خلایق

تـو زینت دوش مصطفایی

نعش تـو هدف بـه تیر کین شد

خونین کفنی بـه انتهایی

مدفون بـه بقیع گشته‌ای تـو

مدفون مزار بی‌بنایی

دکمه بازگشت به بالا