اسم دختر از ب

اسم های دخترانه با ب

اسم های دخترانه با ب نیز تنوع وسیعی دارند و بسیاری از خانواده های ایرانی را تحت تاثیر قرار داده اند. در میان این اسامی تنوع وسیعی از دسته بندی ها نیز وجود دارد و هر یک از آن ها متعلق به یک گروه نام های ایرانی هستند. این اسامی برای دختر خانم های ترک زبان، کرد زبان، عرب زبان و فارسی زبانان اصیل نیز پیشنهاداتی را ارائه می دهند که در خور توجه بوده و نظر و توجه اولیای دختر خانم ها را جلب می کنند. پدر و مادر ها اغلب پروسه ای طولانی برای انتخاب اسم های دخترانه با ب یا هر اسم فارسی دیگری را طی می کنند. در این پروسه بسیاری از اصول و قوانین کشور در نام گذاری کودکان، آیین ها  آداب و رسوم منطقه محل تولد کودک، رسوم خانوادگی کودک تازه متولد شده و علایق و سلایق پدر و مادر او در نظر گرفته می شود.

در پاره ای موارد نیز انتخاب نام بر عهده دیگر اعضای خانواده قرار می گیرد. در زمان های قدیم انتخاب نام فرزندان اول خانواده بر عهده پدربزرگ او بود و کسی که در این زمینه تصمیم می گرفت، شخص پدر بزرگ بود. پدر بزرگ یا جد پدری باید نامی نیک برای فرزند انتخاب می کرد و همه افراد خانواده نیز نظر و خواسته او را از صمیم قلب می پذیرفتند. در میان اسم های دخترانه با ب، با کمی جست و جو به نام های یونیک و خاصی می رسیم که در دنیای امروز هم کاربرد دارند. مردم امروز از اسامی تکراری برای نام گذاری فرزندانشان استفاده نمی کنند.

آن ها اسامی را می پسندند که کمتر تکرار شده باشند و به همین خاطر نیز انواع اسم های دخترانه با ب را با معنی و مفهومی زیبا و همچنین آوایی تک و خاص می پسندند. از میان اسامی که با حرف ب شروع می شوند و مورد پسند پدر و مادرهای امروزی هستند می توان به موارد زیر اشاره کرد:

هر یک از نام هایی که در این جا بر شمردیم برای دخترهای بسیاری در کشور ما استفاده شده اند و طرفداران بی شماری دارند. اما از اسامی که خیلی تکرار شده باشند، محسوب نمی شوند. از این رو پدر و مادرها از این اسامی استقبال می کنند.

انتخاب اسم ایرانی

در سال های اخیر مردم ما برای انتخاب اسم های دخترانه با ب و سایر حروف الفبای فارسی به تاریخ غنی کشور ما رجوع می کنند و در این بخش به دنبال یک نام نیک برای دختران خود می گردند. برای انتخاب نام زیبای دخترانه شخصیت های تاریخی کشور ما بسیار مناسب هستند. زنان قدرتمندی که در طول تاریخ ایران حضور دارند هر یک با یک نام معرفی می شدند که می توان از این اسامی برای نام گذاری کودک استفاده کرد.

۴۰ شومینه دیواری مدرن خاص برای گرمی بخشیدن به خانه شما

اولین واکنش روناک یونسی به ماجرای طلاقش

این ایموجی‌ها تو رو یاد کدوم فیلم جذاب کمدی می‌اندازن؟

۵ گیاه جان سخت آپارتمانی که به این راحتی ها خراب نمی‌شوند

توصیه برادرانه رضا رشیدپور به رونالدو در سفر به ایران

تنها با اضافه کردن یک چوب کبریت معادله ۹=۴ ۴ درستش کن!

عکس عروسی خاله بهار بستنی ها | زیبا، جذاب و باوقار مثل همیشه

خبر داری اگه پژو ۲۰۷ رو با طرح و نقش ایرانی طراحی کنیم چقدر خفن می‌شه؟

از مشکی تا سفید، مثل همسر بهرام رادان خوش تیپ باشید | استایل های جذاب مینا مختاری با رنگ‌های متفاوت

تبدیل باب اسفنجی و دوستان به شخصیت‌های انسانی!

اسم دختر با ب؛ فهرست کامل اسم دختر که با حرف ب شروع می‌شود

اسم دختر با ب؛ فهرست کامل نام‌ و اسم دختر اصیل که با حرف ب شروع می‌شود به همراه معنی اسم و معرفی ریشه اسامی (فارسی، عربی، کردی، ترکی، عبری و …).

در این مقاله فهرست کاملی از اسم دختر با ب به همراه ریشه و معنی نام ها را خواهید خواند. انتخاب اسم مناسب برای فرزندان از وظایف مهم و در عین حال لذت بخش والدین است. معنی و ریشه نام مورد نظر خود را نیز می‌توانید در میان اسامی سایت بیابید. پیش از آن چند نکته را در نظر داشته باشید:

۴۰ شومینه دیواری مدرن خاص برای گرمی بخشیدن به خانه شما

اولین واکنش روناک یونسی به ماجرای طلاقش

این ایموجی‌ها تو رو یاد کدوم فیلم جذاب کمدی می‌اندازن؟

۵ گیاه جان سخت آپارتمانی که به این راحتی ها خراب نمی‌شوند

پیشنهاد ستاره برای اسم دختر با ب:

باران | بنیتا | بوستان | بهار | بهاران | بهارناز | بهناز | بهسا | بهشید | بهدیس | بهنوش | بیتا | باهره | بشرا | بارلی

