تشییع جنازه

تشییع جنازه‏

تشییع در لغت به معناى بدرقه رفتن به قصد وداع، دنبال کسى رفتن و در مراسم دفن مرده شرکت کردن است. و در اصطلاح فقهى خارج شدن و رفتن دنبال جنازه میت تا زمانى که میت را در قبر بگذارند.[1]

در فضیلت تشییع جنازه، فواید و آثار بسیارى نهفته است. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:

مَنْ شَیَّعَ جَنَازَهً فَلَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ حَتَّى یَرْجِعَ مِائَهُ أَلْفِ حَسَنَهٍ وَ یُمْحَى عَنْهُ مِائَهُ أَلْفِ سَیِّئَهٍ وَ یُرْفَعُ لَهُ مِائَهُ أَلْفِ دَرَجَهٍ[2]

کسى که جنازه‏اى را تشییع کند، با هر قدمى که بر مى‏دارد، تا زمانى که برگردد، صد هزار حسنه خواهد داشت و صد هزار گناه از او محو مى‏شود و صد هزار درجه پیدا خواهد کرد.

مستحبات تشییع جنازه‏

1. خواندن دعا و استغفار هنگام مشاهده و حمل جنازه.

2. پندگیرى، عبرت آموزى و تفکر در مرگ و آخرت.

امام صادق علیه السلام فرمود:

إِذَا أَنْتَ حَمَلْتَ جَنَازَهً فَکُنْ کَأَنَّکَ أَنْتَ الْمَحْمُولُ وَ کَأَنَّکَ سَأَلْتَ رَبَّکَ الرُّجُوعَ إِلَى الدُّنْیَا فَفَعَلَ فَانْظُرْ مَا ذَا تَسْتَأْنِفُ‏[3]

هرگاه جنازه‏اى را بردوش کشیدى، تصور کن این تو هستى که بر دوش مى‏کشند و گویا از خدا تمنا کرده‏اى و خداوند تمناى تو را پذیرفته و به جهان دنیا بازت آورده است، آن‏گاه با خود بیندیش که چه راهى در پیش باید گرفت.

3. پیاده تشییع کردن جنازه.

4. پشت سر جنازه حرکت کردن.

5. حمل جنازه توسط چهار نفر از چهار طرف و به دوش گرفتن هر چهار طرف جنازه توسط افراد.

6. حمل میت بر دوش، نه بر مرکب، مگر به جهت عذرى مانند دورى راه.

7. تغییر رفتار صاحب مصیبت با برداشتن ردا از دوش یا پابرهنه بودن او.[4]

8. ذکر گفتن هنگام تشییع، عمار ساباطى مى‏گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: هنگام تشییع جنازه چه بگوییم؟ حضرت فرمود بگویید:

بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ‏[5]

بنام خدا و براى خدا و درود بر محمد وآل محمد. خدایا گناهان مؤمنین و مؤمنات را ببخش.

مکروهات تشییع جنازه‏

1. سواره بودن.

2. اشتغال به کارهاى بیهوده.

3. سریع بردن جنازه.

4. سخن گفتن به غیر از ذکر خداوند.[6]

5. شرکت زنان به ویژه زن جوان در تشییع جنازه.[7]

6. خندیدن هنگام تشییع جنازه. امام على علیه السلام در پى جنازه‏اى مى‏رفت، فردى را دید که مى‏خندد فرمود:

کَأَنَّ الْمَوْتَ فِیهَا عَلَى غَیْرِنَا کُتِبَ وَ کَأَنَّ الْحَقَّ فِیهَا عَلَى غَیْرِنَا وَجَبَ وَ کَأَنَّ الَّذِی نَرَى مِنَ الْأَمْوَاتِ سَفْرٌ عَمَّا قَلِیلٍ إِلَیْنَا رَاجِعُونَ نُبَوِّئُهُمْ أَجْدَاثَهُمْ وَ نَأْکُلُ تُرَاثَهُمْ کَأَنَّا مُخَلَّدُونَ بَعْدَهُم‏[8]

گویى مرگ را در دنیا بر غیر ما نوشته‏اند، و پندارى حق را در آن بر عهده غیرما گذاشته‏اند، و گویى آنچه از مردگان مى‏بینیم مسافرانى هستند که به زودى نزد ما باز مى گردند، و آنان را در گورهاشان جاى مى‏دهیم و میراثشان را مى‏خوریم، پندارى ما از پس آنان جاودان به سر مى‏بریم.

پی نوشت ها

[1] . مصطلحات الفقه، ص 146.
[2] . بحارالانوار، ج 78، ص 384.
[3] . کافى، ج 3، ص 258.
[4] . عروه الوثقى، ج 1، ص 418؛ جواهر الکلام، ج 4، ص 265.
[5] . تهذیب الاحکام، ج 1، ص 454؛ وسائل الشیعه، ج 3، ص 158.
[6] . همان، ص 419؛ جواهر الکلام، ج 4، ص 270.
[7] . جواهر الکلام، ج 4، ص 276.
[8] . نهج البلاغه، قصار 122.

دکمه بازگشت به بالا