اثبات وجود خدا/ راه اثبات وجود خداوند چیست؟
اثبات وجود خدا
راه اثبات خداوند چیست؟
جود خداوند را از راههای مختلف میتوان اثبات کرد که به برخی از آنها اشاره میشود: الف) راه فطرت: به اینصورت که با استفاده از وجود خود انسان، وجود خدا اثبات میشود؛ به این معنی که: احساس وجود خدا در انسان وجود دارد؛ یعنی در فطرت و در آفرینش هر کسی، احساس و تمایلی هست که او را خود به خود به سوی خدا میکشاند؛ از این جهت، مَثَل خدا و انسان، مثل مغناطیس و آهن است. قرآن کریم هم به این راه معرفت و شناختِ خداوند (فطرت) اشاره فرموده است: “پس تو ای رسول! [با همه پیروانت] مستقیم به جانب آیین پاک اسلام روی آور و پیوسته از طریقه دین خدا ـ که فطرتِ خلق را بر آن آفریده است ـ پیروی کن؛ که هیچ تغییری در آفرینش خدا نباید داد. این است آیین استوار حق؛ لیکن بیشتر مردم از این حقیقت آگاه نیستند.” (روم، 30) قرآن کریم، برای تأکید بیشتر افزوده است: “در آفرینش خداوند، دگرگونی نیست”؛ یعنی چیزی که در اعماق وجود انسان ریشه دوانده، همواره به صورت یک اصل ثابت باقی و برقرار خواهد بود؛ همانگونه که جریان مغناطیسی، آهن را به سوی خود میکشد، این احساس درونی هم، انسان را به سوی خداوند کشانده، و به طرف او هدایت میکند. ممکن است انسان این جاذبه را در شرایط عادی کمتر احساس کند؛ امّا در موقع احساس خطر بخوبی این کشش درونی را درک کرده، متوجه میشود که نیروی مرموزی او را به سوی خداوند راهنمایی میکند؛ چنان که خداوند هم، در سوره اسراء، آیه 67، و سوره لقمان، آیه 32 به این حس درونی انسان اشاره فرموده است. مطالعه و تحقیقهای دانشمندان امروز، نشان داده است که علاقه مذهبی، از ریشه دارترین علاقههای انسان است که در طول تاریخ همیشه وجود داشته و همچنان استوار خواهد ماند.1 ب) برهان نظم: نظامهای جهان آفرینش، روشنترین و همگانیترین برهان خداشناسی است. قرآن مجید و پیشوایان بزرگ اسلام با بیانهای مؤکدی، مردم را به مطالعه کتاب آفرینش ـ که سراسر صفحهها و سطرهای آن بر نظم و ترتیب، محاسبه و اندازهگیری، و دخالت علم و حکمت در آفرینش آن، گواهی میدهد ـ دعوت کرده؛ حتی به این دعوت کلی اکتفا نکرده و با بیان نمونههایی از نظامهای شگفتانگیز این جهان، راه مطالعه و بررسی را به روی عموم گشودهاند؛ پس در جهان هستی تا آنجا که عقل و دانش بشر از روی آن پرده برداشته است، بجز نظم و دقت، چیزی وجود ندارد، و دانشمندان جهان و مکتشفان بزرگ، در بررسیهای خود اعتراف میکنند که در سراسر جهان بجز محاسبه و اندازهگیری و نظامها و تشکیلات شگفتانگیز، چیزی ندیدهاند و این نظم و دقت، نیازمند ناظمی دقیق، یعنی همان خداوند متعال است.2 ج) قانون علیت: بدون شک، جهانی که در آن زندگی میکنیم، مجموعهای از علتها و معلولهاست، و اصل علّیت، یکی از روشنترین قوانین این جهان است و ما روی کرهای زندگی میکنیم که همیشه وجود نداشته؛ بلکه خود، معلول علت دیگری است، و این سلسله علت و معلول تا بینهایت نیست و سرانجام به وجودی میرسد که علت است و معلول نیست؛ یعنی هستی آن از خودش میجوشد و عین هستی و وجود بیپایان و واجبالوجود است. توضیح بیشتر: جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، حادث و ممکن الوجود است و هر موجود حادث و ممکن الوجود، باید به واجب الوجود منتهی شود یا به عبارتی دیگر، وجودهای وابسته، سرانجام باید به یک وجود مستقل برسند. با قبول حادث بودن جهان، ما یکی از پنج راه را پیش رو داریم: 1. یا جهان، بدون علت موجود شده است! 2. یا خودش علت خود است! 3. یا معلولش علت آن است! 4. یا این جهان، معلول علتی است و آن نیز معلول علت دیگری و به همین ترتیب تا بینهایت پیش میرود! 5. و یا اینکه تمام این موجوداتِ حادث، متکی به یک موجود ازلی و ابدی در ماوراء مادّه است و این سلسله علت و معلول سرانجام به واجب الوجود منتهی میشود. فرض اوّل باطل است؛ زیرا اگر یک امر حادث نیاز به علتی نداشته باشد، باید هر موجودی در هر زمان و تحت هر شرایطی حادث شود؛ درحالیکه چنین نیست؛ بلکه برای پیدایش هر حادثه، شرایط و اسباب خاصی لازم است. بطلان فرض دوم نیز بدیهی است؛ چون علت باید پیش از معلول باشد و اگر چیزی بخواهد علت خودش باشد، باید قبل از وجودِ خود، موجود باشد ـ که لازمه آن اجتماع وجود و عدم است ـ و این همان دورِ باطل است. بطلان فرض سوم نیز روشن است و نیازی به توضیح ندارد. امّا فرض چهارم، لازمهاش تسلسل است؛ یعنی ادامه سلسله علت و معلول تا بینهایت، و از اموری است که عقل آن را بروشنی باطل میشمرد؛ چون هر معلولی نیازمند به علت است و اگر این سلسله تا بینهایت پیشرود و به واجبالوجود منتهی نشود، لازم میآید که بینهایت وجودِ وابسته، نیازمند و قائم به غیر و رابط داشته باشیم، بیآنکه آن غیر و آن وجود مستقل ـ که تکیهگاه این وجودهای وابسته و رابط است ـ موجود باشد و چنین چیزی مُحال است؛ پس باید سلسله علت و معلولها به جایی منتهی گردد که نیازمند به چیز دیگری نباشد. وجودی مستقل و غنی باشد که هستی آن از ذات خودش بجوشد و عین هستی و وجود مطلق باشد؛ در نتیجه، وجود ممکنها و حوادث جهان باید به یک وجود واجب و ازلی منتهی شود که او را خدا یا “اللّه” مینامیم.3 ======================= 1. ر.ک: مجموعه آثار، آیتاللّه شهید مطهری، ج 4، ص 42، نشر صدرا ـ پیام قرآن، آیتاللّه مکارم شیرازی، ج 3، ص 99، انتشارات مدرسه امیرالمؤمنین علیهالسلام. 2. اقتباس از الهیات، جعفر سبحانی، ص 36 ـ 38، انتشارات شفق، با اندکی تغییر. 3. ر.ک: پیام قرآن، همان، ص 60 و 70 ـ 72 ـ معارف اسلامی، جمعی از نویسندگان، ج 1 و 2، انتشارات سمت.