اسم دختر با ب فارسی

باختر bāx a

معنی: مغرب، (در پهلوی) ستاره فراوانی در ثبت احوال: ۳۵۳

بادام bādām

معنی: نام میوه‌ای کوچک و کشیده با دو پوسته که یکی نرم و سبز بوده و دیگری سخت و چوبی است

بادامک bādāmak

معنی: بادام کوچک، نوعی درخت بادام

باران bā ā

معنی: ۱- قطره‌های آب که بر اثر مایع شدن بخار آبِ موجود در جو زمین ایجاد می‌شود؛ ۲- در عرفان باران کنایه از فیض حق تعالی و رحمت شامله ‌اوست، که از عالم غیب بر ممکنات فایض گردد و ممکنات بر حسب مراتب استعداد، استفاضه نمایند. غلبه عنایات را نیز که در احوال سالک حاصل شود از فَرَح و تَرَح باران گویند. فراوانی در ثبت احوال: ۶۸۱۰۳

بارانا ba a a

معنی: “باران شدید” یا “باران دیده”

بارانک bā ā ak

معنی: ۱- گیاهی درختی و جنگلی از خانواده‌ی گل سرخ؛ ۲- بارانی که قطره‌های آن کوچک است و به آرامی فرو می‌بارد. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بارانه bā ā e

معنی: ۱- باران ه (پسوند نسبت)، منسوب به باران فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بارش bā eš

معنی: ۱- اسم مصدر از باریدن، عملِ باریدنِ باران، برف و تگرگ؛ ۲- باران، برف،و تگرگ؛ ۳- نزولات آسمانی. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بارنک bā e ak

معنی: نام درختی است (بارانک)

باغداگل bāqdāgol

معنی: گلی در باغ، باغ گل، کنایه از دختر زیبا

بافرین beāfa i

معنی: بآفرین، لایق تحسین و تشویق، درخور آفرین

بالان bālā

معنی: بالنده، رشد کننده، نمو کننده. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بالنده bāla de

معنی: ۱- ویژگی آنکه یا آن‌چه در حال رشد، افزایش یا ترقی است، یا توانایی آن را دارد؛ ۲- نمو کننده، رشد کننده. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بالیده bālide

معنی: رشد و نمو کرده

بامک bāmak

معنی: بامداد، صبح

بانو bā u

معنی: خانم، کلمه احترام درباره بانوان

بانوگشسب bā ugašb

معنی: نام دختر رستم زال، زن گیو و مادر بیژن

باور bāva

معنی: ۱- مجموعه‌ی اعتقادهایی که در یک جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است؛ ۲- حالت یا عادتی ذهنی که باعث اعتقاد یا یقین انسان می‌شود؛ ۳- قبول سخن، یقین، اعتقاد، عقیده، تصدیق سخن، قبول. فراوانی در ثبت احوال: ۲۱۰

بایسته bāyes e

معنی: ۱- لازم، ضروری، واجب؛ ۲- سزاوار، شایسته، مناسب. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بت آرا bo ā ā

معنی: آرایش دهنده بت، کنایه از زن زیباروی

بتیسا be isa

معنی: دختر زیبا فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۱

بخت آفرید bax āfa id

معنی: آفریده بخت و اقبال

بخشادخت baxšādox

معنی: دختر بخشنده

بخشنده baxša de

معنی: صفت فاعلی از بخشیدن به معنای آنکه چیزی را بی‌آنکه عوضی بخواهد می‌بخشد؛ عطا کننده. فراوانی در ثبت احوال: ۱۷۶

بدخشان badaxšā

معنی: یعنی سرزمین منسوب به بدخش یا بلخش که معادن لعل در آن یافت می‌شود فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱ پیشینه تاریخی: بدخشان سرزمینی است در کشورِ افغانستان در قسمت شرقی آن و متصل به ترکستان شرقی، لعل بدخش یا بدخشان منسوب به این ناحیه است و از قدیم شهرت بسیار داشته است و مرکز آن فیض آباد است.

بدرالملوک bad olmoluk

معنی: ماه تمام و کامل پادشاهان

بدن گل bada gol

معنی: آن که بدنی لطیف و زیبا

برجیس be jis

معنی: سیاره مشتری، چشمه آفتاب و زهره و ماه، هرمز، زئوس

برزآفرید ba zāfa id

معنی: آفریده با شکوه، نام مادر فرود

برسادخت ba sādox

معنی: دختر دلیر و نیرومند

برسومه ba sumeh

معنی: برسم، شاخه‌های گیاه

برسین ba si

معنی: زاده خداوند ماه فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۲

برشید ba šid

معنی: ۱- مرکب از بر به معنی قد و بالا و شید به معنی خورشید؛ ۲- مجاز از زیبا چون آفتاب. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

برفا ba fa

معنی: بانوی سپیدی فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۳

برفین ba fi

معنی: برف ین (پسوند نسبت)، ۱- برفی، از جنس برف؛ ۲-سفید مانند برف؛ ۳- مجاز از زیبا چهره. فراوانی در ثبت احوال: ۸۱۳

برگ bo g

معنی: ابرو

برنادخت bo ā dox

معنی: بُرنا دخت = دختر، دختر جوان، ظریف، خوب و نیک. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

برهون ba hu

معنی: هاله، خرمن ماه

بستانه bos ā e

معنی: ۱- (بُستان ه (پسوند نسبت))، منسوب به بستان و باغ؛ ۲- مجاز از زیباروی فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بلوران bolu ā

معنی: بلور ان (پسوند نسبت)، منسوب به بلور فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بلورین bolu i

معنی: ۱- بلوری، به شکل بلور، ساخته شده از بلور؛ ۲- مجاز از شفاف و درخشان. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بلوط balu

معنی: ۱- گیاهی درختی و جنگلی که چوب سخت دارد و میوه‌ی آن خوراکی است، مازو، مازوج؛ ۲- میوه‌ی این درخت. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بمانی bemā i

معنی: نامی که با آن طول عمر کودک را بخواهند

بنفشه ba afše

معنی: ۱- هر یک از گیاهانِ کوتاه دولپه‌ای که در اوایل بهار می‌رویند؛ ۲- مجاز از مو، زلف؛ ۳ در اصطلاح شاعرانه بنفشه یا دسته ی گل بنفشه تداعی کننده زلف آشفته یا مجعّد یا جعد گیسوی یار، نزد شاعران است. فراوانی در ثبت احوال: ۱۸۲۴۱

بنیتا be i ā

معنی: دختر بی همتای من

به آفرید behāfa id

معنی: خوب آفریده، خوش سیما، خوش منظر، در شاهنامه خواهر اسفندیار، که ارجاسپ تورانی او را زندانی کرده بود و اسفندیار آزادش کرد

به آفرین beh āfa i

معنی: ۱- خوب آفریده؛ ۲- خوش سیما، خوش منظر فراوانی در ثبت احوال: ۱۴۸ پیشینه تاریخی: در شاهنامه خواهر اسفندیار، که ارجاسپ تورانی او را زندانی کرده بود و اسفندیار آزادش کرد

به آیین behāee

معنی: دارای آیین بهتر

به خاتون behxā u

معنی: بهترین بانو

به گل behgol

معنی: مرکب از به (زیباتر) گل

بهار bahā

معنی: ۱- فصل اول سال؛ ۲- شکوفه درختان خانواده‌ی مرکبات؛ ۳- گیاهی زینتی؛ ۴- مجاز از دوره‌ی شادابی هر چیز؛ ۵- در قدیم مجاز از سبزه و علف؛ ۶- در قدیم و در موسیقی ایرانی یکی از دستگاه‌ها یا ادوار؛ ۷- در سنسکریت و در قدیم به معنای بتخانه و بتکده فراوانی در ثبت احوال: ۶۹۱۳۱ پیشینه تاریخی: نام شهری در شمال غربی استان همدان.

بهار دخت bahā dox

معنی: دختر بهار

بهار ناز bahā – āz

معنی: بهار ناز= مجاز از زیبا و قشنگ ۱- بهار زیبا و قشنگ؛ ۲- مجاز از زیبا و با لطافت. فراوانی در ثبت احوال: ۲۴۲

بهارا bahā ā

معنی: بهار ا (پسوند نسبت) منسوب به بهار فراوانی در ثبت احوال: ۱۳۰

بهارام behā ām

معنی: بِه = بهتر، آرام، ۱- آرام بهتر، آرامش بهتر؛ ۲- مجاز از ویژگی دختری که وجودش موجب آرامش است. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهاران bahā ā

معنی: ۱- هنگام بهار، موسم بهار؛ ۲- مجاز از زیبا و با طراوت. فراوانی در ثبت احوال: ۴۱۷

بهاراندام bahā a dām

معنی: خوش اندام، زیبا اندام، متناسب

بهارآفرین bahā afa i

معنی: آفریننده بهار

بهاربانو bahā bā u

معنی: بانوی جوان و زیبا

بهاردخت bahā dox

معنی: بهار دخت = دختر، مجاز از دختر زیبارو. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهاررخ bahā ox

معنی: آن که چهره‌ای زیبا و شاداب چون بهار دارد

بهارسا bahā sā

معنی: بهار سا (پسوند شباهت) ۱- مانند بهار، شبیه به بهار؛ ۲- مجاز از زیبا و لطیف. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهارک bahā ak

معنی: بهار ک(اَک)-ak (پسوند شباهت) ۱- به معنای مانند بهار، همچون بهار؛ ۲- مجاز از زیبا با طراوت. فراوانی در ثبت احوال: ۴۲۵۴

بهارگل bahā gol

معنی: گلی که در بهار می‌روید

بهاره bahā e

معنی: ۱- مربوط به بهار؛ ۲- به عمل آمده در بهار؛ ۳- منسوب به بهار فراوانی در ثبت احوال: ۹۷۱۴۲

بهارین bahā i

معنی: بهار ین (پسوند نسبت)، ۱- منسوب به بهار؛ ۲- مجاز از زیبا و با طراوت. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهان behā

معنی: ۱- منسوب به خوبی و نیکی؛ ۲- خوبان. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهاندخت behā dox

معنی: بهان دخت = دختر، دختر خوب و نیک. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهانه bahā e

معنی: دلیل، علت

بهآذین beh āzi

معنی: به (صفت) = خوب، بهتر، خوبتر، زیباتر؛ (اسم) شخص خوب و دارای اخلاق و رفتار نیکو آذین (اسم) آنچه برای آرایش و زینت دادن به کار می‌بَرَند، زیور، زینت. روی هم رفته به معنی زیور و زینت خوب، بهتر، خوبتر و زیباتر؛ شخص خوب و دارای اخلاق و رفتار نیکو که آراسته به زیور و زینت است. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهآفرید beh āfa id

معنی: ۱- نیکو آفریده، آفریده‌ی خوب؛ ۲- زیبا، خوش سیما فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱ پیشینه تاریخی: نام خواهر اسفندیار در روایات ملی

به‌آیین behāei

معنی: دارای آیین بهتر

بهتا beh ā

معنی: به(صفت)= خوب، بهتر، خوبتر، زیباتر تا = نظیر، مانند، لنگه ۱- نظیر و مانند خوبترها و زیباترها؛ ۲- مجاز از ویژگی کسی که بهتر و خوبتر و زیباتر است. فراوانی در ثبت احوال: ۱۹۲

بهتاب beh āb

معنی: ۱- خوش سیما؛ ۲- مجاز از زیبا و قشنگ. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهترین beh a i

معنی: ۱- دارای بیشترین ارزش، خوبترین؛ ۲- زیباترین، قشنگ‌ترین؛ ۳- شایسته‌ترین. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهثنا beh sa ā

معنی: بهترین ستایش. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهجت be(a)hja

معنی: شادمانی، نشاط. فراوانی در ثبت احوال: ۲۹۷۲۰

بهدخت beh dox

معنی: به دخت = دختر، دختر نیک و خوب. فراوانی در ثبت احوال: ۶۲۸

بهدیس behdis

معنی: به دیس (پسوند شباهت)، ۱- خوش رنگ؛ ۲- مانند خوبی و نیکی. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۳

بهرامه bah āme

معنی: در قدیم به معنی ابریشم بوده است. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهرانه beh ā e

معنی: مرکب از بهر (فایده، سود) انه (پسوند نسبت)

بهرخ beh ox

معنی: خوشگل و نیک منظر. فراوانی در ثبت احوال: ۶۸۴

بهرخسار beh oxsā

معنی: بهرخ، بهرخ. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهرو beh u

معنی: ۱- خوبرو و نیک منظر؛ ۲- مجاز از زیبا. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهروزه beh uze

معنی: بهروز ه (پسوند نسبت)، ۱- منسوب به بهروز ۲- بلور کبود و شفاف. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهسا behsā

معنی: به سا (پسوند شباهت)، نیک چون خوبان و نیکان. فراوانی در ثبت احوال: ۹۰۱

بهسان behsā

معنی: به سان (پسوند شباهت)، چون خوب، به مانند نیک. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهستا beh se ā

معنی: بهترین ستایش کننده. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهستان behes ā

معنی: به ستان (پسوند مکان)، جای خوبان و نیکان فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱ پیشینه تاریخی: (بهستان = بیستون) کوهی در ۳۲ کیلومتری شرق کرمانشاه با سنگنبشته‌ها و حجاریهایی بر دیواره‌ی آن کوه از داریوش اول که اهمیت تاریخی ویژه‌ای دارد؛ همچنین بیستون نام شهری در شهرستان هرسین در استان کرماشاه است.

بهشت beheš

معنی: ۱- در ادیان جایی بسیار سرسبز و خرّم، با نعمت های فراوان که نیکوکاران پس از رستاخیز در آن زندگی جاوید خواهند داشت، جنت در مقابل دوزخ؛ ۲- مجاز از با صفاترین و بهترین جا؛ ۳- مجاز از دختر زیبا و با طراوت. فراوانی در ثبت احوال: ۱۷۳

بهشته beheš e

معنی: بهشت ه (پسوند نسبت)، ۱- منسوب به بهشت؛ ۲- مجاز از زیبا رو. فراوانی در ثبت احوال: ۲۳۲۴

بهشید behšid

معنی: تابناک و دارای فروغ و روشنایی. فراوانی در ثبت احوال: ۳۰۸

بهکامه behkāme

معنی: مرکب از به (بهتر، خوبتر) کامه (آرزو)

بهگل beh gol

معنی: به (صفت) = خوب، بهتر، خوبتر، زیباتر؛ (اسم) شخص خوب و دارای اخلاق و رفتار نیکو گل ۱- شخص خوب، بهتر و زیباتر که چون گل زیبا و با طراوت است؛ ۲- شخص خوب و دارای اخلاق و رفتارِ نیکو که چون گل زیبا و با طراوت است. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۷

بهمن دخت bahma dox

معنی: دختری که در بهمن به دنیا آمده، دختر بهمن

بهناز beh āz

معنی: خوش ناز و ادا. فراوانی در ثبت احوال: ۵۵۵۲۰

بهنگار beh egā

معنی: خوب چهره، نیکو صورت

بهنواز beh avāz

معنی: مهربان‌ترین فرد، دختر مهربان، مرکب از به و نواز که به ترتیب به معنای بهترین و اسم فاعلی مرخم نوازنده به معنای نوازش کننده و مهربان است

بهنوش beh uš

معنی: گوارا، نیکوترین نوشیدنی فراوانی در ثبت احوال: ۶۲۷۸

بهی behi

معنی: ۱- خوبی، نیکی، نیکویی؛ ۲- تندرستی، سلامت؛ ۳- نیکبختی، سعادت. این کلمه چنانچه بَهی bahi تلفظ شود به معنی زیبا، نیکو و خوب است. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۳

بهیدخت behi dox

معنی: بهی دخت = دختر، دختر نیک و خوب. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهین behi

معنی: صفت عالیِ واژه‌های بِه و بهتر، در قدیم به معنی بهترین، برگزیده‌ترین. فراوانی در ثبت احوال: ۲۴۷

بهین بانو behi bā u

معنی: مرکب از بهین (بهترین) بانو

بهین دخت behi dox

معنی: مرکب از بهین (بهترین) دخت (دختر) نام دختر ایرانی

بهینا behi ā

معنی: بهین الف نسبت، منسوب به بهین فراوانی در ثبت احوال: ۵۵۵

بهیندخت behi dox

معنی: بهین دخت = دختر، بهترین و برگزیده‌ترین دختر. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهینه behi e

معنی: ۱- در قدیم به معنی بهترین، خوبترین؛ ۲- در اقتصاد به معنی بهترین، خوبترین، مطلوب‌ترین وضعیت ممکن برای چیزی با در نظر گرفتن همه‌ی عوامل مثبت و منفی. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بوته bu eh

معنی: گیاه، ساقه جوان

بوختار bux ā

معنی: از نام های برگزیده

بوران bu ā

معنی: سرخ، گلگون، سرمای سخت، توفان به همراه باران

بوران دخت bu ā dox

معنی: دخترزیبای سرخ چهره، دختر خسرو پرویز، که به پادشاهی رسید

بوژنه buž e

معنی: شکوفه، غنچه اسم دختر

بوستان bus ā

معنی: ۱- بُستان، باغ و گلزار؛ ۲- در ادبیات فارسی به معنی بوستان یا سعدی نامه، مثنوی اخلاقی و عرفانی به فارسی، مشتمل بر حکایت های کوتاه، از سعدی شیرازی. فراوانی در ثبت احوال: ۲۳۳

بوستانه bus ā e

معنی: بوستان ه (پسوند نسبت)، منسوب به بوستان فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بویه buieh

معنی: آرزو

بیتا bi ā

معنی: بی‌مانند، بی‌همتا، یکتا. فراوانی در ثبت احوال: ۴۴۳۴۸

بیتا دخت bi ā-dox

معنی: بیتا دخت = دختر، دختر بی‌مانند، دختر بی‌همتا و یکتا. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بیدخت bidox

معنی: در نجوم زهره، ناهید فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱ پیشینه تاریخی: ۱) زنی زیبا که هاروت و ماروت فریفته‌ی او شدند؛ ۲) شهری در شهرستان گناباد در استان خراسان رضوی. نام بیدخت از صورت کهن «بغ دخت» (دختر بغ) است که به ستاره ی زهره گفته می شد.

بیدگل bid gol

معنی: نوعی گیاه – نام شهری از بخش آران شهرستان کاشان فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بیدمشک mešk bid

معنی: ۱- نوعی بید که گل‌های معطر آن در اواخر اسفندماه ظاهر می‌شوند؛ ۲- سنبله‌های نر و معطر این گیاه که مصرف دارویی هم دارد. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بینا bi ā

معنی: مجاز از ۱- آن که توانایی پیش‌بینی و سنجش درستِ امور را دارد، بصیر؛ ۲- آن که می‌تواند ببیند. فراوانی در ثبت احوال: ۴۱۳

بینا دخت bi ā-dox

معنی: بینا دخت = دختر، دختر با بصیرت. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بیوگ biyug

معنی: عروس، ویوگ

اسم دختر با ب اوستایی

بامی bāmi

معنی: ۱- درخشان فراوانی در ثبت احوال: ۶۵۳ پیشینه تاریخی: ۱) لقب شهر بلخ؛ ۲) صفت شهر اوشیدر.

بامین bāmi

معنی: نام روستایی در نزدیکی هرات فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بخشایش baxšāyeš

معنی: اسم مصدر از بخشودن و بخشاییدن و به معنای گذشت و چشم‌‌پوشی کردن گناه یا کار نادرست کسی، عفو، رأفت، رحمت و شفقت. فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۱

برازا ba āzā

معنی: ۱- برازنده، سزاوار، لایق، در خور، زیبنده؛ ۲- زیبا. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

برازک ba āzak

معنی: براز کak- (پسوند نسبت)‌، ۱- منسوب به براز، منسوب شده به برازندگی، زیبایی و آراستگی؛ ۲- مجاز از زیبا و آراسته. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

اسم دختر با ب کردی

باروشه bā oše

معنی: بادبزن

بارین bā i

معنی: باریدن (باران)، بارنده. فراوانی در ثبت احوال: ۱۵۰۰

بالین bāli

معنی: کمکی دیوار و ستون، چوبی که ‏پشت در نهند، کلون

بانواز bā avāz

معنی: باخبر ساختن مردم با صدای بلند

باوان bāvā

معنی: ۱- خانه‌ی پدری؛ ۲- جگر گوشه و عزیز. فراوانی در ثبت احوال: ۸۳۲

بخشین baxši

معنی: بخشیدن، آمرزیدن

بروسکه bo uske

معنی: درخشش و روشنایی. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بریا ba iyā

معنی: واژه ایکاش

بریتان be i a

معنی: دختر دلیر و شجاع فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۴

بریوان ba ivā

معنی: شیردوش، زن یا دختری که در شیردوشگاه شیر گوسفندان را می‌دوشد

بژوین bežvi

معنی: ۱- زمین پرگیاه و علف؛ ۲- پاک. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۵

بلواژ belvāž

معنی: آبگینه

بنوشه be uše

معنی: اسم بنفشه در کردی و بعضی از گویشهای ایرانی فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بنیا ba iyā

معنی: ۱- بنیاد؛ ۲- بُنیه و توان؛ ۳- هنگامه. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بوژانه bužā e

معنی: بوژان، گیاهی دارای برگ های ریز و ساقه های دراز و گل های بور رنگ که بوی تندی دارد و مگس از آن می گریزد. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بیریوان bi ivā

معنی: شیردوش، زن یا دختری که در شیردوشگاه شیر گوسفندان را می‌دوشد. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۰۶

بیژه biže

معنی: ویژه، خالص

بیکژ bikež

معنی: هموار، صاف

اسم دختر با ب ترکی

بلْکا belkā

معنی: ۱- دانا، دانشمند، ؛ ۲- عاقل، خردمند. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بلگا belgā

معنی: حکیم و دانشمند

بی بی bibi

معنی: خانم خانه، خاتون، کدبانو، بانوی محترم

بیرسن bi sa

معنی: یکدانه، یگانه. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

اسم دختر با ب عربی

بارقه bā eqe

معنی: بارقَه، پرتو، نور، روشنی. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

باقیه bāqiye

معنی: مؤنث باقی، ۱- عمل صالح؛ ۲- آن که یا آنچه وجود دارد، موجود؛ ۳- پاینده، پایدار فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۷

بانیه bā iye

معنی: بنا کننده، مؤسس، بنیانگذار. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

باهره bāhe e

معنی: مؤنث باهر و به معنای درخشان، تابان فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۱۹

بتول ba ul

معنی: ۱- کسی که از دنیا منقطع شده است و به خدا پیوسته است؛ ۲- زن بریده از دنیا برای خدا فراوانی در ثبت احوال: ۲۳۶۸۴۰ پیشینه تاریخی: لقب حضرت فاطمه(ع).

بثینه bosai ah

معنی: ۱- به معنای مرغزار؛ ۲- زمین نرم و هموار؛ ۳- زن صاحب جمال و زیبا فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱ پیشینه تاریخی: ۱) نام فرزند (دختر) امکلثوم دختر علی(ع)؛ ۲) نام زنی از قبیله‌ی عذره که شاعری فصیح بود و داستان عشق او با جمیل از همان قبیله مشهور است؛ ۳) نام یکی از زنان شاعر مشهور آندلس دختر معتمد ابن عباد امیر اشبیله.

بدرالجمال bad ojjamāl

معنی: ۱- ماه‌رو، مه‌رو؛ ۲- مجاز از کسیکه زیبایی آن چون ماه است. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بدرالزمان bad ozzamā

معنی: ۱- ماه زمانه، ماه روی روزگار؛ ۲- مجاز از زیباروی زمانه. فراوانی در ثبت احوال: ۸۴۰

بدرالسادات bad osādā

معنی: ماه تمام سادات

بدری bad i

معنی: ۱- بارانی که پیش از زمستان ببارد، بارانی که پیش از سرما بیاید؛ ۲- بدر بودن، ماه تمام و دو هفته بودن، حالت ماه دو هفته. فراوانی در ثبت احوال: ۱۲۶۳۶

بدریه bad iye

معنی: بدر = ماهی که به صورت دایره‌ی کامل دیده می‌شود، ماه شب چهاردهم ایهiye- (پسوند نسبت)، ۱- منسوب به بدر یا ماه شب چهارده؛ ۲- مجاز از ماه مانند و زیبارو. فراوانی در ثبت احوال: ۱۶۸۵۷

بدیعه badiee

معنی: مؤنث نام بدیع و به معنای نادر روزگار فراوانی در ثبت احوال: ۳۰۰۸

برکه be ke

معنی: گودی کوچک و کم عمقی از زمین که در آن آب جمع شده باشد، استخر طبیعی، آب گیر فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بسامه bassāme

معنی: مؤنث اسم بَسام و به معنای بسیار تبسم کننده، خوشرو، خندان، گشاده روی فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۸

بسیمه basime

معنی: مونث بسیم

بشارت bešā a

معنی: ۱- خبر خوش، مژده، مژده دادن، مژده آوردن؛ ۲- در ادبیات عرفانی به معنای بشارت به وصل حبیب به سوی حبیب است. فراوانی در ثبت احوال: ۵۹۵

بشرا – بشری boš a

معنی: بشارت، مژده، مژدگانی، از واژه‌های قرآنی

بشری (بشرا) boš ā

معنی: ۱- بشارت، مژده، مژدگانی؛ ۲- از واژه‌های قرآنی (یونس: ۶۴). فراوانی در ثبت احوال: ۸۹۸۸

بصیرت basi a

معنی: ۱- بینایی؛ ۲- مجاز از آگاهی داشتن از امری و جزئیات آن را در نظر داشتن، آگاهی و دانایی؛ ۳- (در تصوف) نیروی باطنی که سالک با آن حقایق و باطن امور و اشیا را در می یابد. فراوانی در ثبت احوال: ۴۲۶

بعثت beesa

معنی: ۱- برانگیختن و به کاری واداشتن، زنده کردن؛ ۲- انتصاب پیامبر اسلام(ص) به مقام نبوت از سوی خداوند. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بلیغه baliqe

معنی: زن زبان آور و چیره زبان

بنت الحسنی be olhos ā

معنی: دختر زنِ نیکو، دختری که از زن نیکو متولد شده است. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بنت الهدی be olhodā

معنی: دختر هدایت شده. فراوانی در ثبت احوال: ۴۴۵۶

بهنانه beh ā e

معنی: زن خوشبو، نرم گفتار، خندان

بهیره bahi e

معنی: ۱- شریف؛ ۲- زیبا؛ ۳- زن سنگین کفل، بزرگ سرین. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهیه behiye

معنی: ۱- تابان، روشن؛ ۲- فاخر، شکوه‌مند. فراوانی در ثبت احوال: ۹۹۲۷

بیان bayā

معنی: ۱- سخن، گفتار؛ ۲- شرح و توضیح؛ ۳- زبان‌آوری، فصاحت و بلاغت؛ ۴- مجاز از زبان؛ ۵- در اصطلاح علوم بلاغی علمی است که به یاری آن می‌توان یک معنا را به شیوه های گوناگون، با وضوح و خفای متفاوت ادا کرد. فراوانی در ثبت احوال: ۶۵۹۹

بیدا beydā

معنی: صحرا، بیابان. فراوانی در ثبت احوال: ۱۱۱

اسم دختر با ب فارسی عربی

بریدخت ba i dox

معنی: بَری = پاکیزه، مبرا دخت = دختر، دختر پاکیزه و پاکدامن و مبرا از گناه. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بصیرا basi ā

معنی: بصیر ا (پسوند نسبت)، ۱- منسوب به بصیر؛ ۲- منتسب به دانایی؛ ۳- مجاز از دختری که بینا و دانا باشد فراوانی در ثبت احوال: ۵۱۱

بهار زهرا bahā -zah ā

معنی: مرکب از نام‌های بهار و زهرا. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بهار فاطمه bahā -fā eme

معنی: مرکب از نام‌های بهار و فاطمه. فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بینظیر bi azi

معنی: بی‌مانند، بی‌همتا. فراوانی در ثبت احوال: ۷۶۴

اسم دختر با ب در سایر ریشه ها

بارلی bā li

معنی: بار(فارسی) لی (ترکی) = میوه دار، سودمند ریشه: فارسی – ترکی

باستیان bās iā

معنی: بردبار، شکیبا ریشه: فرانسوی

بالی bāli

معنی: بال= عسل ی (پسوند نسبت)، عسلی. ریشه: فارسی – ترکی فراوانی در ثبت احوال: ۱۷۹

بامیک bāmik

معنی: صورت پهلوی بامی و به معنای درخشان ریشه: پهلوی فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بامیکا bāmikā

معنی: بامیک (پهلوی) = بامدادی، درخشان، باشکوه، زیبا، روشن ا (پسوند نسبت) ۱- منسوب به بامیک؛ ۲- مجاز از زیبا و با طراوت و درخشان. ریشه: پهلوی فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بتسابه be sābe

معنی: دختر، سوگند، نام همسر داوود (ع) و مادر سلیمان (ع) ریشه: عبری

بتی be i

معنی: مخفف الیزابت ریشه: انگلیسی

بتیا ba iyā

معنی: سینه، صدر. ریشه: پهلوی فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بحیرا bohay ā

معنی: زاهدی که پیامبررا شناخت ریشه: عبری

برفانک ba fā ak

معنی: پرنده کوچک صحرایی، برف بانو ریشه: گیلکی

برگام bo gām

معنی: ابروهایم ریشه: لری

برلیان be eliyā

معنی: الماسی که برای درخشش و زیبایی بیشتر، همه‌ی ابعاد آن تراش داده شده باشد؛ الماس. ریشه: فرانسوی فراوانی در ثبت احوال: ۱۰۱

بسمه basme

معنی: نام دختر اسماعیل (ع) ریشه: عبری

بلا bellā

معنی: زیبا ریشه: ارمنی

بلقیس belqis

معنی: ملکه‌ی شهر سبا که در روایات نام همسر حضرت سلیمان(ع) است ریشه: عبری فراوانی در ثبت احوال: ۵۶۲۰۲

بلور bolu

معنی: ۱- نوعی ماده‌ی معدنی جامد و شفاف مانند شیشه؛ ۲- آنچه از جنس شیشه‌ی شفاف خوب است. ریشه: یونانی فراوانی در ثبت احوال: ۸۵۶۳

بی بی گل bibigol

معنی: بی بی (ترکی) گل (فارسی)، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده ریشه: فارسی – ترکی

بی بی ماه bibimāh

معنی: بی بی (ترکی) ماه (فارسی) ریشه: فارسی – ترکی

بی بی ناز bibi āz

معنی: بی بی (ترکی) ناز (فارسی) ریشه: فارسی – ترکی

لیلا اوتادی به سیم آخر زد | شکایت خانم بازیگر از یک کارگردان

چیستان | نه خواهرته، نه برادرته، اما بچه پدر و مادرته، اون کیه؟

فال حافظ روزانه جمعه ۲۴ شهریور ۱۴۰۲ با معنی و تفسیر دقیق

۴۰ خانه فوق العاده خاص با دکوراسیون بیرونی مشکی رنگ | یک طراحی خارجی جسورانه!

فال شمع روزانه جمعه ۲۴ شهریور ۱۴۰۲

۴۰ مدل مینی کیف زنانه ۱۴۰۲ | خاص ترین مدل مینی بگ برای پاییز

فال روزانه جمعه ۲۴ شهریور ۱۴۰۲

تست بینایی؛ فقط ۱۰ درصد افراد دختر پنهان شده در عکس را در ۵ ثانیه پیدا می‌کنند!

حکایت آموزنده نجار بیچاره و پادشاه ظالم

شخصیت های کارتونی محبوب که بهترین دوستان هم هستند!

یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
مطالب مرتبط
توصیه برادرانه رضا رشیدپور به رونالدو در سفر به ایران
تنها با اضافه کردن یک چوب کبریت معادله ۹=۴ ۴ درستش کن!
عکس عروسی خاله بهار بستنی ها | زیبا، جذاب و باوقار مثل همیشه
خبر داری اگه پژو ۲۰۷ رو با طرح و نقش ایرانی طراحی کنیم چقدر خفن می‌شه؟
از مشکی تا سفید، مثل همسر بهرام رادان خوش تیپ باشید | استایل های جذاب مینا مختاری با رنگ‌های متفاوت
تبدیل باب اسفنجی و دوستان به شخصیت‌های انسانی!
لیلا اوتادی به سیم آخر زد | شکایت خانم بازیگر از یک کارگردان
چیستان | نه خواهرته، نه برادرته، اما بچه پدر و مادرته، اون کیه؟
باران

بارون

بدون نام

بیتا اسم زیبایی هست و همین طور با مفهوم

بدون نام

سلام اسم دختر میخوام که به علی اکبر بیاد

سارا

الهه،آلا،الینا،لیلی

بهناز

سلام میشه یه اسم دختر که به بهناز و میثم بیاد بگید

ناشناس

بشرا

رویا

سلام اسم دختر که به بهنام و رویا بیاد ممنون

فاطمه

بهار

Ba a

سلام می خواستم بپرسم بارلی اسم دختره؟؟؟؟ لطفا اگه کسی می دونه بگه باتشکر

رقیه

اره

یگانه مشکات

اسم ها خیلی زشت بود

یگانه

اسم دختر و پسر که به بهزاد و یگانه بیاد.

امین

بهانه

بدون نام

اسم دختر که به بهاره و علی بیاد.

امین

بهارعلی

بدون نام

اسم دختر که به باران بیاد بجز بهار و بنیتا

ناشناس

باور

بنیامینهمنام

هم نام بنیامین وفاطمه

ناشناس

چقد اسماتون بهم میاد

بدون نام

اسم دختر با ن لطفآ

Ba a

نهال

بدون نام

اسم بیتا قشنگ ترین اسمه

امین

آره واقعا قشنگه آدم یاد تیتاب میفته

بهار

سلام مادرم اسم بهار رو برای من انتخاب کرده اما من از این اسم اصلا خوشم نمیاد اگر کسی اسم با ب به جز بهار پیشنهاد داره برام بزنه ممنوننننننن

بهار

وا اسم به این قشنگی من که عاشق اسمم به نظر من خیلی زیبا و با معناست ولی خوب اگه دوست نداری اسم بهشید هم قشنگه

اتریسا

اسم من اتریسا هشت

حسین

اسم دختر که به بهراد بیاد

مدیر سایت

بهار، بارانا، رها

ناشناس

بهی…بهانه

بدون نام

اسم دخترکه به بهاره ومسعودبیاد

ناشناس

مستانه

بدون نام

سلام اسم پسر با ش لطفا

Ba a

شایان، شهیاد،

اسم های دخترانه با س

بسیاری را برای انتخاب اسامی اصیل ایرانی ترغیب کرده اند. این اسامی از آمار بسیار بالایی برخوردار هستند و به همین خاطر نیز این اسامی بسیار برای دختران ایرانی مورد استفاده قرار می گیرند. اسامی مانند سارا، سامیه، سرگل، سوین، ساناز، سوگند و…. همیشه در میان پر کاربردترین اسامی دخترانه ایرانی قرار داشته اند. هر یک از این اسامی بسیار پرکاربرد هستند و در دسته بندی های مختلفی قرار می گیرند.

در میان آن ها می توان به اسم های پسرانه سامان و سعید اشاره کرد. برخی از این اسامی روحیه دختران شما را لطیف و احساساتی خواهند کرد. چرا که کودک تا پایان عمر با این نام ها معرفی می شود. این اسم ها بر شخصیت افراد تاثیر گذار می باشند و به همین خاطر نیز در انتخاب هر یک از آن ها باید دقت بسیاری داشته باشید.

انتخاب هر یک از این اسم ها، بر اساس آهنگ و آوای هر یک از آن ها نیز انجام می گیرد. اسامی ایرانی دسته بندی های مختلفی دارند؛ دسته بندی های آن ها در میان اسامی تاریخی، ریشه های سنتی و فرهنگی، انواع اسم های مربوط به طبیعت و… متغیر است. در میان این نام ها می توان به اسم های ترکی مانند ساینا و سولماز اشاره کرد. این اسم ها برای دختر خانم های ترک زبان بسیار مناسب هستند.

در سال های اخیر بسیاری از خانواده ها به انتخاب اسامی تک و یونیک گرایش پیدا کرده اند. هر یک از اسم های دخترانه و پسرانه با توجه به نام خانوادگی کودکان نیز انتخاب می شوند. مثلا برخی ترجیح می دهند، نام کوچک و نام خانوادگی فرزندشان هم آوا باشد و یا با یک حرف از حروف الفبا آغاز شود. انواع اسامی دخترانه و پسرانه، معانی به خصوصی دارند. این معانی نیز مورد توجه پدر و مادرهای آگاه قرار می گیرند.

این روال استانداردترین روش برای نام گذاری فرزند است. انتخاب نامی که هم آوای مناسبی داشته باشد و هم معنای آن نیک بوده و فرزند را به خوبی معرفی کند. در گذشته فرایند انتخاب نام با امروز تفاوت های اساسی داشت. به همین خاطر در زمان های قدیم انتخاب برخی نام های عجیب و غریب رواج داشت و سازمان ثبت احوال کشور در سال های اخیر برخی از این نام ها را منتشر کرده است. از میان آن ها می توان به اسامی عجیب و غریب دختر بس، پنیرک، حلوا و… اشاره کرد که به اشتباه و از روی نا آگاهی مردم برای فرزندانشان گزینش می شدند.

به همین خاطر این روزها قوانین سفت و سختی برای نام گذاری فرزندان در نظر گرفته شده اند که انتخاب نام را برای پدرها و مادرها با دشواری هایی رو به رو کرده است. مثلا کسی اجازه ندارد نام های کشورهای بیگانه را برای فرزند خود انتخاب کنید. به همین خاطر در کشور ما اسامی مانند آلیس برای دختر خانم ها انتخاب نمی شوند. همچنین برخی از اسامی نیز معنای قابل پذیرشی در جامعه مذهبی ما ندارند. مثلا کسی نمی تواند، نام فرزند خود را شمر یا یزید بگذارد! به همین خاطر می توان به اهمیت انتخاب نامی نیک با مفاهیم شایسته برای کودکان پی برد.

دکمه بازگشت به بالا